موفقیت,زناشو ئی ,آرامش,خوشبختی,زندگی,ازدواج,عشق,زناشوئی,موفقیت
تعلل و به تاخیر انداختن کارها
جمعه 9 خرداد 1398 ساعت 10:58 | بازدید : 253 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 

تاخیر انداختن کارها,عقب انداختن کار,ویژگی های اهمال کار

شما هم رژیم غذایی و ورزشتان را به “شنبه”‌ موکول می کنید؟  آزمایشات پزشکی خود را به تعویق می اندازید؟ کارها را مایلید انجام دهید ولی به تعویق می اندازید؟

" تعلل و به تاخیر انداختن کارها" از جمله مشکلاتی است که در وجود هر شخص ممکن است لانه کرده باشد و بر تمام اندیشه ها و گرایش ها و رفتارهای او تأثیر گذاشته است. اهمال کاری این است که کاری را که تصمیم به انجام آن را داریم به آینده موکول کنیم. به تعویق بیندازیم ، تعلل کنیم ، سبک بشماریم و سهل انگاری کنیم . در واقع نوعی بی حالی و تنبلی است.
 
ویژگی های اهمال کار


فرد اهمال کار ویژگی هایی دارد که از این قرار است:
1. تأخیر در انجام کاری که قصد انجامش را داریم.


2. همه افراد حتی مبتلایان به اهمال کاری این آسیب روانی را نکوهش می کنند و از آن تنفر دارند.

3. اهمال کاری به سرعت به صورت عادت در افراد ظاهر می شود ، و آمار نشان می دهد که این عادت در بیشتر مردم وجود دارد.

4. این بیماری مسری است؛ یعنی از حالتی به حالت دیگر انسان و از فرد به جامعه و از جامعه ای به جامعه دیگر سرایت می کند و می تواند به خانه ، خانواده، جامعه و فرهنگ آسیب برساند.

اگر این بی حالی و تنبلی درمان نشود بعد از مدتی دچار چند عارضه جسمی و روحی می شود که عبارتند از: افسردگی، وحشت زدگی درونی، دلهره و احساس ترس های درونی
 
ریشه ها و علل تعلل در کارها


ریشه یابی اهمال کاری درمان آن را آسان می کند.
عوامل گوناگونی باعث تعلل می شوند که در 2 دسته کلی قرار دارند:

عوامل درونی و روانی
عوامل بیرونی و محیطی
عوامل درونی و روانی تعلل در کار ها


1.احساس کهتری یا خود کم بینی
عوامل متعددی باعث این احساس در فرد می شوند
·وقتی کسی از خود توقع دارد کاری که انجام می دهد بهترین و کامل ترین باشد و به نتیجه دلخواه نمی رسد ممکن است این احساس به او دست دهد.

·نقص های جسمانی مثل کوتاهی قد ، نازیبایی  و ...ممکن است این احساس را در فرد به وجود آورد.

· گاهی خانواده ناخواسته باعث میشوند فرزند حس خود کم بینی داشته باشد وقتی از او توقع زیادی دارند و فرزند نمی تواند به خواست های بلند پروازانه آن ها برسد.
 
2.دم بینی
بعضی انسان ها قادر به دیدن افق های دور دست نیستند و تنها زمان کوتاهی از عمر خود را می بینندانگار همه چیز برای آن ها امروز است و فردایی وجود ندارد. ناگفته نماند که افراد دم بین در امر دنیا هم موفق نخواهند بود ؛ چرا که تنها مزد امروز را می خواهند و به آینده و فردا بی توجه اند.

برای درمان این بیماری روانی دوراندیشی در امور اجتماعی است . این جاست که می توان شیوه ادیان الهی را راه علاج دانست ؛ چرا که اعتقاد به قیامت و بسنده نکردن به زندگی دو روزه دنیا ، از مهم ترین آموزه های پیامبران است.

تاخیر انداختن کارها,عقب انداختن کار,ویژگی های اهمال کار

3.پایین بودن سطح تحمل
میزان تحمل پذیری افراد به خلق و خو، ساختار فیزیولوژیک و عوامل محیطی بستگی دارد. البته اراده را در تحمل پذیری نباید نادیده گرفت.کسانی که به زندگی خوش بین ترند، تحمل ناملایمات زندگی برایشان آسان تر است و کار برای آن ها رنج آور نیست.

4.کمال گرایی وسواس گونه
کمال گرایی و دقت برای خوب انجام گرفتن کار لازم است اما کمال گرایی وسواس گونه که هر چه را که انجام می دهد ناکافی ببیند راه مناسبی برای بالا بردن کیفیت نیست. درمان آن در بیان اهل بیت بی اعتنایی است که شاهراه نجات از وسواس دانسته شده است.
 
5.لذت جویی و راحت طلبی
لذت جویی آنی و بی تابی در رسیدن به خوشی نوعی کوته بینی است. راه رهایی از این بیماری روی آوردن به لذت جویی دراز مدت است. مثلا کسی که آرزوی رسیدن به مرحله فارغ التحصیلی را دارد باید از تفریحات زودگذر چشم بپوشد و از بازی و شب نشینی و تفریح خود کم کند تا وقت مناسبی برای مطالعه پیدا کند.

امام علی ع می فرمایند " خوشبخت ترین مردم کسی است که لذت ناپایدار (دنیا) را برای لذت پایدار(آخرت) واگذارد.

6.شرمساری
اگر شما کاری کنید که آن را نادرست بدانید ، در خود احساس شرمساری می کنید.این هیجان می تواند باعث عقب انداختن کار بشود.مثلا وقتی کار را دیر به استاد تحویل می دهید و نمره پایین می گیرید شرمنده می شوید و کار بعدی را با سردی بیشتری انجام می دهید. برای درمان این آفت تلاش کنید از خطاهای پی در پی جدا پرهیز کنید تا احساس شرم ، اضطراب و هیجان در شما پایدار نشود.
 
7. اضطراب
اضطراب در نتیجه ترس از عدم موفقیت در آینده  به وجود می آید. شخص خود را ضعیف احساس می کند و می ترسد که در کارش موفق نشود . این ترس و اضطراب باعث به تعویق انداختن کارها می شود. پذیرش ریسک که اقتضای زندگی است ، خود می تواند نوعی درمان به حساب آید.  حضرت علی ع فرمودند: چون از کاری ترسیدی به همان کار بپرداز.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


دوست خوب چه خصوصیاتی دارد ؟
پنج شنبه 11 ارديبهشت 1398 ساعت 16:53 | بازدید : 318 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 

مشخصات یک دوست خوب,یک دوست واقعی

 

پیدا کردن دوست خوب همیشه مشکل است اما اینکه تشخیص بدهیم که دوست ما واقعا" دوست خوبی است یا خیر کار سخت تری است.

 

اما دانستن مشخصات یک دوست خوب در یافتن یک دوست واقعی به ما کمک می کند.

 

وفاداری

وفاداری یک فاکتور اصلی و ضروری در دوستی و یا هر ارتباط دیگری است. یک دوست خوب همیشه به دوستی اش وفادار است و وفادار بودن یعنی اینکه به شایعات و حرفهای بدی که درباره دوستتان گفته می شود توجه نکنید و از گفتن شایعات و یا حرفهای زشت درباره آنها پرهیز کنید. اگرچه دوستان خوب هم گاهی ازدست یکدیگر ناراحت و عصبانی شوند اما هرگز پشت سرهم ، حرف بدی نمی زنند.

 

سخاوت

بخشندگی و سخاوت یکی از علامتهای یک دوست خوب است. یک فرد سخاوتمند حتی زمانیکه توانایی ودارایی کمی برای بخشش دارد با کمال میل آنچه که می تواند را می بخشد. این نشانه فردی است که ارزش دوستی دارد زیرا این خصوصیت اخلاقی نشان می دهد که او ذهن و قلبی بخشنده دارد.

 

درک

دوست واقعی کسی است که به حرفهای ما گوش می کند و سعی می کند ما را درک کند . یک دوست خوب وقتی چیزی را نمی فهمد یا درک نمی کند درباره آن موضوع سئوال می کند تا موضوع را کاملا" متوجه شود.

 

صداقت

یک دوست خوب همیشه صادق است و واقعیت را می گوید حتی اگر حرفش آزار دهنده باشد. یک دوست خوب برای اینکه شما احساس بهتری داشته باشید به شما دروغ نمی گوید در عوض حقیقت را می گوید و شما را نصیحت می کند. مثلا" اگر لباسی مناسب شما نیست یک دوست خوب با مهربانی می گوید:" این لباس خیلی خوب نیست ، من فکر می کنم این یکی بهتر است."

 

درک کردن تفاوتها

یک دوست خوب از شما انتظار ندارد که همیشه حرف او را تایید کنید. در عوض وقتی شما عقیده متفاوتی دارید و با او موافق نیستید ، به نظر شما احترام می گذارد. این کار باعث می شود روابط شما جذابتر شود زیرا دوستان خوب می توانند نظرات مختلف خود درباره موضوعات مختلف را با هم در میان بگذارند.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


افراد باهوش این کارها را نمی کنند!
چهار شنبه 10 ارديبهشت 1398 ساعت 18:13 | بازدید : 262 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 

افراد باهوش,انسان های موفق,افراد باهوش و موفق

در بحث قدرت عقل یا جسم، همیشه قدرت عقل پیروز است. همیشه با نیروی عقل است که می توان کارهای بزرگ انجام داد.

شاید برای شما هم جالب باشد بدانید، انسان های موفق با فکرهای بزرگ و روحیه خوش‌بین و مثبت‌گرا  چطور فکر می کنند؟ چه در مغز آنها می گذرد که تا این اندازه موفق هستند؟ دید آنها به دنیا چیست و چه کارهایی برای ارتقا روح و توسعه دید خود انجام می دهند؟ در این میان، شاید بد نباشد ابتدا برخی از کارهایی که آنها هرگز انجام نمی دهند را بدانیم. اگر مشتاق دانستن هستید، در ادامه با ما همراه باشید.

1.    با حس پشیمانی وقت خود را تلف نمی کنند
کم پیش می آید آدم موفقی را ببینیم که از کرده خود پشیمان باشد یا برای یک کار اشتباه ناراحت باشد. آنها همیشه مسوولیت کارهای خود را به عهده می گیرند و می دانند هر نتیجه ای حاصل شده است، به واسطه کارهایی است که انجام داده اند. آنها به خوبی درک کرده اند که زندگی به هیچ عنوان منصفانه نیست و فراز و فرود بسیاری دارد. آنها از تجربیات خود به خوبی استفاده می کنند و سعی می کنند راه های اشتباه پیشین را دوباره تکرار نکنند.  اگر در نتیجه کارهایی که کرده اند نتیجه خوبی حاصل نشود، نه ناامید می شوند و نه به دنیا بد و بیراه می گویند. یک عبارت ساده می گویند: «روشی دیگر را امتحان می کنم.» ناامیدی برای آنها مفهومی ندارد.

2.    به قدرت خود اعتماد دارند
افراد باهوش و موفق هرگز طوری رفتار نمی کنند که دیگران از آنها حس بد بگیرند، یا احساس کنند که این افراد در کارها و تصمیمات آنها دخالت می کنند. آنها به خوبی روی رفتار خود تسلط دارند و می توانند احساسات خود را مدیریت کنند. همین تسلط بر قدرت و احساسات درونی باعث می شود تا بیشتر مواقع واکنش های مناسب و درست داشته باشند.

3.    از تغییر نمی هراسند
افراد باهوش و موقعیت‌شناس از هر تغییری استقبال و برای پیشبرد بهتر آن مبارزه می کنند. این افراد اصولا چیزی به نام ترس در وجود خود ندارند. ریسک پذیری بالایی دارند و تلاش و چالش به آنها انرژی دوبرابر می دهد.

4.    وقت خود را برای کارهایی که نمی توانند کنترل کنند، تلف نمی کنند
افراد باهوش و موفق اصولا از چیزی خیلی شکایت نمی کنند. به طور مثال، اگر در ترافیک سنگین گرفتار شوند، غر نمی زنند. حتی در مورد افراد دیگر به اصطلاح غیبت نمی کنند. وقتی نمی توان اخلاق و روحیات یک انسان را تغییر داد، چرا برای او انرژی صرف کنید؟ افراد باهوش به خوبی می دانند که چگونه از انرژی و وقت خود برای مسایل مفیدتر و با ارزش تر استفاده کنند. تنها چیزی که برای آن وقت می گذارند، اصلاح رفتار و تلاش های خودشان است.

5.    نگران توجه و تعریف شنیدن از دیگران نیستند
یک انسان باهوش همیشه در تلاش است که مهربان، منصف و خوش اخلاق باشد و خوبی ها و محبت های دیگران را قدر بداند و اطرافیان را برای کارهای درست و خوبشان تحسین کند. این کارها را برای جلب محبت آنها انجام نمی دهد، بلکه برای ارتقا روح خودشان این روش را انتخاب کرده اند. در ضمن، در شرایط بد و ناراحت کننده نیز سعی می کنند تحمل بالایی داشته باشند و با متانت و نزاکت رفتار می کنند.

6.    از ریسک کردن نمی هراسند
افرادی که به طور ذهنی بسیار باهوش و برجسته هستند، از اینکه در موقعیت های پرخظر قرار بگیرند، هیچ هراسی ندارند. البته منظورمان این نیست که بی فکر خودشان را در دام خطرهای احمقانه می اندازند، بلکه بسیار حساب شده و با فکر به سراغ موقعیت هایی می روند که احتمال می دهند نتیجه خوبی داشته باشد. آنها هه جوانب ریکسی که می خواهند انجام دهند را می پذیرند و موانع احتمالی را در نظر می گیرند.

7.    در گذشته زندگی نمی کنند
نگاه به گذشته این مزیت را دارد که می توانید از تجربه های پیشین برای ساختن فرصت های خوب برای زندگی امروز خود استفاده کنید. اما افراد باهوش هرگز خود را در غم و ناراحتی ها و شکست های گذشته غرق نمی کنند و وقت خود را برای از دست دادن آرزوهای ذهنی خود تلف نمی کنند. آنها همیشه در لحظه زندگی می کنند و برای آینده خود برنامه ریزی های درست دارند.

8.    یک اشتباه را بارها تکرار نمی کنند
انسان از یک سوراخ دوبار گزیده نمی شود. انسان باهوش کسی است که وقتی راهی را رفت و دید اشتباه است، دوباره آن را تکرار نکند. انسان باهوش همیشه مسوولیت اشتباهات خود را قبول می کند و از آنها درس می گیرد تا دوباره تکرارشان نکند.

9.    از موفقیت دیگران ناراحت نمی شوند
کم نیستند آدم هایی که چشم ندارند موفقیت های دیگران را ببینند. این افراد همیشه در سطح پایین فکری خود می مانند و شاهد هیچ نوع پیشرفتی در زندگی نخواهند بود. اما درست برعکس، انسان های باهوش و موفق، از دیدن موفقیت اطرافیان بسیار شادمان می شوند. این افراد به خوبی به مهارت ها و قدرت فکری خود ایمان دارند و به همین واسطه موفقیت دیگران به آنها حس حسادت نمی دهد. آنها برای موفقیت های خود تلاش می کنند و در کنار دیگران خود را بالا می کشند.

10.    پس از شکست ناامید نمی شوند
شاید بسیار شنیده باشید که می گویند، هر شکست پلی است برای پیروزی. این عبارت شاید کلیشه شده باشد. اما انسان های باهوش بسیار به آن اعتقاد دارند. آنها از شکست های خود به عنوان فرصت هایی برای پیشرفت و بهتر شدن یاد می کنند. با هر شکست، یک قدم به پیروزی نزدیک تر می شوند، زیرا ایرادهای کار و تصمیمات خود را متوجه می شوند.

11.    از تنهایی نمی ترسند
افراد باهوش از اینکه تنها باشند، نمی ترسند. از این فرصت سکوت و آرامش برای برنامه ریزی برای آینده، یادداشت ایده ها یا انجام کارهای مفید استفاده می کنند. آنها خوشحالی خود را به دیگران وابسته نمی دانند. از در جمع بودن بسیار خوشحال هستند، اما در تنهایی های خود نیز می توانند دلایلی برای شادی داشته باشند.

12.    فکر نمی کنند دنیا به آنها بدهکار است
آنها با توجه به شرایط اقتصادی جامعه و وضعیت حقوق ها کاملا درک می کنند که باید خودشان تلاش کنند تا به موفقیت برسند. آنها به مهارت های خود ایمان دارند و اگر زندگی آن طور که می خواهند نیست، آن را گردن دیگران نمی اندازند.

13.    عجول نیستند
افراد باهوش برای رسیدن به اهداف خود تلاش و برنامه ریزی می کنند و می دانند برخی از کارها در کوتاه مدت نتیجه نمی دهند و باید برای رسیدن به نتیجه دلخواه، صبر داشته باشند. آنها از انرژی خود برای تحقق اهداف بهره می گیرند و پس از پشت سر گذاشتن هر کدام از موانع یا مراحل سخت، خود را تشویق می کنند و جشن می گیرند.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


چقدر از شغلتان راضی هستید؟
سه شنبه 9 ارديبهشت 1398 ساعت 23:22 | بازدید : 289 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 

شغل و حرفه,رضایت شغلی,موفقیت شغلی

از کارتان راضی هستید و پله های ترقی را دوتا یکی طی می کنید یا پایین نردبان پیشرفت ایستاده و منتظرید که یک اتفاق ناگهانی شما را به رویاهای زندگی تان برساند؟ افرادی که در شغل و حرفه شان موفقند، این موفقیت را یک شبه به دست نیاورده اند. با این وجود بد نیست ببینید که در حال حاضر از نظر شغلی در چه جایگاهی قرار دارید؟ می توانید به پیشرفت خودتان امیدوار باشید یا قرار است همیشه یک کارمند ساده بمانید؟

یک مداد بردارید و این آزمون خودشناسی را پاسخ دهید تا جواب همه این پرسش ها را پیدا کنید و ببینید مثل بیل گیتس فکر می کنیدیا فرسنگ ها از موفقیت شغلی فاصله دارید. چرا بیل گیتس؟ چون اوکسی است که وقتی امکان تاسیس شرکت خودش را پیدا کرد حتی یک لحظه تردید نکرد و در راهی قدم گذاشت که سرنوشتی جز موفقیت، شهرت ورفاه برایش به دنبال نداشت. شاید اکنون نوبت شماست.

1- در پنج سال آینده از نظر شغلی خودتان را در چه جایگاهی می بینید؟
الف) احتمالا در همین موقعیت فعلی هستم.
ب) امیدوارم در یک موقعیت شغلی بهتر قرار داشته باشم.
ج ) حتما قصد دارم که طی پنج سال آینده موقعیت شغلی خیلی بهتری داشته باشم.

2- هر چند وقت یک بار در کنار افراد خانواده و دوستان از اداره یا شرکتی شکایت می کنید که در آن مشغول به کار هستید؟
الف) بیشتر مواقع
ب) گاهی
ج ) به ندرت

3- فرض کنید رئیس تان از شما می خواهد در یک دوره آموزشی چند روزه که در پنج کیلومتری خانه برگزار شده شرکت کنید. در این صورت چه واکنشی نشان می دهید؟
الف) در آن دوره شرکت می کنم چون به خانه مان نزدیک است و شب ها می توانم به خانه برگردم.
ب) در دوره شرکت می کنم و اگر امکانات اقامتی وجود داشته باشد ترجیح می دهم شب هم آنجا بمانم.
ج ) در دوره شرکت می کنم و شب هم آنجا می مانم چون من یکی از اعضای تیم هستم و نمی خواهم به تنهایی و انفرادی کار کنم.

4- آیا وقتی از محیط کار خارج می شوید،باز هم درباره شغل تان با دیگران حرف می زنید؟
الف) ترجیح می دهم بحث های کاری را کنار بگذارم و درباره آنها صحبت نکنم.
ب) گاهی اوقات
ج ) بیشتر مواقع

5- آیا شغلی دارید که همیشه آرزویش را داشتید؟
الف) به هیچ وجه
ب) همیشه دلم می خواست در راستای شغل فعلی ام فعالیت کنم.
ج ) بله، همیشه برای به دست آوردن این موقعیت شغلی برنامه ریزی می کردم.

6- به نظر شما لازم است که هر شش ماه یک بار با رئیس تان جلسه ای بگذارید و کارتان را ارزیابی کنید؟
الف) خیر لازم نیست چون این کار فقط وقت تلفن کردن است.
ب) بله، هر چند قبلا از این جلسه نگران و مضطرب می شوم.
ج ) بله، فکر خوبی است.دراین جلسه می توانم درباره جنبه های مختلف کار با او صحبت کنم.

7- آیا فکر می کنید فرد بی رحمی هستید؟
الف) از افراد بی رحم خوشم نمی آید و خودم هم اینطور نیستم.
ب) شاید کمی
ج ) وقتی چیزی را با تمام وجود بخواهم برای رسیدن به آن ممکن است بی رحم هم بشوم.

8- قبل از شرکت در مصاحبه شغلی چه احساسی دارید؟
الف) می ترسم و وحشت می کنم.
ب) تا حدودی عصبی می شوم.
ج ) در مجموع از مصاحبه شغلی لذت می برم چون فرصت خوبی است تا درباره توانایی های خودم صحبت کنم.

9- اگر یکی از همکارانتان ترفیع بگیرد، احساس شما چیست؟
الف) برایش خوشحال می شوم و آرزو می کنم موفق شود.
ب) کمی به او حسادت می کنم.
ج ) خیلی ناراحت می شوم چوندلم می خواهد بفهمم کجای کارم اشکال داشته که من ترفیع نگرفته ام.

10- نظر شما درباره کارهای سخت و سنگین چیست؟
الف) کارهای سخت من را خسته می کنند.
ب) اگر درآمد خوبی داشته باشم اشکالی ندارد.
ج ) برای رسیدن به موفقیت شغلی باید سخت کار کنم.

11- اگر همین امروز خبر برسد که در یک قرعه کشی بزرگ جایزه نقدی بزرگی نصیب تان شده، چه کار می کنید؟
الف) بازنشسته می شوم و زندگی مرفه و بی دغدغه ای را در پیش می گیرم.
ب) سرمایه گذاری می کنم، برای خودم شرکت کوچکی راه می اندازم و کارمندانی استخدام می کنم.
ج ) همچنان در یک سازمان بزرگ و معتبر به کارم ادامه می دهم.

12- آیا شرکت در سمینار و جلسه های کاری را دوست دارید؟
الف) واقعا دوست ندارم.
ب) اگر مجبور باشم شرکت می کنم.
ج ) دوست دارم در این سمینارها شرکت کنم.

13- فکر می کنید تمرین زیاد شما را به کمال می رساند؟
الف) هیچ کسی کامل نیست.
ب) این روزها وقت ندارم زیاد تمرین کنم.
ج ) بله، هر قدر در کاری بیشتر تمرین داشته باشم، بهتر می شوم.

14- دلتان می خواهد مدیرتان را تحت تاثیر قرار دهید؟
الف) خیر، این کار نوعی خودشیرینی و چاپلوسی است.
ب) گاهی اوقات لازم است.
ج ) بله، همواره به این موضوع فکر می کنم.

15- دوست دارید با کدام یک از این شخصیت ها دوست و با آنها همکلام شوید؟
الف) تام کروز
ب) ویکتور هوگو
ج ) بیل گیتس

16- انگیزه های کاری تان را از کجا به دست می آورید؟
الف) از رئیسم
ب) از افراد نزدیک خانواده
ج ) از محیط

17- در صورتی که استعداد خاصی دارید، دلتان می خواهد این استعداد را برای چه کاری صرف کنید؟
الف) دوست دارم به دنبال سرگرمی مورد علاقه ام بروم.
ب) هر کاری که پیش بیاید.
ج ) سعی می کنم شغلی متناسب با استعدادم پیدا کنم.

18- فکر می کنید باید کارتان را ارزیابی و بازنگری کنید و اگر دچار اشتباه شده اید، مسیر کاری تان را تغییر دهید؟
الف) خیر، آب ریخته شده را نمی توان به ظرفش برگرداند.
ب) گاهی اما کار دشواری است.
ج ) بعضی وقت ها لازم است به گذشته برگردم و اشتباهاتم را تحلیل کنم تا مطمئن شوم که در آینده آنها را تکرار نمی کنم.

19- قدرت تمرکز خوبی دارید و روی یک موضوع متمرکز می شوید؟
الف) خیر، دوست دارم موضوع های مختلفی را دنبال کنم.
ب) سعی می کنم اما در حال حاضر تمرکز برایم دشوار است.
ج ) بله. در تمرکز روی یک موضوع مشکلی ندارم.

20- تاکنون پیش آمده که سرگرمی هایتان با کار روزانه تداخل پیدا کند؟
الف) بله، بیشتر مواقع پیش می آید.
ب) گاهی اوقات اینطور می شود.
ج ) هرگز چنین اتفاقی رخ نمی دهد.

21- فرض کنید برای گذراندن تعطیلات آخر هفته همراه با خانواده لحظه شماری می کنید که ناگهان یک قرار کاری فوری پیش می آید. واکنش تان چیست؟
الف) می گویید برای تعطیلات آخر هفته برنامه ریزی کرده اید و بعد از تعطیلات کارتان را انجام می دهید.
ب) سعی می کنید شخص دیگری را به جای خودتان قرار دهید تا کار شما را انجام دهد.
ج ) از تعطیلات تان چشمپوشی می کنید و به کار مهم می رسید.

22- کار جدیدی پیدا کرده اید و یک موسسه آموزشی برای شما تبلیغ می کند که در دوره های مربوط به کار جدیدتان ثبت نام کنید. چه کار می کنید؟
الف) علاقه ای ندارم که در این دوره شرکت کنم.
ب) اگر اداره شهریه دوره را بپردازد، در آن کلاس شرکت می کنم.
ج ) نسبت به شرکت در این دوره مشتاقم، حتی اگر لازم باشد خودم هزینه اش را بپردازم.

23- وقتی صبح ها زود از خواب بیدار می شوید، بدخلقید؟
الف) فقط روزهایی که باید سر کار بروم صبح ها بدخلم.
ب) گاهی اوقات چنین حالت هایی دارم.
ج ) به ندرت پیش می آید که اینطور باشم.

24- فرض کنید یک روز صبح احساس کسالت می کنید و می ترسید اگر از خانه خارج شوید، سرما بخورید. در اینصورت چه کار می کنید؟
الف) خودم را بیمار فرض می کنم. در خانه می مانم و استراحت می کنم.
ب) به درمانگاه می روم و از پزشک می خواهم مرا معاینه کند تا از بابت بیماری یا سلامت خودم مطمئن شوم. از پزشک می خواهم که درباره رفتن سر کار یا ماندن در خانه نظر بدهد.
ج ) به محل کار می روم و تا جایی که بتوانم کار را پیش می برم.

25- به نظر شما هوش و استعداد سبب موفقیت شغلی می شود؟
الف) بله، برای موفقیت در کار و زندگی باید باهوش بود.
ب) هوش عامل مهمی است.
ج ) هوش به تنهایی عامل موفقیت نیست

نمره گذاری
حالا که تست به پایان رسیده باید به خودتان نمره دهیدو امتیازتان را محاسبه کنید. به هر پاسخ الف؛ یک امتیاز، ب؛ دو امتیاز و به جواب های ج, سه امتیاز بدهید. بعد تمام اعداد را با هم جمع کنید. نمره شما باید عددی بین 25 تا 75 باشد. این را هم بدانید که هر قدر امتیالز شما پایین تر باشد، امکان پیشرفت شما در شغل فعلی تان کمتر است. با این وجود برای اینکه بفهمید دقیقا چه شخصیتی دارید، کلید تست را بخوانید.

کلید تست
- امتیاز 25 تا 40: به شغل فعلی تان علاقه و تعهدی ندارید و حاضر نیستید برای آن سخت تلاش کنید. اگر می خواهید در این حرفه موفق شوید باید میزان تعهدتان را بالا ببرید. البته شاید از آن دسته افرادی هستید که خوشی و لذت زندگی برایشان از کار مهمتر است؛ در این صورت به یک حقوق ماهیانه راضی هستید و بیشتر دلتان می خواهد همراه با خانواده باشید. به هر حال، اگر می خواهید از سکون و درجا زدن فرار کنید، بهتر است به کارتان دل ببندید یا در فکر تغییر شغل تان باشید و اگر امکان دارد دنبال حرفه ای برویدکه شما را راضی می کند.

- امتیاز 41 تا 60: بیشتر از آنکه دلبسته کارتان باشید و از آن خوشتان بیاید، به کارتان تعهد دارید؛ یعنی کارها را به صورت وظیفه انجام می دهید. البته وضعیت تان از نظر پیشرفت شغلی نسبت به گروه قبلی بیشتر است اما این سختکوشی به دلیل حس وظیفه شناسی شماست. با این وجود، اگر این سختکوشی را ادامه دهید به مراحل پیشرفت و ترقی هم نزدیک می شوید.

- امتیاز 61 تا 75: شک نکنید که پیشرفت شغلی در انتظار شماست چون در کارتان سختکوش هستید و دلبستگی شدیدی به آن دارید. شاید هم تا به حال به موفقیت هایی رسیده باشید اما پیشرفت های بزرگ در راهند. تعهد به کار، سختکوشی، جاه طلبی، ابتکار عمل، خلاقیت و استعداد شما به اندازه ای است که ابزارهای موفقیت را در اختیارتان قرار می دهد. با این وجود، شاید به خاطر حرفه و شغل تان از خانواده دور شوید. سعی کنید تعادل زندگی تان را برقرار کنید تا روابط عاطفی و خانوادگی تان را از دست ندهید.

اگر امتیازتان پایین است چه کار کنید؟
برای اینکه در کارتان موفق شوید و پیشرفت شغلی داشته باشید باید چند نکته زیر را رعایت کنید:

- نسبت به کارتان تعهد داشته باشید.
- کار گروهی را تمرین کنید. افراد موفق خوب می دانند که چطور در محیط های کاری با همکاران ارتباط داشته باشند.
- اعتماد به نفس تان را تقویت کنید.
- برای خود و کارتان ارزش قائل شوید و سعی کنید در هر کاری که انجام می دهید، بهترین باشید.
- برای اینکه در شغل تان درجا نزنید باید مهارت های تازه ای یاد بگیرید. در کلاس های آموزشی شرکت کنید و به فکر کسب دانش تازه باشید.
- اگر فکر می کنید که شغل فعلی تان راضی کننده نیست، برای تغییر وضعیت تلاش کنید.
- ایده های تازه تان را با مدیران در میان بگذارید و از هر فرصتی برای بیان نظرهایتان استفاده کنید.
- وقت را هدر ندهید و مدیریت زمان را یاد بگیرید.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


جملاتی که افراد موفق هرگز نمی گویند
شنبه 6 ارديبهشت 1398 ساعت 15:31 | بازدید : 317 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )
 

 

سلام نظرات خودتان را به این امیل بفرستید  یابه این شماره اس ام اس کنید  دوستدار شما رضا شاملو   andishe.talaiee@yahoo.com          09369030659

افراد موفق,موفق بودن ,احساس موفق بودن

در اینجا در مورد جملاتی صحبت می کنیم که افراد موفق هرگز در صحبت هایشان نمی گویند و دلایل آنها را نیز شرح داده ایم:

چرا بعضی افراد از بقیه موفق تر هستند؟ چرا بعضی افراد احساس موفق بودن می کنند و بعضی دیگر حس می کنند غرق در روزمرگی کاری شده اند؟ جواب در واژگان آنها نهفته است. درست است که واژگانی که شما بکار می برید به شدت به حالت روحی شما و دید شما به زندگی شخصی و حرفه ای بستگی دارد. در اینجا در مورد جملاتی صحبت می کنیم که افراد موفق هرگز در صحبت هایشان نمی گویند و دلایل آنها را نیز شرح داده ایم:

غیرممکنه!
جمله "این کار شدنی نیست" اصلاً در دی ان ای آنها وجود ندارد. افراد موفق می دانند که همیشه یک راه حل برای هر مشکلی وجود دارد. گاهی باید خلاق باشید، ولی اصلاً چنین چیزی وجود ندارد که کاری غیرممکن باشد. و وقتی یک هدف آنقدر بزرگ است که رسیدن به آن دشوار به نظر می رسد، آنها هدف را به تکه های کوچکتر تقسیم می کنند. آنها می دانند که با گام های کوچک می توان به قله بلندترین کوه ها دست پیدا کرد.

برام مهم نیست!
علاقه و اشتیاق در خون افراد موفق است. شما هیچ وقت نمی شنوید که افراد مبتکر بگویند "من از شغلم متنفرم!" یا "برام مهم نیست!" اگر شما اشتیاق و علاقه نداشته باشید هرگز نمی توانید بر مشکلات غلبه کنید و برای پیشرفت ریسک بپذیرید، ابتکار به خرج دهید و کسب و کار خود را گسترش دهید.

انقدر سوال نپرس!
افراد باهوش می دانند که چیزی به نام "سوال احمقانه" وجود ندارد. آنها می دانند که به محض اینکه جلوی کنجکاوی گرفته شود و دیگر سوالی پرسیده نشود، ابداع و نوآوری بنیادی پایان می یابد. بعضی از متمایزترین و منحصر بفرد ترین رهبران مانند استیو جابز و جیمز دایسون تیم های خود را تشویق می کردند که دائماً نحوه انجام کارها را زیر سوال ببرند و دانش قراردادی را به چالش بکشند. سوالات محبوب آنها این سه سوال بودند: "چرا؟" "چرا نه؟" "چه می شد اگر؟"

چرا من باید این کارو انجام بدم؟
در هر کسب و کاری به خصوص در کسب و کارهای رو به رشد و توسعه، چندین و چند نفر باید چندین و چند کلاه به سر بگذارند. از آن مهمتر افرادی که داوطلبانه فاصله ها را شناسایی می کنند و خودشان این فواصل را پر می کنند اغلب آنهایی هستند که بیشتر شناخته می شوند و مسئولیت ها و تیم های خود را گسترش می دهند و در نهایت چیزی واقعاً شگفت انگیز می سازند. ولی جمله "این کار من نیست که انجامش بدم" جمله ای نیست که آنها بگویند.

من فکر نمی کنم درست باشه که نحوه انجام کارها رو تغییر بدیم
افراد موفق همیشه نحوه انجام کارها را به چالش می کشند. آنها روش های بهتر، سریعتر و مؤثرتر برای انجام وظایف و اجرای استراتژی های درست می یابند. آنها خودشان را به سمت حوزه هایی هل می دهند که شاید برایشان راحت نباشد، ولی در آن حوزه ها می توانند به رشد و ترقی ادامه دهند و به تیم های خود کمک کنند تا روی خط پیشرفت بمانند. آنها درک می کنند که این تغییر لازم و ضروری است و اینکه راحت و آسوده به مسیر قبلی ادامه دهند، آنها را به موفقیت ماندگار نمی رساند.

ممنون، ولی من نظر کسی رو نخواستم
برای آنکه فردی واقعاً موفق شود، باید از تجربه های جدید، ایده های نو و چشم اندازهای جدید استقبال کند. فرد همیشه باید نسبت به بازخورد و نظرات دیگران روی باز نشان دهد. افرادی که دائماً نسبت به بازخورد روی باز نشان می دهند نه تنها از سوی تیم ها و همکاران خود مورد احترام قرار می گیرند، بلکه شانس ارزشمندی برای نگاه کردن به خودشان از دیدگاه دیگران می یابند. هیچیک از ما کامل نیستیم و همیشه می توانیم از بازخوردهایی که می گیریم استفاده کنیم و رشد کنیم. در پایان روز باید خودتان باشید و شاید چیزهایی در شما وجود داشته باشد که بخواهید آنها را عوض کنید.

اگه شکست خوردیم چی؟
شکست بخشی از کسب و کار است. جیمز دایسون قبل از آنکه جاروبرقی بدون کیسه معروفش را اختراع کند، 5126 بار شکست خورد. توماس ادیسون قبل از اختراع لامپ 10000 بار شکست خورد. برای آنها شکست فقط پله محکم دیگری برای نزدیک شدن به هدف بود و راهنمایی ضروری دیگری بود تا بدانند که چه کاری را نباید انجام دهند. افراد موفق از شکست خوردن نمی ترسند. آنها می دانند که وقتی شکست می خورند فقط مسئله زمان مطرح است و این مانع از آن نمی شود که آنها دست از ابتکار و امتحان کردن چیزهای جدید بردارند.

من بهتر می دونم!
چیزی به نام مرد خودساخته وجود ندارد. پشت هر فرد موفقی یک تیم باهوش وجود دارد. موفقیت یک ورزش تیمی است. درست کردن یک تیم عالی بدان معناست که شما اعتراف می کنید که شما همه چیز را نمی دانید و از افرادی کمک می گیرید تا حفره های خالی دانش، تجربه و دیدگاه شما را پر کنند و به آنها اعتماد می کنید تا به شما در ساختن چیزی فوق العاده کمک کنند.

ولی این کار خیلی سخته
افرادی که در زندگی خود به بیشترین موفقیت دست می یابند هرگز در موقعیت های مهم راه آسان را نمی روند. آنها علاقه، پشتکار و جسارت شکل دادن به مسیری جدید را دارند. اول شدن و فتح مسیرهای نو هرگز آسان نبوده است. و گاهی شما باید از اشتباهات و موفقیت های دیگران درس بگیرید تا به شکل دهی به مسیر خودتان کمک کنید. ولی در پایان روز وقتی آن لحظه مهم و حیاتی می رسد که باید سرنوشت خود را بسازید، افراد موفق هرگز آسان ترین راه را انتخاب نمی کنند


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


ذخایر ارزی کودکانه
چهار شنبه 3 ارديبهشت 1398 ساعت 16:41 | بازدید : 287 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 

آموزش مباحث پولی و مالی به کودکان,آموزش پس انداز کردن به کودکان

 

ذخایر ارزی کودکانه

راه‌های زیادی برای آموزش مباحث پولی و مالی به کودکان وجود دارد. برای شروع می‌توانید داستان زندگی خودتان را برای آنها تعریف کنید، اینکه چطور پول را به‌دست می‌آورده اید، چطور آن را خرج می‌کرده‌اید و چقدر از آن را پس‌انداز نموده‌اید.

 

آموزش پس انداز کردن به کودکان

شما می‌توانید ساعت‌ها در مورد اهمیت پول و اینکه بچه‌ها باید با دقت پول خود را خرج کنند، برای آنها صحبت کنید.

 

همان‌طور که می‌دانید بهترین معلم انسان‌ها تجربیات آنها می‌باشد. این نکته کلیدی در راه آموزش مباحث مالی و پولی برای کودکان شما است، اجازه دهید آنها تجربه کنند.

 

در اینجا ما بعضی از راه‌های تشویق کودکان برای داشتن پس‌انداز و مدیریت پول را معرفی کرده‌ایم. یکی از مهمترین اهداف مقاله، فهماندن این مساله به کودکان می‌باشد که پول روی هیچ درختی به وجود نمی‌آید، علاوه بر این آموزش مباحث مالی به کودکان، در بلندمدت باعث می‌شود که آنها مسوولیت‌های مالی را به طور منطقی پذیرفته و از مشکلات بر سر راه خود، به راحتی عبور کنند.

 

کودکان را از همان ابتدا با پول آشنا کنید

برای شروع بهتر است زمانی که کودکان شما هنوز خیلی کوچک هستند (بین 3 یا 4 سال)، به آنها تفاوت بین سکه‌های پول رایج کشور را آموزش دهید. سپس برای آنها یک قلک تهیه کنید تا او شروع به جمع کردن پول خرد یا سکه‌ها و حتی پول‌های کاغذی در آن کند. یک قلک پول در واقع محلی برای نگهداری امن پول‌ها می‌باشد و همین‌طور باعث ایجاد حس پول داشتن در کودکان می‌شود و این شروع بسیار خوبی است. اگر بتوانید از یک قلک شیشه‌ای یا شفاف که داخل آن مشخص باشد، استفاده نمایید، خیلی بهتر است. اینگونه قلک‌ها باعث می‌شوند کودکان بهتر پول را حس کنند و صدای آن را بشنوند و خیلی راحت انباشته شدن آن را مشاهده نمایند.

 

اکنون که کودک شروع به پس انداز پول کرده است، بهتر است به او اجازه دهید که با این پول هر کاری که دلش می‌خواهد انجام دهد، البته در دو حالت اینکار باید انجام شود، اول زمانی که قلک کاملا پر نشده است و دوم زمانی که قلک او پر از پول می‌باشد. این مساله به آنها این درس را می‌دهد که با مقدار پس‌انداز کمتر فقط می‌تواند چیزهای کوچکتر و کم‌ارزش‌تری را خریداری نمایند، در صورتی که با یک قلک پر از پول می‌تواند چیزهای خاصی را بخرند، درنتیجه ارزش پس‌انداز کردن به طور پیوسته را درک خواهند کرد. وقتی که بچه‌های شما کمی بزرگتر شدند، می‌توانید برای آنها تفاوت بین نیاز و خواسته را توضیح دهید. مثلا زمانی که شما یک تابلوی تبلیغاتی را در خیابان می‌بینید یا در حال تماشای تلویزیون هستید، در مورد محصولات و خدمات مختلف می‌توانید تفاوت بین خواسته و نیاز را برای آنها توضیح دهید. سپس از آنها بخواهید که در مورد محصولات دیگر، آنها مشخص کنند که آیا یک نیاز است یا اینکه یک خواسته است. اگر او توانست 10 جواب صحیح به شما بدهد، بهتر است برای او پاداشی در نظر گرفته شود.

 

شما باید کودکان را طوری به پس انداز کردن تشویق نمایید که آنها به اهداف بزرگ خود زودتر و قبل از اینکه خیلی بزرگ شوند و دیگر آن هدف برای آنها جذابیت نداشته باشد، برسند

 

آنها را به پس‌انداز کردن عادت دهید

درخانه یک قانونی بگذارید که بر طبق آن کودکان موظف به پس‌انداز کردن حداقل 10 درصد یا بیشتر از پول خود باشند. این پول می‌تواند از انجام دادن کاری در بیرون خانه بدست آمده باشد یا از محل پول توجیبی و ماهانه کنار گذاشته شود.اگر برنامه آموزشی خود را در مورد پس‌انداز به موقع شروع کنید و در ابتدا خیلی شرایط را برای کودکان دشوار و سخت نکنید، موفق خواهید شد. اگر برای کودکان شرایطی متعادل را در همه زمینه‌ها فراهم نماییم، آنها نه تنها واکنش منفی نشان نخواهند داد، بلکه استقبال نیز خواهند کرد، در مورد پس‌انداز کردن نیز این مساله صادق می‌باشد. برای درک این مساله بهترین کار این است که به گذشته خود فکر کنید، زمانی که شما نیز کودک بوده‌اید، صادقانه بگویید که آیا پولی که در جشن تولد 8 سالگی به‌عنوان هدیه دریافت کرده‌اید، با مشورت پدر و مادر آن را خرج کرده‌اید یا خیر؟ پس‌انداز کردن پول مهارتی است که باید به کودکان آموزش داد.

آموزش مباحث پولی و مالی به کودکان,آموزش پس انداز کردن به کودکان

یک حساب پس‌انداز به نام کودک باز کنید

همانند یک قلک، حساب بانکی می‌تواند به بچه‌ها نحوه انباشته شدن پول را نشان دهد. تفاوت حساب بانکی با قلک در این است که در حساب‌های بانکی کودکان طریقه پول‌سازی را نیز فرا خواهند گرفت. اینکه پول می‌تواند پول بسازد. برای انتخاب نوع حساب بانکی می‌توانید جدول نرخ سود بانک را به آنها نشان دهید و با مشورت خود آنها یکی از حساب‌ها را انتخاب کنید.

 

این جداول در شعب کلیه بانک‌های کشور وجود دارد. در واقع کودک با اینکار می‌تواند یک برنامه ریزی زمانی برای پول خود داشته باشد، اینکه او باید تصمیم بگیرد چه مدت می‌خواهد پولش را در حسابی در بانک نگهداری کند و چقدر از بابت این پس انداز سود خواهد گرفت. بنابراین انجام دادن این کارها به همراه کودکان به آنها حس مستقل بودن و بزرگ شدن را خواهد داد و این برای رشد فکری و در نتیجه مسوولیت‌پذیری آنها در آینده حائز اهمیت می‌باشد.

 

تشویق کودکان به داشتن اهداف مالی

همیشه کودکتان را ترغیب کنید تا لیستی از آن چیزهایی را که می‌خواهند و همینطور زمانی که برای بدست آوردن آن چیزها لازم است را، بنویسند.

 

برای مثال؛ کودک شما ممکن است برای سال آینده یک جفت کفش اسکیت یا اینکه دوچرخه مخصوص کوهنوردی بخواهد، تجسم کردن و داشتن اهداف می‌تواند انگیزه او را جهت پس انداز کردن پولش بیشتر کند. شما می‌توانید برای آنها مقدار مشخصی از پس انداز را در نظر بگیرید که در صورت رسیدن به آن عدد پاداشی به آنها بدهید. یا اینکه به آنها بگویید اگر مثلا پس‌انداز آنها از 000/500/1 تومان بیشتر شود به ازای هر 1000 تومان، شما نیز مبلغی به آنها پرداخت خواهید کرد. شما باید کودکان را طوری به پس انداز کردن تشویق نمایید که آنها به اهداف بزرگ خود زودتر و قبل از اینکه خیلی بزرگ شوند و دیگر آن هدف برای آنها جذابیت نداشته باشد، برسند.

 

به کودکان به صورت منظم پول توجیبی بدهید

بعضی از والدین فکر می‌کنند که نباید مبلغی را به عنوان پول توجیبی به کودکان پرداخت کنند، زیرا آنها می‌گویند ما هر موقع که کودکمان به پول نیاز داشته باشد، به او پرداخت خواهیم کرد. اما مطالعات نشان می‌دهد که کودکانی که به طور منظم پول توجیبی دریافت می‌کنند، تمایل بیشتری برای پس انداز کردن دارند تا اینکه در مواقع خاصی از والدین پول دریافت کنند، حتی اگر این مبالغ، در مجموع با هم برابر باشند. البته در مورد اینکه چه زمانی پول توجیبی را باید شروع کرد و چقدر باید پرداخت کنید، تصمیمی است که شما باید متناسب با شرایط خانوادگی خودتان بگیرید، ما نیز در اینجا به مواردی اشاره خواهیم کرد.

 

پول توجیبی نباید آنقدر زیاد باشد که کودکان احساس کنند به طور کامل از شما مستقل شده‌اند و هر آنچه را می‌خواهند می‌توانند خودشان تهیه کنند. در مورد مبلغ درخواستی پول توجیبی باید به طور مداوم و پیوسته با کودک خود گفتگو کنید و هر مبلغی را که مد نظر او می‌باشد به راحتی قبول نکنید، بلکه خود شما نیز باید در مورد خواسته‌ها و نیاز‌های او تحقیق و بررسی کنید، ولی این امکان باید در قانون پول توجیبی خانواده وجود داشته باشد که حتی در یک سال مبلغ آن چندین بار تغییر کند.

 

زمانی که احساس می‌کنید دلایلی منطقی برای افزایش پول توجیبی وجود ندارد، در مورد وضعیت مالی خود با کودکان صحبت کنید. خیلی شفاف و ساده به کودکان بگویید که وضعیت مالی شما این اجازه را نمی‌دهد که بدون محدودیت بتوانید پول توجیبی آنها را افزایش دهید و باید این مساله را با ذکر دلایل خود برای آنها توضیح داده و هرگونه سوءتفاهم را بین خود و فرزندانتان برطرف كنید.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


شش قدم برای فراموش کردن گذشته
سه شنبه 2 ارديبهشت 1398 ساعت 13:53 | بازدید : 304 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 

فراموش کردن گذشته, راه های عملی برای فراموش کردن گذشته

 

فراموش کردن گذشته تان، چه ترک یک رابطه اعتیاد آور باشد یا غم از دست دادن یکی از عزیزان، یکی از سخت ترین کارهاست . با اینکه ممکن است بدانید که این رابطه چقدر برایتان دردناک است و برای سلامتی خودتان هم که شده باید آن را کنار بگذارید، اما هنوز برای گفتن «خداحافظ» مشکل دارید. آسان نیست، اما راه های عملی برای فراموش کردن گذشته تان وجود دارد.

 

قبل از اینکه بخواهید از رابطه خود خداحافظی کنید، لازم است که با خاطرات و تجربیاتتان روبه رو شوید. اگــــــر با اشتباهات خود دست و پنجه نرم می کنید، باید مسئولیت اعمالتان را بپذیرید.

 

6 قدمی که برای فراموش کردن گذشته وجود دارد شامل موارد زیر است:

 

۱ - درمورد افکار و خاطراتتان بنویسید، نقاشی بکشید و درموردشان حرف بزنید. برای فراموش کردن گذشته تان باید به خاطراتتان احترام بگذارید.

 

2 - با دور ریختن احساسات و عواطف مربوط به خاطرات دردناکتان ، آنها را فراموش کنید. خواهید دید که بعد از آن چقدر احساس آرامش می کنید.

 

۳ - درصورت امکان به عقب برگردید و با کسانیکه در آن خاطرات دخیل بوده اند حرف بزنید. برای فراموش کردن گذشته تان باید به عقب برگردید.

 

۴ - احساسات واقعیتان را با کسی در میان بگذارید. اگر صلاح است به آنها اعتراف کنید. برای فراموش کردن گذشته تان باید احساساتتان را بروز دهید. اگر باید با اشتباهاتتان کنار بیایید، باید تقصیر یا گناهتان را گردن بگیرید.

 

۵ - معذرت خواهی کرده و طلب بخشش کنید. برای فراموش کردن گذشته تان باید آسیب پذیر باشید.

 

۶ - برای کنترل پرخوری ها، اعتیاد یا آسیب رساندن به خودتان به خاطر گذشته دردناکتان کمک بگیرید. برای فراموش کردن گذشته باید غرور را کنار بگذارید.

 

فراموش کردن عزیزان، چه همسرتان باشد که از او طلاق گرفته اید، چه فرزندتان باشد که فوت کرده، چه خواهر یا برادرتان باشد که از شما دور شده یا هر کس دیگری، بسیار مشکل است. فراموش کردن گذشته نیاز به تلاش و انرژی بسیار دارد. مطمئن باشید که بعد از این گذشته دردناک نه تنها می توانید به زندگیتان ادامه دهید بلکه عاقل تر، آرام تر، و متمرکز تر خواهید بود.

فراموش کردن گذشته, راه های عملی برای فراموش کردن گذشته

فراموش کردن گذشته یعنی چه؟

 

فراموش کردن گذشته یعنی قبول کنید که برای تغییر گذشته کاری از دستتان برنمی آید: در مواجهه با شکستتان شما هرچه از دستتان برمی آمده، کرده اید. باید بدانید که تا جاییکه می توانسته اید خوب، مهربان و مؤثر بوده اید. اگر قرار بود به عقب برگردید مطمئناً نمی توانستید کاری بیش از آن انجام دهید. پس باید گذشته را فراموش کنید.

 

فراموش کردن گذشته یعنی خود را برای اشتباهاتتان ببخشید: فکر کردن دوباره به آنچه که می توانستید یا باید انجام می دادید هیچ اثری ندارد. اگر با اشتباهاتتان درگیر هستید یا شکست خورده اید ، سعی کنید خودتان را ببخشید.

 

فراموش کردن گذشته یعنی افکارتان را بشناسید: اگر می بینید که مدام درگیر گذشته هستید، با ملایمت افکارتان را به زمان حال برگردانید. سعی کنید این عادت را کنار بگذارید که مدام به اشتباهات گذشته تان فکر کنید.

 

فراموش کردن گذشته یعنی به ذات زمان اعتماد کنید: زمان می گذرد و شما هم باید از گذشته بگذرید. زخم هایتان به مرور التیام می یابند و فقط جای آن بر جا می ماند.

 

فراموش کردن گذشته یعنی ارتباطات جدید ایجاد کنید: لازم نیست که حتماً یک گروه دوست تازه پیدا کنید. می توانید یک دوستی جدید را با یکی از همکارانتان شروع کنید یا یکی از همسایه ها را برای شام به خانه تان دعوت کنید. اگر درمورد شکست هایتان با کسی حرف بزنید راحت تر می توانید با آنها کنار بیایید.

 

فراموش کردن گذشته یعنی در مکالماتتان به دنبال تعادل باشید: خیلی مهم است که دردها و ناراحتی هایتان را با دیگران قسمت کنید اما به همان اندازه مهم است که به زندگی دیگران هم علاقه نشان دهید.

 

فراموش کردن گذشته یعنی یک دنیای تازه را تجربه کنید: شروع به تحصیل در یک رشته تازه کنید یا یک سرگرمی جدید پیدا کنید. برای فراموش کردن گذشته باید به دنبال جهت های تازه باشید.

 

فراموش کردن گذشته یعنی زمانتان را در اختیار دیگران قرار دهید: فرصت های بیشمار تازه ای وجود دارد که به شما کمک می کند با گذشته تان خداحافظی کنید. از منطقه امنتان بیرون بیایید. وقتتان را با کسانی بگذرانید که شادتان می کنند و از بودن با آنها لذت می برید.

 

وقتی می خواهید یک رابطه را فراموش کنید باید به طور جدی فکر کنید که آیا عاقلانه است که باز با آن فرد وقت بگذرانید یا باید همه چیز را به طور کل فراموش کنید. شاید هنوز عاشق او باشید یا از شما سوء استفاده کرده باشد و در افکار و احساساتتان سردرگم شده باشید. ایجاد یک وقفه، عاقلانه ترین راه ممکن است. از این طریق می توانید راحت تر فراموش کنید.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


زخم های عمیق عاطفی شفا هم دارند؟
دو شنبه 1 ارديبهشت 1388 ساعت 23:54 | بازدید : 302 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )
 

 

زخم های عاطفی,زخم های عمیق عاطفی,درمان زخم عاطفی

زخم های عاطفی، زخم بر عواطف ماست که در جریان روابط ما ایجاد می شود، بسیاری از زخم های عاطفی، در سال های اول کودکی در خانواده ای که به دنیا آمده ایم و طی سال هایی که بزرگ می شویم، ایجاد می شوند. برخی از زخم های عاطفی نیز، بعدها در روابط دوستانه مان، در زندگی مشترک با همسرمان، در جریان روابط با خانه، خانواده، محیط زندگی و با انسان های دیگر بوجود می آیند.

گفتنی است، هر جا که دو یا چند نفر، نزدیک هم قرار می گیرند، امکان زخم خوردن وز خم زدن هم هست. شاید ما نتوانیم از زخم خوردن اجتناب کنیم اما قطعا می توانیم راه روبرو شدن با زخم و شفا یافتن و از نو پیش رفتن در زندگی مان را یاد بگیریم. این مطلب را دنبال کنید.

درمان زخم عاطفی
ما می توانیم از زخم های عاطفی مان شفا بیابیم همانطور که برای دردهای جسمی ما داروهایی هست، برای زخم های عاطفی مان نیز درمان هایی هست. فقط باید بخواهیم که شفا پیدا کنیم.

زخم های عاطفی عامل اصلی ضعف عزت نفس نیستند:
هر چه این زخم ها عمیق تر باشند، ضعف ها نیز شدیدتر است. افراد زخم خورده مایلند به احساسات خود عمیقا آسیب برسانند و به همین علت، تمام زندگی خود را در انتظار معجزه ای برای درمان می گذارند. از طریق هفت مرحله قابل پیش بینی، ما می توانیم مرحله به مرحله، خود را برای درمان زخم های روانی کمک کنیم.
1- بررسی، 2- بیان، 3- آرامش، 4- جبران، 5- نگرش، 6- راه یابی، 7- بخشش

طلاق، زخم بی وفایی
زمانی که در خانواده ای، روابط زوجین به وسیله طلاق گسسته می شود اثرات جبران ناپذیری، روی روح و روان فرزندان می گذارد و آنها را، سر راه ترسناک تک سرپرستی قرار می دهد و کابوس جدایی از مادر و پدر در فرزندان تبدیل به عقده های روانی می شود.

طلاق در جامعه ما رشد منفی هشداردهنده ای را دارد و والدین برای رهایی خود از مشکلات، بدون در نظر گرفتن عواقب آن راه آسان تر و مناسب تر که طلاق نام دارد را انتخاب می کنند و تبعات آن در جامعه را فرزندان متحمل می شوند و ممکن است در آینده، رفتارهای خشونت آمیز فرزندان طلاق در جامعه آسیب های جبران ناپذیر روحی و روانی را با خود به همراه داشته باشد.

باید اشاره داشت که کودکان پس از جدایی پدر و مادرشان از ?اضطراب عاطفی? رنج می برند.

اثرات یا زخم های عاطفی طلاق بر کودکان بسیار دشوار است و کشمکش میان پدر و مادر قبل از جدایی پیامک های متعددی برای کودکان دارد. کودکان پس از جدایی پدر و مادرهایشان، در واقع اغلب از اضطراب عاطفی رنج می برند و با ازدواج مجدد والدین که فرزندان خود را به این خانواده های جدید منتقل می کنند مسائل و مشکلات آنها دو چندان می شود.افرادی که طلاق گرفته اند، در ازدواج دوم انتظار بیشتری دارند و در نتیجه وقتی این انتظارات برآورده نمی شود، مسائل و مشکلاتی را برای فرزندان به وجود می آورند.

سوءاستفاده عاطفی چیست؟
سوءاستفاده عاطفی، ماهیتی عاطفی و هیجانی است نه جسمی، سوءاستفاده عاطفی هر چیزی را شامل می شود.

سوءاستفاده کلامی و اعمال ظرفیت تری چون سرزنش و ترشرویی، مثال هایی از سوء استفاده عاطفی هستند، سوء استفاده عاطفی مثل شستشوی مغزی است که در آن به طور منظم، اعتماد به نفس، ارزش شخصی و خودپنداره فرد تخریب می شود. در واقع سوءاستفاده شونده، هویت و ارزش شخصی خود را از دست می دهد. باید بدانید که سوءاستفاده عاطفی به هسته درونی شخص آسیب وارد می کند. زخم هایی ایجاد می کند که عمیق تر و مزمن تر از جراحت های بدنی است.

انواع سوءاستفاده عاطفی
سوءاستفاده عاطفی اشکال مختلفی دارد که عبارتند از: ?پرخاشگری، انکار و ناچیزشماری?.

- پرخاشگری: شامل بدزبانی، متهم سازی، تهدید و دستور دادن، به شکل های پرخاشگرانه می باشند. رفتارهای پرخاشگرایانه معمولا مستقیم و آشکار هستند.این نوع سوءاستفاده عاطفی، گاهی مانند نوع رفتار والد و کودک (شایع ترین شکل سوءاستفاده) است. گاهی این سوءاستفاده عاطفی به صورت غیرمستقیم است، مثلا به صورت یاری کردن، انتقاد، نصیحت، موشکافی و پرسش های یک شخص دیگر، می تواند تلاش های صادقانه برای کمک تلقی شود، ولی در برخی موارد، این رفتارها تلاشی در جهت تحقیر و کنترل یا خوارسازی است، نه کمک؛ مثلا سوءاستفاده کننده وقتی می گوید ?من این را بهتر از بقیه می دانم? در لحن او قضاوت پنهانی است که برای آن موقعیت نامناسب است.

- انکار: گاهی سوءاستفاده شونده، اظهار می کند که سوءاستفاده کننده به او توهینه کرده و سوءاستفاده کننده می گوید، ?من منظوری نداشتم، یا من هرگز این کار را نکردم یا تو داری در مورد چی صحبت می کنی؟? و گاهی به صورت امتناع از رابطه برقرار کردن و قهر کردن می شود. این شیوه انکار، گاها اصلاح از طریق سکوت خوانده می شود.

- ناچیزشماری: ناچیزشماری افراطی، شکل دیگری از انکار است. در این شیوه سوءاستفاده کننده حادثه ای را که اتفاق افتاده، انکار نمی کند ولی واکنش عاطفی شخص سوءاستفاده شونده را در قبال آن حادثه زیر سوال می برد. مانند اینکه ?تو بیش از حد حساسی? و ?تو خیلی اغراق می کنی? همگی بیانگر این نکته هست که عواطف و احساسات سوء استفاده شونده به نوعی معیوب است و نباید به او اعتماد کرد.

توجه توجه
?انکار کردن و ناچیز شماری?، آسیب زننده هستند.این دو روش علاوه بر پایین آوردن عزت نفس، ایجاد تعارض و ?نامعتبر ساختن واقعیت، احساسات و تجارب?، در واقع می توانند دریافت ها و تجربه عاطفی شما را زیر سوال ببرند و بی اعتبار سازند


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


افسوس‌های 30 سالگی به بعد
دو شنبه 1 ارديبهشت 1393 ساعت 23:53 | بازدید : 302 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )
 

 

افسوس خوردن,افسوس‌‌های میانسالی,

 

برای همه ما پیش آمده كه در یكی از مقاطع زندگی‌‌، افسوس بخوریم كه چرا در دوره‌ای از زندگی‌مان، یا در مقطع پیشین عمرمان‌‌، كاری را كه باید انجام می‌‌دادیم‌‌، انجام نداده‌ایم یا كاری را كه نباید، انجام داده‌ایم. گاهی این افسوس‌ها در سنین میانسالی بیشتر خود را نشان می‌‌دهند. سنینی كه در آنها به‌طور غریزی انسان گمان می‌‌كند شاید دیگر انرژی یا فرصت كافی برای انجام كارهایی را كه دوست دارد‌‌، نداشته باشد.

 

به نظر من هم همانطور كه اندیشمندان می‌‌گویند زمان انسان در این دنیا محدود است و اگر كاری را كه به نظر خود ما مهم است انجام ندهیم همیشه احساس پشیمانی خواهیم كرد. همچنین انرژی انسان محدود است و اگر آن را هدر بدهد یا به غلط‌‌، صرف كارهای بیهوده كند‌‌، این انرژی برای انجام امور اصلی‌تر زندگی كفایت نخواهد كرد. بنابراین شاید به دلیل آگاهی درونی و غریزی از این كمبود‌‌های آتی انرژی است كه افراد در سنینی از عمر خود احساس ناراحتی می‌‌كنند و حسرت می‌‌خورند كه چرا مثلا تحصیل نكردند، شغل خوبی نداشتند، ازدواج نكردند، بچه‌دار نشدند‌‌، برای ادامه تحصیل به خارج از كشور نرفتند، كار خوبی را كه به آنها پیشنهاد شده بود را رد كردند و... .

به همین دلیل من نمی‌خواهم در بحث افسوس‌‌های میانسالی یا سی‌سالگی‌‌، شما را دلداری بدهم و بگویم هیچ اتفاق بدی رخ نداده و نباید به فكر جبران باشید! از طرفی نمی‌خواهم بگویم كه فرصت تمام شده و دیگر هیچ كاری نمی‌توان كرد و تنها باید نشست و غصه خورد یا لب حسرت گزید. بلكه می‌‌خواهم با كمك همدیگر با واقع بینی بیشتر به موضوع نگاه كنیم و موانع رشد و رضایت خود در زندگی را بشناسیم و از میان برداریم.

 

همیشه پلكان پیش ساخته‌‌، بالا برنده نیستند!

منظور من از پلكان پیش ساخته‌‌، راههایی شرطی شده و از روی عادت هستند كه افراد گمان می‌‌كنند همه انسان‌ها ناچارند در زندگی آنها را بپیمایند! این پلكان برخی افراد را به پشت بام زندگی می‌‌رسانند اما برای برخی دیگر كارایی ندارند. چرا كه بالا رفتن از نردبان زندگی و رشد كردن و شكوفا شدن‌‌، برای همه معنای واحدی ندارد. رویاها و آرزوهای ما آدم‌ها، استعدادها و علائق‌مان متفاوت است و هر كس در زندگی راهی دارد كه باید هر چه زودتر آن را پیدا كند و در مسیر آن به حركت در آید. برای یك نفر راه درست این است كه دانشمند شود، یك نفر استعداد فوق العاده در نجاری دارد.

 

كسی دیگر مربی خوبی است و می‌‌تواند معلم یا استاد دانشگاه شود و برای یك نفر اوج حركت در پرورش كودكان خوب و مادر یا پدر شدن است. متاسفانه بسیاری از ما‌‌، به جای این كه راه خود، یعنی راه اختصاصی خود را برای پیشرفت پیدا كنیم می‌‌رویم سراغ راههای پیشرفت دیگران و همان نسخه‌‌های شرطی شده و تكراری را انتخاب می‌‌كنیم. نسخه‌هایی كه شاید هرگز برایمان كارایی نداشته باشند. به همین دلیل نیز‌‌، وقتی به سرازیری‌‌های سنی خود می‌‌رسیم ناراضی یا پشیمان هستیم و می‌‌گوییم‌ای وای چرا كارهایی را كه باید انجام می‌‌دادم‌‌، انجام ندادم؟

 

پیدا كردن راه اصلی در زندگی كار سخت اما بسیار لذت‌بخشی است. اگر امروز در مسیر آن قرار بگیریم بهتر است تا فردا. اما برای پیدا كردن راه اصلی مان باید بتوانیم سوالات موثری از خود بپرسیم و بدان پاسخ بدهیم و البته شاید ناچار باشیم ماهها و بلكه سالها روی آن كار كنیم‌‌، بدان فكر كنیم و با توكل به پرودگار سرانجام بدان دست یابیم.

استعدادها و علائق من چه هستند؟ در چه زمینه‌‌های استعداد ندارم؟

چه كارهایی را دوست دارم؟ چه كارهایی را اصلا دوست ندارم؟

انجام چه كارهایی برایمان ساده و انرژی بخش‌تر است؟

از كودكی به چه نوع كارهایی علاقه نشان می‌‌دادم؟

اگر امكانات نامحدودتری داشتم‌‌، به چه كاری رو می‌‌آوردم؟

در چه كارهایی، خود به خود خلاقیت دارم؟

 

مطمئن باشید اگر در مسیر كاری كه بدان عشق و علاقه دارید قرار بگیرید‌‌، هرگز مانند اكثر مردم دچار بحران‌‌های حاد میانسالی نخواهید شد. بحران میانسالی یا پیش از آن، برای كسانی رخ می‌دهد كه محصولات كافی در زندگی نداشته و ندارند. چه این محصول‌‌، نوشتن یك كتاب، ساختن یك ساختمان شاخص، انجام یك تحقیق علمی موثر، یا انجام یك عمل جراحی موفق یا مثلا پرورش یك كودك باشد و چه حتی كارهای موثر كوچك‌تر یا حتی بزرگ‌تر. مشكل ما در بحران‌‌های میانسالی نداشتن محصولات شاخص و موثر است كه بتوانیم از تولید و انجام آنها لذت ببریم و به دیگران نیز سود و خیر برسانیم . وقتی چنین محصولاتی وجود ندارد‌‌، طبیعی است كه عمر خود را بر باد رفته بدانیم.

 

فرمول جدید رسیدن به خواسته‌‌ها

همان‌طور كه گفته شد راهی كه كسی را به موفقیت می‌‌رساند ممكن است برای كسی دیگر نه تنها موفقیت‌آمیز نباشد بلكه او را به شكستی سنگین رهنمون شود. هیچ دو انسانی همانند نیستند و هر یك ما دراین جهان، یكتاییم، موجوداتی یكتا كه حتی اثر انگشت‌مان هم مانند هم نیست. گرچه نیازهای غریزی ما یكسان هستند اما زندگی فقط به معنای رفع و پاسخگویی بدان نیازها نیست. به همین دلیل خود را كوچك و حقیر نشمارید و گمان نكنید همان كاری را باید انجام بدهید كه اجداد‌تان انجام می‌‌دادند. وقتی خود را بزرگ ببینید برای خود اهداف بزرگتری در نظر خواهید گرفت و به سمت تحقق آرمان‌‌های متعالی‌تری پیش خواهید رفت.

 

به نظر من یك فرمول موثر، برای رسیدن به اهداف بزرگ و همچنین اهداف كوچك‌تر وجود دارد و آن این است كه اول یك هدف بزرگ‌‌، یك آرمان اصلی و اصیل (كه آنرا از ته دل دوست دارید) در زندگی خود قرار دهید و با تمام وجود‌‌، با تمام عشق و علاقه‌ای كه در خود سراغ دارید به سوی آن حركت كنید. سپس‌‌، در جریان این حركت‌‌، خود به خود‌‌، چیزهایی كه بدان نیاز دارید به سوی شما جذب می‌‌شوند. گویی همه هستی و كائنات به فرمان خداوند‌‌، دست به دست هم می‌‌دهند تا به شما كمك كنند كه به آن هدف بزرگ و هماهنگ برسید. هدفی كه با استعدادها و علائق و همه وجود شما هماهنگی دارد. هر جا به اصطلاح چاله‌ای وجود داشته باشد‌‌، هستی‌‌، به فرمان و قانون الهی‌‌، آن را پر می‌‌كند و هر جا خلاء یا نیازی به شما فشار بیاورد‌‌، بدون آنكه نیاز به تلاشی مضاعف باشد‌‌، آن را برآورده می‌‌كند.

 

برای مثال‌‌، حتی در ازدواج، وقتی شما به دنبال هدفی بزرگتر هستید، جنس مخالف شما به طرزی معجزه آسا‌‌، به سمت‌تان جلب می‌‌شود. چرا كه هر انسانی در نهاد و ذات خود‌‌، خواهان ازدواج با كسی است كه هدفمند و خیره به آرمان و هدفی بالاتر باشد و درگیر چیزهای كوچك‌‌، حقیر و روزمره نباشد. جالب این جاست وقتی كه شما به جای محدود شدن به یك نفر و اصرار به ازدواج با او‌‌، به یك هدف بزرگتر می‌‌چسبید‌‌، جنس مخالفانی جذب شما می‌‌شوند كه می‌‌توانند در راه رسیدن به آن هدف نیز یاری‌تان كنند و بودن شما در كنار هم‌‌، هر دو را با انرژی و توان بیشتر به سر منزل مقصودی ارزشمندتر می‌‌رساند .

بدین ترتیب شما با یك تیر چند نشان می‌‌زنید و به چندین خواسته دست می‌‌یابید‌‌، آن هم بدون این كه تلاش اضافه‌ای كرده باشید.

 

پرهیز از شرطی شدگی‌‌ها و تكرارها

همان كارهایی را انجام ندهید كه دیگران انجام می‌‌دهند‌‌، همان راههایی را نروید كه دیگران می‌‌روند. ابتكار داشته باشید و برای خود كارها و راههایی را انتخاب كنید كه در آنها خلاقیت و انرژی دارید و از انجامشان لذت می‌‌برید. اگر همان كارهای و روش‌‌های تكراری دیگران را انجام بدهید‌‌، حداكثر به همان مقصد‌‌ها خواهید رسید. گمان نكنید كه اگر همه می‌‌گویند باید كار كنید، باید ازدواج كنید‌‌، باید درس بخوانید‌‌، باید پولدار شوید، باید در سن مشخصی به سفر بروید یا باید‌‌های مشابه اینها‌‌، ضرورت دارد كه بدان باید‌‌ها تن بدهید. برخی از بحران‌‌های میانسالی زمانی پیش می‌‌آید كه شما باید‌‌های اجباری و تكراری دیگران را می‌‌پذیرید و بدان تن می‌‌دهید. نسخه هایی كه برای شما مناسب نیستند و حتی ممكن است روح و روان شما را بیمار یا آشفته كنند. بنابراین برای رضایت از زندگی این گام‌‌ها را دنبال كنید:

هر چه بیشتر خودتان را بشناسید. كاری به دیگران نداشته باشید و زندگی‌تان را بر اساس چشم و هم‌چشمی یا حسادت یا تكرار كار دیگران نچینید. بلكه ساختمان اصلی زندگی خود را‌‌، بر اساس شناخت خود‌‌، شناخت استعدادها و شناخت علاقه‌‌های خود بنا كنید.

 

با توجه به شناختی كه از خود و علائق و نیازهای‌تان پیدا كرده‌اید‌‌، هدف‌گذاری كنید. هدف‌‌های بزرگ و كلان.

هدف‌‌های بزرگ و كلان خود را به اهداف كوچك‌تر و جزئی‌تر تقسیم كنید. بدین وسیله راحت تر می‌‌توانید به هدف برسید.

برای هر یك از اهداف كوچك‌تر، برنامه ریزی منطقی و زمان‌دار انجام دهید. برنامه‌ای كه دقیقا به شما بگوید برای رسیدن به آن هدف‌‌، در چه زمان‌بندی‌‌، چه قدم‌‌های جزئی‌تری باید بردارید؟

با پشتكار قدم‌‌ها را دنبال كنید و هر جا به سد یا مانعی برخورد می‌‌كنید‌‌، با تكنیك‌‌های حل مسئله‌‌، مانع را بردارید و مشكل ایجاد شده را برطرف كنید.

هرازگاهی انرژی خود را بشناسید و از هدر دادن امكانات و انرژی پرهیز كنید.

برای حل مسائل یا پیدا كردن راههای كوتاه‌تر‌‌، از مشورت با متخصص‌‌ها بهره بگیرید.

هر از گاهی اهداف كلان و بزرگ خود را مرور كنید و ببینید در انتخاب آنها درست عمل كرده‌اید یا نه؟

 

هر چه بیشتر خودتان باشید و از این كه ادای دیگران را در آورید پرهیز كنید.

حتما قبل از رسیدن به سی سالگی‌‌، راهی یكتا برای رشد و تعالی و شكوفایی استعدادهای خود پیدا كنید. نگذارید فرصت‌‌ها و موهبت‌‌ها در پیچ‌وخم‌‌های جاده تنبلی یا هرز انرژی از بین بروند. من یك جمله امیدوار كننده در این زمینه دارم كه همیشه آنرا به خودم می‌‌گویم. اینك می‌‌خواهم آنرا به شما هم بگویم. اگر در كاری به اندازه كافی جهد و تلاش كنید و با خیرگی كافی به سوی هدفی بتازید، خداوند نیز شما را از بركت و لطف بی پایان خود بی‌بهره نخواهد گذاشت و به شما توان و حتی استعداد لیزری در همان زمینه خواهد بخشید.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


کارهای تمام نشده زیادی دارید؟!
دو شنبه 1 ارديبهشت 1393 ساعت 16:36 | بازدید : 263 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 

کارهای تمام نشده , پایان رساندن کار, لذت  بردن از کار

گاهی اوقات به پایان رساندن یک پروژه، بخش دشوار آن است و برخی عوامل باعث می‌شوند مرتب به عقب برگردید و پیشرفت کاملی نداشته باشید و به خط پایان نرسید. برخی افراد در اثر ترس از شکست در هنگام به پایان رساندن کاری، آن را تمام نمی‌کنند. اما چه عواملی باعث می‌شوند که شما به‌طور کامل به هدف‌تان نرسید:

کمال‌گرا بودن
گاهی اوقات عدم تمایل برای به پایان رساندن کاری در اثر نگرانی ناشی از نتیجه آن کار است. شما نگران هستید که نتیجه کارتان به اندازه کافی خوب نباشد. اما باید باور داشته باشید که می‌توانید کار شگفت‌انگیزی انجام دهید. کمال‌گرایی بیش از اندازه باعث می‌شود که هرگز لذت کامل کردن و به پایان رساندن را تجربه نکنید.

راه حل چیست؟
استاندارد‌های خود را توسعه دهید.
توجه داشته باشید که ما نمی‌گوییم استانداردها را از آن چیزی که هستند، پایین‌تر بیاورید. از خودتان بپرسید، بدترین حالت ممکن که می‌تواند رخ دهد چیست؟ آیا کسی اهمیتی به این مسأله می‌دهد و اصلاً کسی متوجه آن می‌شود؟


خود را روی احساس به پایان رساندن متمرکز کنید. پروژه‌ای که به اتمام رسید و کاری که تمام شده است را به خاطر بیاورید. چه احساسی به شما دست می‌دهد؟ شاید احساس راحتی زیاد یا آزاد بودن کنید. حالا تصورش را بکنید اگر کاری را که در حال انجامش هستید به پایان برسانید، چه احساس خوشایندی خواهید داشت. همین‌ تصور و تجسم به شما انگیزه می‌دهد تا با قدرت بیشتری پیش بروید.


به خودتان جایزه بدهید؛ البته وقتی‌که به خط پایان رسیدید. به این ترتیب به مغزتان یاد می‌دهید که به پایان رسیدن یعنی داشتن چیزهای خوب و به این ترتیب تمایل شما برای تجربه این مرحله افزایش می‌یابد.

عادت به فرار کردن
شما یک تصمیم مهم می‌گیرید و از شروع کار لذت می‌برید، اما خیلی زود خسته می‌شوید و جزئیات کار باعث می‌شود که دلسرد شوید و در جست‌وجوی شروع دیگری برمی‌آیید تا چیز جدیدتری را تجربه کنید.

راه حل چیست؟
به جنبه‌های مثبت به اتمام رساندن کار فکر کنید. به پایان رساندن یک پروژه هیچ منفعتی که نداشته باشد لااقل باعث بهبود وضعیت مالی‌تان می‌شود.


سعی کنید آن کار را با لذت و تفریح بیشتری انجام دهید. یک مثال کوچک و ساده، قرار است اتاق خواب در هم و بی‌نظم‌تان را نظم دهید. اگر در حین کار موسیقی گوش بدهید و خودتان هم زمزمه کنید خیلی راحت‌تر و دلچسب‌تر کارتان را تمام می‌کنید.


سعی کنید به افراد خانواده و دوستان بگویید که می‌خواهید پروژه‌ای را به اتمام برسانید گاهی اوقات فقط همین حرف‌ها باعث می‌شوند نیروی کافی برای حرکت کردن پیدا کنید.

 

همه چیز را بیش از حد جدی می‌گیرید
شما احساس می‌کنید که به پایان رساندن یک پروژه به معنی شروع یک کار دیگر است و به این دلیل از به پایان رساندن آن پرهیز می‌کنید.

راه حل چیست؟
به خودتان زیاد سخت نگیرید.
اگر غذای ساده‌ای درست کنید، ظرف‌های کم‌تری برای شستن خواهید داشت. این‌کار به معنای تنبلی نیست، بلکه زرنگی است شما نباید زندگی را برای خودتان سخت و دشوار کنید.
گاهی اوقات لازم است به خودتان کمی زنگ تفریح بدهید تا برای کارهای بعدی عملکرد بهتری داشته باشید. به مغزتان فرصت استراحت کردن بدهید تا با انرژی بیشتری برگردید.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


روابط موفق، زندگی شیرین‌تر
دو شنبه 1 ارديبهشت 1393 ساعت 16:35 | بازدید : 288 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 

ارتباط با یکدیگر, ارتباط موفق,روابط موفق

همه ما در زندگی ناگزیر از برقراری ارتباط با یکدیگر هستیم اما در بسیاری موارد در ارتباطات کاری یا خانوادگی خود دچار مشکلاتی می‌شویم که علت اصلی آنها را نمی‌دانیم.

بارها با خود فکر می‌کنیم؛ «من که سعی می‌کنم همیشه با دیگران مهربان باشم اما چرا دیگران با من اینگونه رفتار نمی‌کنند؟ چرا گاهی در ارتباط با آنها شکست می‌خورم و نمی‌توانم ارتباط مۆثری داشته باشم و...».

در واقع بیشتر ما چنین ذهنیتی داریم و دلیل آنکه تحت‌تأثیر این ذهنیت قرار داریم، این است که در بسیاری موارد از چگونگی برقراری ارتباط مۆثر آگاه نیستیم.
 
ارتباط مۆثر
آیا تا به حال کسی در مورد شما دچار سوءتفاهم شده؟ آیا تا به حال پیش آمده کاری را با نیت و انگیزه‌ای خوب انجام داده باشید ولی دیگران آن را به‌گونه‌ای دیگر تلقی کرده باشند؟

تحقیقات نشان می‌دهد که بسیاری از ارتباطات، اشتباه برداشت یا تفسیر می‌شوند. خیلی اوقات ما اصلا متوجه نمی‌شویم معنایی که در ذهن ما بوده در ارتباط با طرف مقابل اشتباه برداشت شده است.

نخستین گام در برقراری ارتباط مۆثر آن است که ما نیت و قصد خود را به بهترین صورت مشخص کنیم اما نباید تصور کنیم که دیگران می‌دانند در فکر و ذهن ما چه می‌گذرد. بنابراین باید صادقانه نظرمان را بیان کنیم ولی گاهی برای ایجاد ارتباط موفق با موانعی روبه‌رو می‌شویم چون یکی از طرفین نسبت به موضوع آگاهی لازم را ندارد، درست گوش نمی‌دهد یا فقط آنچه را که خودش می‌خواهد دریافت می‌کند، قضاوت و پیش‌داوری می‌کند، گوشه‌وکنایه می‌زند، زود نتیجه می‌گیرد و... .

فراموش نکنیم وقتی از ارتباط مۆثر سخن می‌گوییم به این معناست که می‌خواهیم رابطه بهتری با دیگران داشته باشیم و بیشتر از زندگی خود لذت ببریم. میزان موفقیت‌آمیزبودن یک ارتباط نیز به احساسی بستگی دارد که ما از طرف مقابل خود می‌گیریم. در این ارتباط شخص سعی می‌کند نیت و انگیزه طرف مقابل را درک کند، پیش‌فرض خاصی ندارد و قضاوت نمی‌کند. بنابراین برقراری چنین ارتباطی باعث بالارفتن کارایی هر دو طرف ارتباط و کنترل رفتار و عملکرد علمی بین آنها می‌شود.

 

گوش‌کردن مۆثر
ما معمولا عادت داریم با قضاوت درباره دیگران به سرعت آنها را تأیید یا رد کنیم. بدین‌ترتیب خوب به حرف‌های طرف مقابل خود گوش نمی‌کنیم و همین موضوع باعث می‌شود نتوانیم موضوع را به خوبی درک کنیم و گفت‌وگوی موفقی داشته باشیم. اما اگر نمی‌خواهیم اینگونه باشد باید بتوانیم به طرف مقابل نشان دهیم که به شنیدن حرف‌هایش علاقه‌مند هستیم و به این ترتیب او را به ادامه حرف‌زدن تشویق کنیم.

برای این کار نخست باید به او توجه کنیم و از راه‌های مختلف به او نشان دهیم که کاملا به او توجه داریم. هنگامی که یاد می‌گیریم چطور به حرف‌های یکدیگر گوش دهیم،نخستین گام را برای برقراری ارتباطی موفق برداشته‌ایم؛ یعنی به نیازها و خواسته‌های دیگران اهمیت می‌دهیم و اگر بتوانیم به آنها کمک می‌کنیم و می‌دانیم گاهی نیز نظر دیگران با ما بسیار متفاوت است. در واقع هرکس براساس عقاید و نیازهای شخصی خود عمل می‌کند. این بسیار خوب است که 2 نفر به انتظارات یکدیگر پاسخ دهند اما اگر یکی از این افراد تمایلی به این کار نداشت باید آن را پذیرفت. تلاش برای توضیح یا درک رفتار دیگران به افراد کمک می‌کند تا بهتر یکدیگر را درک کنند و با شناخت بیشتر خود و طرف مقابل، بتوانند ارتباط بهتری داشته باشند.

ارتباط با یکدیگر, ارتباط موفق,روابط موفق

تلاش برای تغییر
برای برخورداری از یک ارتباط موفق علاوه بر چگونگی صحبت‌کردن یا شنیدن صحبت‌های دیگران باید به موارد دیگری نیز توجه داشت. هنگامی که نمی‌توانیم آنگونه که می‌خواهیم با دیگران ارتباط برقرار کنیم، شاید باید تلاش بیشتری کنیم تا موارد نامطلوب را تغییر دهیم.

قرارگرفتن در یک ارتباط ناسالم جسم و روح شما را آزار می‌دهد. هنگامی که دائم از حرف‌های دیگران می‌رنجید، احساس می‌کنید رئیس‌تان به شما ظلم می‌کند، همسرتان رفتار خوبی با شما ندارد و...

قطعا نیاز به ایجاد تغییراتی در شیوه تفکر یا رفتار خود دارید. شاید در گذشته به‌گونه‌ای با شما رفتار شده که حال نمی‌توانید به نتایج دلخواه خود برسید.

هنگامی که مریم برای کاهش سردرد، ناراحتی معده، تپش قلب و احساسی از بیم و هراس به مشاور مراجعه می‌کند، به او می‌گوید: «پزشک معالج من فکر می‌کند ناراحتی‌های من از ذهنم ناشی می‌شوند». مشاور هم به او می‌گوید:«پزشک تو چون نمی‌تواند دلایل خاصی برای ناراحتی‌هایت پیدا کند، احتمال می‌دهد در زندگی با مشکلاتی روبه‌رو هستی که بر سلامتی‌ات هم تأثیر می‌گذارد» و وقتی بیشتر درباره زندگی‌اش می‌گوید معلوم می‌شود مریم ساعت‌های طولانی برای یک رئیس سختگیر کار می‌کند و هنگامی که مشاور دلیل آن را می‌پرسد، می‌گوید که چون رئیسش مرد پرکار و موفقی است و از او خواسته بیشتر از ساعات اداری کار کند، او اینگونه کار می‌کند.

مشاور در جریان صحبت‌هایش با مریم به این نتیجه رسید که پدر او نیز مانند رئیسش با او رفتار کرده است. یکی از ناراحتی‌های بزرگ مریم این بود که رئیس او هم مانند پدرش هرگز از این همه تلاش او قدردانی نمی‌کند. مریم نیز برای اینکه تشویق و تحسین شود بیشتر از ساعات اداری کار می‌کند. اما هنگامی که توانست به ارتباط موجود میان رفتار گذشته پدرش و رئیس فعلی‌اش پی ببرد، در شرایط روحی متفاوتی قرار گرفت. مشاور با او در زمینه شجاعت و قاطعیت کار کرد و مریم بالاخره توانست با رئیسش صحبت کند و پس از آن دیگر هیچ‌گاه بیشتر از توانش کار نمی‌کرد.

متأسفانه بسیاری از اشتباهاتی که ما اکنون مرتکب می‌شویم مربوط به گذشته ماست. وقتی نمی‌توانیم مشکلاتمان را در گذشته حل کنیم، مجبور می‌شویم در آینده نیز مرتب خطاهای گذشته را تکرار کنیم. بنا بر این پیشینه، چه کسانی در مشکلات شما حضور دارند و آنها در بروز این مشکلات چه نقشی دارند؟ چند تجربه ناخوشایندبا این اشخاص دارید؟ هنگامی که بتوانید نقش خود و دیگران را در بروز ارتباطات ناموفق پیدا کنید، بهتر می‌توانید درجهت رفع مشکلات موجود گام بردارید.

کیفیت ارتباط
در واقع کیفیت ارتباطات ما به عوامل مختلفی مربوط می‌شود. ما از والدین و مربیان خود چیزهای زیادی می‌آموزیم که می‌تواند بر چگونگی برداشتمان از خود، دیگران و در نتیجه ارتباطاتمان تأثیر بگذارد. اگر کودکی بداند که او را دوست دارند و می‌پذیرند، در شرایطی قرار خواهد گرفت که می‌تواند بر مشکلات خود نیز غلبه کند. در واقع دیگران خواسته یا ناخواسته در بدرفتاری‌هایی که با ما می‌شود دخیل هستند.

اگر به کودک اجازه داده شود با مخاطرات دوران کودکی خود مواجه شود، او در مراحل بعدی زندگی نیز در تعیین حد و مرز برای زندگی خود با مشکلات زیادی روبه‌رو می‌شود.

هنگامی که دائم به کودک توجه و به خواست‌های او پاسخ مثبت داده شود، او گمان می‌کند در بزرگسالی نیز در ارتباط با دوست، همسر یا همکار خود نباید جواب منفی بشنود یا برعکس، وقتی کودک همیشه مورد نقد و انتقاد قرار می‌گیرد و در مقایسه با دیگران ضعیف و ناتوان شناخته می‌شود نمی‌تواند اعتماد به‌نفس لازم را داشته باشد بنابراین در آینده نیز اجازه می‌دهد دیگران هر طور می‌خواهند با او رفتار کنند.

هنگامی که رئیس یا همسرش تمام مسئولیت‌های کاری را به دوش او می‌اندازد، برای اینکه نشان دهد شخص ناتوانی نیست، همه کارها را به تنهایی انجام می‌دهد اما هیچ‌گاه احساس رضایت نمی‌کند. در واقع همه ما تحت‌تأثیر گذشته خود رفتار می‌کنیم. اما با شناخت مشکلات گذشته، می‌توانیم جلوی تکرار آنها را در آینده بگیریم.

شناسایی مشکل
ممکن است احساس کنید آدم خوبی نیستید و نمی‌توانید موفق شوید. ممکن است احساس کنید قدرتی در اختیار ندارید و درست مانند روزهای کودکی احساس تنهایی می‌کنید. ممکن است نتوانید به‌خود یا دیگران اعتماد کنید و... اما باید برای مقابله با این احساسات، اقدامی کنید و با بالابردن سطح آگاهی خود یا رفتن نزد مشاور دلایل اصلی آن را دریابید.

البته شاید شناسایی احساسات و ابراز آنها دشوار باشد. شاید احساسات مختلفی مانند خشم، اندوه و عصبانیت داشته باشید ولی این کار ارزش‌اش را دارد؛ اگرچه می‌تواند ناراحت‌کننده باشد اما مۆثر خواهد بود. بنابراین لحظه‌ای وقت بگذارید و ببینید در گذشته، در دوران کودکی در خانه و مدرسه چگونه با شما رفتار می‌شده؛ آیا احساس ترس و تنهایی می‌کردید؟

آیا به شما می‌گفتند ضعیف و ناتوان هستید و عرضه انجام هیچ کاری را ندارید؟ یا برعکس همیشه همه‌‌چیز برایتان مهیا بوده و اجازه نمی‌دادند زحمت تجربه هیچ مشکلی را به‌خود بدهید؟ پاسخ به اینگونه پرسش‌ها به شما کمک می‌کند دریابید اکنون در چه شرایطی قرار دارید؟ اگر نمی‌توانید با دیگران ارتباط مۆثری داشته باشید و در تعاملات اجتماعی خود یا در ارتباط با زندگی خانوادگی‌تان موفق نیستید، عامل اصلی آن چیست؟ شاید هیچ‌گاه نمی‌دانسته‌ایم باید برای توجه داشتن یا احترام‌گذاشتن به دیگران ابتدا به خوبی به حرف‌هایشان گوش دهیم. شاید در کودکی یاد نگرفته‌ایم چگونه خوب حرف بزنیم، خوب گوش بدهیم و بعد با شجاعت نظرمان را بیان کنیم اما در دوران کودکی هرطور با شما رفتار شده، اکنون می‌خواهید موفق باشید و مصمم هستید که با خود و دیگران روابط سالم و موفقی داشته باشید.
 
روابط موفق
فراموش نکنید روابط شما تأثیر زیادی بر جسم و روانتان دارد، زندگی شما را متحول می‌کند و بر چگونگی تصمیم‌گیری‌های مهم شما در زندگی تأثیر می‌گذارد. نخستین موضوعی که در ارتباط با دیگران باید به آن توجه کنید این است که بتوانید عزت‌نفس و اعتماد به‌نفس لازم را داشته باشید چون غیرممکن است عزت‌نفس کافی داشته باشید اما اجازه بدهید دیگران با شما بدرفتاری کنند یا شما را آزار دهند. برای بالا بردن اعتماد به نفس خود، توانایی‌هایتان را بشناسید و به جای تمرکز بر نقاط ضعفتان، به نکات مثبتی که دارید توجه کنید. سعی کنید قبل از آنکه به کمک دیگران بروید، به فکر خودتان باشید. البته ممکن است فکر کنید توانایی کمک به دیگران را دارید اما باید بدانید بدون توجه به‌خود و قبل از اینکه کاری برای بالابردن عزت‌نفس خود انجام دهید نمی‌توانید به دیگران نیز به خوبی کمک کنید. وقتی با توجه به مشکلات گذشته و حال، آگاهی بیشتری از خود به‌دست می‌آوریم بهتر می‌توانیم موانع موجود بر سر برقراری ارتباط موفق با دیگران را شناسایی کنیم.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


خجالت ممنوع شد!
دو شنبه 1 ارديبهشت 1393 ساعت 16:33 | بازدید : 270 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 

افراد خجالتی,خجالت کشیدن,خجالتی بودن

متاسفانه افراد خجالتی بسیاری از موقعیت های خوب زندگی خود را صرفا به دلیل آنکه خجالتی هستند از دست می دهند. ممکن است یک فرصت شغلی یا فرصت آشنایی با افراد جذاب را از دست بدهند یا نتوانند در مقابل دیگران از خود دفاع کنند.

خجالت کشیدن
اگر شما هم یکی از میلیون‌ها نفری هستید که با خجالت و کمبود اعتماد به نفس روبرو هستند، تایید می‌کنید که این ویژگی رفتاری بر سطوح مختلف زندگی شما تاثیر می‌گذارد، بخصوص هنگامی که با دیگران تعامل برقرار می‌کنید.

خجالتی بودن و کمرویی یک عیب و اشکال نیست یک عارضه است از رخ دادهای قدیم که ایجاد یک حس سرخوردگی و بی‌انگیزگی شده و در فرد حالت یاس و خستگی روحی غالب گشته است که با تمرین و مخصوصا ورزش می‌توان اعتماد به نفس خود را دوباره بالا برد ولی توجه باید داشت که باید برنامه داشت و از انجام کارهای هیجانی و غیر اصولی خودداری کرد تا به شکست نیانجامد و بد‌تر ایجاد حس منفی و افسردگی نماید.

اگر دوست دارید بر خجالتتان چیره شوید، گام‌های زیر را دنبال کنید؛ فقط باید قول دهید که هنگام اجرای این راهکارها، با یکی دو شکست، میدان را خالی نکنید زیرا تسلط بر تکنیک‌های ضدخجالت و کسب مهارت‌های معاشرتی، مثل کسب سایر مهارت‌ها، نیازمند پشتکار و تمرین مداوم است. به همین سادگی!

-تظاهر کنید که خجالتی نیستید. بعضی اوقات لازم است تظاهر کنید که احساس راحتی می‌کنید تا اینکه آهسته آهسته اعتماد به نفس خود را به دست آورید. اما این کار چگونه ممکن است؟ بهترین راه این است که به رستوران یا فروشگاهی بروید که با آن آشنا نیستید. چون افرادی که در آنجا هستند شما را نمی‌شناسند، می‌توانید هر طوری که دوست دارید رفتار کنید. قبل از اینکه از خانه خارج شوید، از خودتان بپرسید که شخصیت جدید شما چگونه رفتار خواهد کرد. آسان‌ترین راه چیست؟ وقتی به سوپرمارکت می‌روید برای چند لحظه با فروشنده ارتباط برقرار کنید، یک مکالمه کوتاه داشته باشید و حتی با او شوخی کنید.

-زبان بدنتان را تغییر دهید. (ظاهر افراد نشان دهنده بخشی از شخصیت آنهاست) اکثر خجالتی‌ها سرشان را پایین می‌اندازند، به زمین نگاه می‌کنند، قوز می‌کنند و دست‌هایشان را در جیب قرار می‌دهند. سعی کنید زبان بدنتان را تغییر دهید. تماس چشمی برقرار کنید، هنگام راه رفتن به بالا نگاه کنید، به روشنی و با قاطعیت صحبت کنید، وقتی صحبت می‌کنید دست‌هایتان را حرکت دهید، وقتی با شما حرف می‌زنند سر تکان دهید و صاف بایستید. این کار به تمرین نیاز دارد بنابراین کار خود را با کسانی شروع کنید که آن‌ها را می‌شناسید و با آن‌ها احساس راحتی می‌کنید.

- نقش آفرینی کنید. نقش آفرینی، یک اسلحه مخفی است که حتی مطمئن‌ترین و با اعتماد به نفس‌ترین آدم‌هایی هم که شما سراغ دارید، از آن بهره می‌گیرند. شما دلتان می‌خواهد وقتی به یک جمع وارد می‌شوید، چگونه رفتار کنید؟ مطمئن؟ با لبخند باز؟ صمیمانه؟ خوش برخورد؟ و…؟ همهء این‌ها را می‌توانید در خلوت خودتان و در مقابل آینه تمرین کنید. همهء ما آدم‌ها کمی تا قسمتی بازیگریم. نقش آفرینی جلوی دوربین شاید کار آسانی نباشد؛ ولی نقش آفرینی در خلوت و در مقابل آینه را مطمئن هستم که کار آسانی است. تمرین‌های مکرر این چنینی، ناخودآگاه‌تان را به‌‌ همان سمتی می‌برد که بیشتر تمرینش را می‌کنید و کم کم شما همانی خواهید شد که دلتان می‌خواهد.

 -روی یک هنر متمرکز شوید و آن را خوب یاد بگیرید. نقاشی، خطاطی و هنرهای دیگر، اعتماد به نفستان را به وضوح افزایش خواهد داد.

افراد خجالتی,خجالت کشیدن,خجالتی بودن

-از دیگران یاد بگیرید. وقتی با کسی روبرو می‌شوید که برون گرا، اجتماعی و خوش سر و زبان است، به طرز رفتار، گفتار و حرکات بدنش توجه کنید. چهره او هنگام صحبت کردن چه حالاتی دارد؟ چگونه عقاید و تفکراتش را منتقل می‌کند؟ سعی کنید بعضی از این نکات را در زندگی خود پیاده کنید. لازم نیست کسی را الگوی خود قرار دهید یا از او تقلید کنید، ولی توجه به رفتار دیگران به شما کمک خواهد کرد تا روش خاص خود را پیدا کنید.

آنچه در بالا گفته شد به شما کمک می‌کند تا بر خجالت خود غلبه کنید و اعتماد به نفس بیشتری داشته باشید. فراموش نکنید که قرار نیست معجزه اتفاق بیفتد و همه چیز یک شبه درست شود، ولی اگر از اراده کافی برخوردار باشید و نکات بالا را هر روز اجرا کنید، کم کم خواهید دید که خجالتتان ناپدید شده است.

- شکست‌‌هایتان را تدبیر کنید. وقتی دارید برای کسب مهارت‌های ضد خجالت تلاش می‌کنید، یادتان باشد که مثل هر تلاش دیگری، ممکن است شکست‌هایی هم در سر راه‌تان باشد. ولی قرار نیست شما از میدان فرار کنید. تا رسیدن به پیروزی نباید دست از تلاش بردارید. فراموش نکنید که نوابغ هم بار‌ها و بار‌ها در مسیر تلاش‌‌هایشان شکست خورده‌اند؛ اما دست از کار نکشیده‌اند.

این را هم یادتان باشد که شکست شما ممکن است ناشی از شرایط باشد، نه ناشی از اشتباه شما. مثلا ممکن است شما نتوانید در میان بحث دو نفر دیگر وارد شوید و آن‌ها را همراهی کنید تنها به این علت که بحث آن‌ها خصوصی بوده و یا ممکن است سر صحبت را با کسی باز کرده باشید که او در آن لحظه به گرفتاری‌ها و مشکلات دیگر زندگی‌اش فکر می‌کرده و اصلا دل و دماغ صحبت کردن نداشته است و... به هر حال، سعی کنید از هر شکستتان، مثل نابغه‌ها، درس تازه‌ای بگیرید و آن درس تازه را در تمرین‌های بعدی به کار ببندید.

-خوش بینی را تمرین کنید. بسیاری از خجالتی‌ها نسبت به زندگی و سایر افراد نگاهی بدبینانه دارند. ممکن است کارتان را دوست داشته باشید ولی از برقراری ارتباط با دیگران خوشان نیاید. ممکن است نسبت به کسانی که از شما خوشحال‌تر یا موفق ترند دید بدی داشته باشید. مطمئنا آن ابر خاکستری بدبینی که با خود به هرکجا می‌برید، به عزت نفستان صدمه خواهد زد. می‌گنا دات آی آر. پس دیدگاه‌ها و تفکرات منفی را کنار بگذارید و خوش بین باشید. به زودی در می‌یابید که وقتی نسبت به دیگران و دنیای اطرافتان دید مثبت تری داشته باشید، اعتماد به نفستان بیشتر خواهد شد.

 

حرف آخر
انجام دادن تمرین‌هایی که از آن‌ها حرف می‌زنیم، به عهدهء خودتان است، نه دیگران.
قرار نیست که یک شبه متحول شوید و ناگهان تبدیل بشوید به آدم بذله گو و پُرحرفی که مجلس آرایی می‌کند و… این حتی با تلاش شما هم به سرعت به دست نمی‌آید. آدم‌ها ذاتشان با همدیگر فرق دارد. اما معاشرتی شدن، یک مهارت است که با تمرین به دست می‌آید. به مهارت‌های ضد خجالت هم باید یکی یکی تسلط پیدا کنید. وقتی انرژیتان را در هر مقطع زمانی روی یک یا دو مهارت به خصوص می‌گذارید خیلی زود‌تر به نتیجه می‌رسید. مثلا پیش دستی در سلام گفتن را باید تمرین کرد. وقتی به آن تسلط پیدا کردید، شروع به صحبت با لبخند را تمرین کنید. ارتباط چشمی، دویدن به دنبال کمک به دیگران، کمک به سایر خجالتی‌های جمع، تعریف‌های به جا و … هم همین طور.

به دست آوردن یک مهارت ممکن است یک سال طول بکشد، در حالی که به دست آوردن یک مهارت دیگر، ممکن است فقط دو روز وقتتان را بگیرد. هر چه سخت‌تر به دست بیاورید، سخت‌تر از دست می‌دهید.

برچسب‌ها: خجالت ممنوع شد! ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


تفاوت‌های لیلی و مجنون
دو شنبه 1 ارديبهشت 1393 ساعت 16:19 | بازدید : 259 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 

اختلافات زناشویی,تفاوت‌های همسران,زندگی زناشویی

بر آنیم تا ، جهت کاهش اختلافات زناشویی ، شما را با تفاوت های موجود درمیان دوجنس آشنا نمائیم . تفاوت هایی درساختارمغز، حرف زدن وگوش کردن، تجسم فضایی، احساسات وادراک، بیوشیمی بدن ونهایتا ، تفاوت درنوع عاشق شدن وازدواج. درهربخش ، راه حلهایی برای رویارویی با این تفاوت هانیز پیشنهاد شده است.

تفاوت‌های همسران
یکی از دلایل اصلی بروز اختلافات زندگی زناشویی، عدم شناخت زن ومرد از یکدیگر است.اگر به دانش بشری رجوع کنیم ، به این نتیجه می رسیم که بسیاری از باورهای ما ، پندارهای استواربرروی آب بوده اند،واگر این گونه پندارهای نادرست، اساس یک ارتباط جدی وسرنوشت سازهمانند زندگی طولانی زناشویی باشند، به تحقیق زندگی ما دستخوش کژی وکاستی خواهد شد وروزی نیز با کمال تاسف به بن بستی تلخ  خواهد رسید.

تفاوت هایی درساختارمغز، حرف زدن وگوش کردن، تجسم فضایی، احساسات وادراک، بیوشیمی بدن ونهایتا ، تفاوت درنوع عاشق شدن وازدواج. درهربخش ، راه حلهایی برای رویارویی با این تفاوت هانیز پیشنهاد شده است.از آنجا که چگونگی ارتباط با جنس مخالف وتشکیل خانواده ، ازدغدغه های اصلی نسل جوان محسوب می شود ،  امیدوارم که این چند مقاله ، بتواند اطلاعات مفیدی را دراختیار شما عزیزان  قرار دهد.

تفاوت، با تساوی حقوق درتضاد نیست. منظوراز تساوی حقوق، آزادی برای انجام کاری است که برای آن ساخته شده ایم ومنظور از تفاوت ، این است که زن و مرد برای کار یکسانی ساخته نشده اند.

این سلسله مقالات ، درصدد تبیین تفاوتهای زیست شناختی واساسی زنان و مردان است وبحثی کاملا منطقی وتحقیقی را مطرح می کند که میانگین زنان ومردان را دربرمی گیرد. یعنی ممکن است کسانی فکرکنند که این تعبیر وتعریف صد در صد بر آنان منطبق نیست . از آنجا که مسائل مطرح شده ، برمبنای دلایل بیولوژیکی انسان است، منطقه جغرافیایی، فرهنگ، نژاد ومذهب هیچ تفاوتی دراصل موضوع ایجاد نمی کند .

شاید به غلط تصور می کنیم ، رفتاری که از همسرمان می بینیم، خاص خود اوست .درحالی که با مطالعه ی این مقاله ، درمی یابیم تا چه حد این رفتارها عمومیت دارد و اشتباه ما ، ناشی از عدم شناخت ما نسبت به این تفاوت هاست .

وقتی شما دلایل شکل گیری بعضی از تفکرات ورفتارهای فرد مقابل را بدانید، می توانید نسبت به او واکنش منطقی و درستی نشان دهید. مثلا وقتی بدانید آقایان به دلیل تفاوت دربینایی نمی توانند به آسانی وسایل خود را درکمد ویا جایی دیگر پیدا کنند ویا خانم ها نمی توانند کم حرف بزنند به خصوص وقتی مشکلی دارند – چرا که یکی از روش های حل مشکلاتشان همین رفتار است –دیگرمثل سابق از یکدیگر خرده نمی گیرید ،  ویا همدیگر را مسخره نخواهید کرد.

اگر انتظار داشته باشیم فردمقابل ما مثل خودمان رفتاری از خود نشان دهد ویا واکنشی داشته باشد،به طورحتم دچار رفتارها وبرخوردهایی خواهیم شد که به ناچار مارا با یاس وناامیدی مواجه خواهد کرد.این نوع تصور وبرخورد ، نه تنها کارساز نخواهد بود بلکه موجب برخورد احساسی فرد مقابل ما خواهد گردید.

اگربه منظور کمک به همسرمان رفتاری را که نسبت به خود مناسب می دانیم،  درارتباط با او به کار گیریم، مسلما  دچار مشکل خواهد شد.شاید با اندیشه اینکه" آنچه برای من خوب است برای او خوب یا بهتر است" چنین رفتاری را پیش می گیریم، اما این تصور درزندگی زناشویی جواب منفی خواهد داد ونتیجه ی معکوسی از آن خواهیم گرفت.

هرزن و مردی باید درک کند و بپذیرد که فرد مقابلش مجبور نیست که مثل او بیندیشد، تصور کند یا دست به عمل بزند.

اختلافات زناشویی,تفاوت‌های همسران,زندگی زناشویی

چرا از درک تفاوت‌ها می‌ترسیم؟
یکی از دلایل مهم در ترس از پذیرشِ وجود تفاوت میان خود ودیگران ، این است که : وقتی به سن بلوغ می رسیم، همیشه واهمه داریم که شاید دیگران مارا قبول نکنند ویا رد نمایند.

هرانسانی از روزی که خود وموقعیت اجتماعی اش را می شناسد، سعی دارد به نحوی نگاه های جامعه را به سوی خود جلب ویا چهره مردمی پیدا کند.

حتی در دوران کودکی نیز همه ما سعی داشته ایم که بیش از دیگران محبوب باشیم و یا درمدرسه وخانواده مطرح گردیم.اگر روزگار با ما یار باشد وحتی به آن موفق گردیم که درجامعه به پیروزی های اجتماعی وشخصیتی نایل آییم وحتی اگر این موفقیتها تا پایان زندگی وسنین پیری نیز ادامه پیدا کند، باز ازاینکه شاید موقعیت خودمان را بادرک اینکه با دیگران متفاوت هستیم، از دست بدهیم ترس و واهمه وجودمان را می گیرد.

بسیاری از انسانها از درک اینکه با دیگران متفاوت هستند احساس ناامنی وناراحتی می کنند، دلیل این ناراحتی ، استنباط شخصی آنهاست که تصور می کنند با درک وقبول تفاوتشان با دیگران به نوعی معترف به نواقص شخصیتی ووجودی خود هستند.البته دراین واهمه حق با ماست ولی باید قبول کرد که ادامه ی این ترس ، به رکود شخصیتی ودیدگاهی ما منجر خواهد شد وخود زیانبار است.ناگفته نماند که انسانهایی که از درک تفاوتهای خودشان می ترسند ، اغلب دارای شخصیتی خودخواه می باشند وهرکاری را بدون اینکه به درستی به آن بیندیشند ویا توجه داشته باشند ویا نظرات دیگران را بپرسند، انجام می دهند.ازاین روست که عدم توجه به تفاوتهای فردی ، بسیار خطرناک ودرعین حال تهدید کننده ی روابط درست اجتماعی است.

 

تفاوت‌ها ، عامل جذب زوجین
همانطور که جنسهای مختلف از بسیاری جهات جاذب یکدیگر هستند، درجهت وجود تفاوتها نیز همدیگر را جذب می نمایند.تفاوتهای میان زنان ومردان دراساس تکامل دهنده وجود هر دوی آنهاست.هرکدام از آنها درنوع خود کامل نیستند وبرای کسب توازن زندگی وزیستی ، باید درکنار هم باشند وبه تکامل  خود بیندیشند.

اگر فرض کنید شما انسانی عصبی باشید و همیشه با تهاجم با دیگران برخورد نمایید، ممکن است باانسانی که درخود وساکت وآرام است جور دربیایید.

در زندگی های بادوام ، همیشه میان زن وشوهر تفاوت هایی بوده که وجود هرکدام ، تکمیل کننده آن تفاوتهاست.همین تفاوتها هستند که انسانها را به یکدیگر جلب می نمایند وزمینه ی سازش آنها را فراهم می آورند. وجود تفاوتها وسحروجادوی آنها ، به روابط دوجانبه معنا وارزش دیگری نیز می بخشد.

زن ومرد با هم تفاوت دارند؛ نه بهترند ونه بدتر، بلکه متفاوتند
با اینکه  زن و مرد ، هر دو به یک گونه از موجودات تعلق دارند، هیچ اشتراک قابل ذکری بین آنها وجود ندارد.

آنان در دو دنیای متفاوت زندگی می کنند، ارزش گذاری متفاوتی دارند واز قوانین متفاوتی تبعیت می کنند.این را همه می دانند، اما افراد کمی به خصوص مردان ، حاضرند آن را بپذیرند. ومشکل درست همین جاست.تمامی زنان ومردان دارای هرفرهنگ، مذهب و نژادی که باشند، روش برخورد، کردار وعقاید همسرانشان را مانعی نفوذناپذیر تصور می کنند.

تفاوت‌ها از کجا شروع شد؟
زنان ومردان در طول تاریخ ، به طرز متفاوتی تکامل یافتند ؛ وگرنه امکان بقا برایشان وجود نداشت.مردان به شکار می رفتند وزنان آذوقه جمع آوری می کردند.مردان محافظت می کردند و زنان غذا آماده می کردند.نتیجه اش این شد که مغز واندام آنان کاملا متفاوت تکامل یافت.

مغز همزمان با بدن که باید برای کارکردهای خاصی شکل می گرفت، تغییر کرد. مردان قوی تر ودرشت تر از اغلب زنان شدند و مغزشان متناسب با وظایفشان رشد کرد.زنان اکثرا از این که مردان بیرون خانه بودند تا غذایی تهیه کنند وخودشان آتش را در غار روشن نگه می داشتند، راضی بو دند.مغز آنان درطول زمان متناسب وظایفشان رشد کرد.

پس از میلیون ها سال، ساختار مغز زنان ومردان به طور متفاوت برنامه ریزی شد. ما در این بین فهمیده ایم هر دو جنس ، اطلاعات را به شکلی متفاوت پردازش می کنند.آنان به شیوه های متفاوتی فکر می کنند واولویت ها، دریافت ها، ورفتارهای متفاوتی دارند.

حال که در این مقاله ، ضرورت شناخت علمی و منطقی تفاوت میان زن و مرد ، برایمان آشکار گردید ، در چندین مقاله ی بعد، به تفاوت های اساسی بین زوجین و دلیل علمی و روان شناختی  آن خواهیم پرداخت .

تفاوت هایی مثل اینکه : " چرا مردان قدرت عینی و زنان  قدرت ذهنی دارند " و یا اینکه "چرا زنان از حرف زدن دست نمی کشند؟ "


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


راه هایی برای بهبود رابطه دختران و مادران
دو شنبه 1 ارديبهشت 1393 ساعت 16:17 | بازدید : 274 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 

رابطه دختران و مادران,دوره نوجوانی,دختران و مادران

 

وقتی با کسی دعوایمان می شود و بحث می کنیم دو علت بیشتر ندارد : یا طرف مقابل معیارها، ارزش ها و دلایل ما را نمی پذیرد یا ما نمی توانیم معیارها، ارزش ها، دلایل و درخواست های طرف مقابل را بپذیریم.

 

از این که با مادرتان دعوا می کنید، هیچ حس خوبی ندارید، ناراحت هستید و زمان هایی از خود و یا مادرتان دلخور می شود کاملا شما را می فهمم اما لطف کنید مطالب زیر را با دقت مطالعه کنید.

 

البته شرایط خاص جسمی، روانی و عاطفی هر کدام از طرفین نیز مهم است مثلا شما در دوره نوجوانی تحت تاثیر شدید هورمون هایتان قرار دارید و مادرتان نیز ممکن است مشکلات خاص خود را داشته باشد که قابل درک است. شاید اگر یک مثال می زدید بهتر می توانستم کمک تان کنم اما به صورت کلی مسائل زیر را مدنظر داشته باشید:

 

۱ - از خودتان بپرسید که در این دعواها چقدر شما مقصر هستید و اگر این گونه است مسئولیت رفتارتان را بپذیرید یعنی قبول کنید که مثلا با مادرتان خوب صحبت نمی کنید، سریع عصبانی می شوید، توهین می کنید یا صدایتان بالا می رود و ...

 

۲ - اگر پاسخ سوال اول مثبت است دلایل رفتارتان را بررسی کنید؛ گرسنگی، خستگی، کم خوابی، مشکلات هورمونی مثل کم خونی، کم کاری یا پرکاری تیروئید، کمبود کلسیم و ... می توانند موثر باشند.

 

۳ - اگر در انجام وظایف شخصی کوتاهی می کنید آن ها را انجام دهید، مسئولیت پذیر باشید، در انجام تکالیف درسی جدی تر باشید و در این موارد هیچ نقطه ضعفی از خود نشان ندهید.

 

۴ - اگر درخواستی از مادرتان دارید آن را به صورت زیبا و بدون کنایه، طعنه و حاشیه مطرح کنید مثلا بگویید: مامان خوبم لطف می کنید ... یا مامان جونم، می تونم خواهش کنم که ...

 

۵ - اگر مادرتان از شما درخواستی دارد سعی کنید بدون تاخیر آن را انجام دهید و اگر موافق آن نیستید عصبانی نشوید یا گارد نگیرید، آرام باشید و در فضایی مناسب، ضمن همدلی با مادرتان صحبت کنید مثلا بگویید: مادر عزیزم من شما را درک می کنم اما فعلا نمی توانم آن کار را انجام دهم اجازه دهید کمی درباره آن فکر کنم. قطعا مادرتان دلایلی برای خواسته اش دارد.

 

۶ - مطمئن باشید اگر رابطه عاطفی تان را با مادرتان تقویت کنید، او را بغل کنید، ابراز دوستی کنید، در خانه مسئولیت پذیر باشید و اشتباهاتتان را بپذیرید، او راحت تر درخواست های شما را خواهد پذیرفت.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


پنج شیوه خود مراقبتی برای زنان؛ با خود قرار بگذارید
دو شنبه 1 ارديبهشت 1393 ساعت 16:15 | بازدید : 304 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )
 

 

خود مراقبتی ,  نیازهای خود,قرار گذاشتن با خود

ما زنان گاهی در نقش‌های مختلف خود گم می‌شویم. هر یک از ما قطعا در همه موقعیت های زندگی نقش‌های زیر را ایفا می‌کنیم:

همسر، مادر، خواهر، دوست، داوطلب، کارمند، دختر، همسایه، مراقب، و این فهرست همچنان ادامه دارد.

ما زمان و انرژی خود را در جهت براوردن نیازهای دیگران وقف می‌کنیم. برایمان اهمیت دارد که نیازهای اطرافیانمان به خوبی براورده گردد. بسیار اتفاق می‌افتد که پس از گذشت سال ها از خواب برمی‌خیزیم و دیگر خودمان را نمی‌شناسیم. و این فاجعه بسیار ناراحت کننده است.

همه ما نیاز به مراقبت و پرورش داریم. همه ما تا حد امکان، نیاز به زمانی برای بازی کردن، اکتشاف، پرسش و هرآنچه به خودمان مربوط می شود داریم. پس باید برای آنچه برایمان اهمیت دارد، وقت بگذاریم. در واقع هرآنچه دیگران را به انجام آن ترغیب می‌کنیم، باید خودمان را نیز به انجام آنها ترغیب نماییم.

پیشنهاد می‌کنم با خود قرار بگذارید - تنهایی!
حتما الان می گویید: ?اصلا وقت ندارم?. من هم منتظر شنیدن همین جمله بودم. چرا که در این صورت شما جزء افرادی هستید که بیش از دیگران نیاز دارید تا زمانی را به خود اختصاص دهید.

یا شاید می‌گویید: ?پولش را ندارم?. باید بگویم برای قرار گذاشتن با خود، حتما لازم نیست خود را به شام یا نهار دعوت کنید. راه‌های بسیار مقرون به صرفه دیگری نیز برای این کار وجود دارد.

آخرین باری که با خودتان قرار گذاشتید کی بود؟ چه کار کردید؟ برنامه‌تان برای دفعه بعد چیست؟ یا اگر دفعه اولتان است، چه برنامه‌ای دارید؟

1. به نیازهای خویش پاسخ دهید
از همین حالا به نیازهای خود فکر کنید و آنها را در اولویت برنامه‌هایتان قرار دهید.
چنانچه فکر می‌کنید از لحاظ جسمی نیاز به شارژ دارید، سریعا جای یک کلاس یا باشگاه ورزشی، یا ساعتی برای دوچرخه سواری را در برنامه خویش باز کنید.

اگر دوست دارید تنها باشید، شبی را با خود بگذرانید، یا در کنار ساحل قدم بزنید، نیم ساعت برای نوشیدن یک فنجان قهوه یا چای داغ خوش طعم در یک جای مطبوع به خود وقت بدهید.

اگر دوست دارید خودتان را تحویل بگیرید یا دلتان می خواهد خودتان را کمی لوس کنید، به ناخن‌هایتان برسید، به آرایشگاه مورد علاقه‌تان بروید، یا به استخر بروید و 20 دقیقه را در سونا بگذرانید.

2. اکتشاف کنید
زمانی را در طبیعت بگذرانید. زمانی را در یک مزرعه سپری کنید، یا در یک جای سرسبز به پیاده روی بپردازید.

هزینه اندکی را برای خود تعیین کنید؛ ماموریت شما آن است که زمانی را در بازار جهت خرید یک چیز جالب و جدید برای خود با هزینه مقرر سپری کنید.

به مکانی بروید که همیشه درباره آن شنیده اید اما هیچگاه به آنجا نرفته اید. جایی را انتخاب کنید که بتوانید دلی از عزا دربیاورید، هرچقدر می‌خواهید بخورید و هرطور میلتان است رفتار کنید.

3. یاد بگیرید، به دیگران یاد بدهید و رشد کنید
در یک کلاس یا آموزشگاه ثبت نام کنید و با ذهنی باز در آن شرکت نمایید.
به دیدن فیلم‌های مورد علاقه خود بپردازید.

پس از آنکه بچه‌ها به خواب رفتند، و خانه آرام شد، در یک کلاس آنلاین ثبت نام کنید و به یادگیری زبان خارجی که همیشه آرزو داشته اید، مثلا فرانسوی، ایتالیایی یا هر زبان دیگری که مایلید بپردازید.

4. به آرزوهای قدیمی و جدید خود جامه عمل بپوشانید
سرگرمی که همیشه نسبت به آن، کنجکاو بوده اید را یکبار هم که شده امتحان کنید؛ مثلا بافندگی، گلدوزی، نقاشی مبلمان، قایق رانی، اسب سواری.

از منطقه امن خود خارج شوید و خود را به چالش بکشید. خلاقیت داشته باشید. جزء صدها نفری باشید که ایده های خلاق دارند. یک کارت هنری برای خود درست کنید. یا عکس های خلاقانه و هنرمندانه بیندازید.

کاری که مدت ها پیش نیمه کاره رها کرده بودید را دوباره شروع کنید و ببینید چه احساسی دارید. آیا دوباره به هیجان می‌آیید یا زمان آن رسیده که به کلی این کار را کنار بگذارید؟

5. بچگی کنید
بازی کنید.
یک روز را بدون آنکه نگران افکار یا قضاوت دیگران باشید سپری کنید.
به گونه‌ای بچگانه و خنده دار لباس بپوشید.
بادکنک باد کنید، تاب بازی کنید و از درخت بالا بروید.

با سرزانو راه بروید، خاک بازی کنید، بگذارید زیر ناخن‌هایتان کثیف شود، آب بازی کنید، اشکال ندارد خیس شوید.
دراز بکشید و به آسمان نگاه کنید


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


قانون هاي جهاني موفقيت از اندیشه طلایی
دو شنبه 1 ارديبهشت 1393 ساعت 16:14 | بازدید : 253 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

قانون هاي جهاني موفقيت

 

قانون علت و معلول

 

- هر چيزي به دليلي رخ مي دهد . براي هر علتي معلولي هست ، و براي هر معلولي، علت يا علت هاي بخصوصي و جود دارد ، چه از آنها اطلاع داشته باشيد چه نداشته باشيد . چيزي به اسم اتفاق وجود ندارد .

 

در زندگي هر كاري را كه بخواهيد مي توانيد انجام دهيد به شرط آنكه :

 

الف : تصميم بگيريد كه دقيقا چه مي خواهيد .

ب : همان كاري را بكنيد كه كساني كه در اين راه موفق شده اند انجام داده اند.

 

 

قانون انگيزه

 

- هر چه مي گوييد يا انجام مي دهيد از تمايلات دروني ، خواسته ها و غرايز شما سر چشمه مي گيرد . اين كار ممكن است بصورت خود آگاه يا ناخود آگاه انجام شود.

 

رمز موفقيت دو چيز است :

 

الف : تعيين اهداف و برنامه ريزي براي آنها.

ب : مشخص كردن انگيزه ها .

 

 

قانون تغيير

 

- تغيير غير قابل اجتناب است و چون با دانش روز افزون و تكنولوژي رو به پيشرفت هدايت مي شود با سرعتي غير قابل قياس با گذشته در حال حركت است.

كار شما اين است كه استاد تغيير باشيد نه قرباني آن.

 

 

قانون تشخيص ضرورت

 

- هيچوقت براي انجام همه كار ها وقت كافي وجود ندارد اما هميشه براي انجام مهمترين كار ها وقت كافي هست .

 

 

قانون شش P :

 

- برنامه ريزي قبلي مناسب مانع عملكرد ضعيف مي گردد

Proper Prior Planning Prevents Poor Performance

 

 

قانون پيامد كار ها :

 

- ميزان بزرگي و موفقيت هر فرد بستگي به اين دارد كه تا چه حد مي تواند همه نيرو هاي خود را در يك كانال واحد بريزد .

 

 

قانون برنامه ريزي و تعيين اولويت ها

 

- برنامه هايتان را روي كاغذ بياوريد و به ازاي هر دقيقه اي كه صرف برنامه ريزي مي كنيد به هنگام اجراي آن پنج يا شش دقيقه در وقت خود صرفه جويي خواهيد كرد . برنامه ريزي ، آوردن آينده زمان به حال است تا بتوانيد همين الان كاري براي آن انجام دهيد يعني ابتدا كارهايي كه بايد در طول روز انجام شود را شناسايي كرده به هر كدام از لحاظ اهميت و از لحاظ فوريت امتياز 1 ، 2 يا 3 بدهيد حاصل ضرب اينها اولويت را تعيين مي كند .

اولويت = اهميت * فوريت

 

 

قانون20/80

 

- ما هميشه وقت كافي داريم به شرط آنكه هم بخواهيم و هم درست از آن استفاده كنيم يعني ? اقليت بسيار مهم ? اثر بخش را قرباني ?اكثريت كم اهميت ? نكنيم .

 

 

قانون اولويت بندي :

 

- ميزان موفقيت شما در استفاده از وقت و كنترل زندگي تنها بستگي به اين دارد به اين كه تا چه حد مي توانيد از انجام كار هايي كه در زندگي شما از اهميت كمتري بر خوردار هستند دست بر داريد.

 

 

قانون اعتماد به نفس

 

- ما در مورد توانايي هايمان آگاهي كامل نداريم و تنها از بخش كوچكي از منابع ذهني و جسمي خود استفاده مي كنيم . به همين دليل انسان به طور كلي در محدوده بسيار كوچكي از گستره عظيم توانايي ها ي خود زندگي مي كند او قدرت هاي بسيار دارد كه به خاطر عادت هايش نمي تواند از آنها بهره بگيرد .

 

 

قانون صداقت

 

- با خود صادق باشيد انگاه همچون چرخه طبيعي فرارسيدن روز از پي شب ، خواهيد ديد كه با ديگران نيز نمي توانيد صادق نباشيد.

 

 

قانون عادت

 

- حداقل 95٪ از كار هايي كه انجام مي دهيد از روي عادت است ، خواه عادت هاي مفيد و خواه عادت مضر .

 

هر عادتي در ابتدا مانند يك نخ نازك است اما هر بار كه يك عمل را تكرار مي كنيم ما اين نخ را ضخيم تر مي كنيم و با تكرار عمل نهايتا اين نخ تبديل به طناب ضخيم و بلندي مي شود كه براي هميشه به دور فكر و عمل ما مي پيچد.

 

 

قانون افزايش سرعت انجام كار

 

- منتظر نمانيد . زماني مناسب تر از اكنون وجود ندارد از همين نقطه اي كه ايستاده ايد با همين ابزار و امكاناتي كه در اختيار داريد كار را ادامه داده و همين طور كه پيش مي رويد ابزار ها و امكانات بهتر و مناسب تر را پيدا مي كنيد

 

مهمترين و ضروري ترين كار ها هاي شما آنهايي هستند كه مي توانند بيشترين تاثير را چه مثبت و منفي روي كار و زندگي شما بگذارند به جاي تمركز روي ساير كارها ، تمام توجهتان را معطوف به اين نوع كار ها كنيد .

 

 

قانون محدوديت هاي اصلي

 

- محدوديت ها و يا عوامل باز دارنده دروني و بيروني خود را مشخص كنيد . عواملي كه سرعت شما را در دست يابي به مهمترين هدف هايتان تعيين مي كنند . سپس تمركز تان را به ازبين بردن اين محدوديت ها معطوف كنيد.

 

 

قانون استفاده بهينه

 

- اوقاتي از روز را كه از نظر ذهني و جسمي كار آيي بيشتري داريد مشخص كنيد و مهمترين و ضروريترين كار هايتان را در اين اوقات انجام دهيد به اندازه كافي استراحت كنيد تا بتوانيد بيشترين بازدهي را داشته باشيد.

 

 

قانون تمركز

 

تمام افكار خود را روي كار ي كه داريد انجام دهيد متمركز كنيد . پرتو هاي خورشيد تا متمركز نشوند نمي سوزانند. با انرژي كامل روي كار هايت تمركز كن . شيشه هاي رنگي هنگام عبور نور از آنها بسيار زيبا و درخشان مي شوند . كار هايت را هم اگر با انرژي انجام دهي ، شفاف و زيبا خواهند شد به عبارت ديگر اگر شعاع انرژي ات را مانند ذره بيني كه نور خورشيد را متمر كز مي كند ، روي موانع تمركز دهي ، هر مانعي كه سر راهت باشد خواهد سوخت .

 

 

قانون ? حل ?

 

- هيچ مشكلي وجود ندارد كه شما قادر به حل آن نباشيد ، هيچ مانعي وجود ندارد كه شما قادر به از ميان بر داشتن آن نباشيد و هيچ هدفي وجود ندارد كه شما قادر به رسيدن به آن نباشيد .

 

هنگام مواجه با مشكل ، يادتان باشد كه حتما راه حلي وجود دارد، زيرا هر چيز با جفتش به وجود مي آيد. بعد از هر سقوطي ، صعودي و بعد از شبي ، روزي وجود دارد . ذهنت را روي راه حل ها متمركز كن .

 

براي بيرون آمدن از يك اتاق بايد در را پيدا كني ، نه اين كه به ديوار ها فكر كني .

 

 

قانون كنترل

 

- اين كه تا چه حد در مورد خودتان مثبت فكر مي كنيد بستگي به اين دارد كه فكر مي كنيد تا چه حد زندگي تان را تحت كنترل داريد.

 

سلامتي ، شادي و عملكرد عالي از طريق كنترل كامل افكار ، اعمال و شرايط پيرامونتان به وجود مي آيد .

 

 

قانون مسئوليت

 

- هر جا كه هستيد و هر چه كه هستيد بخاطر آن است كه خودتان اينطور خواسته ايد

مسئوليت كامل آنچه كه هستيد ، آنچه كه به دست آورده ايد و آنچه كه خواهيد شد بر عهده خود شماست .

 

 

قانون جايگزيني

 

- ذهن خود آگاه شما در آن واحد فقط مي تواند يك فكر را در خود جاي دهد، يا مثبت يا منفي . شما مي توانيد با جايگزين كردن افكار مثبت به جاي افكار منفي به خوشبختي دست پيدا كنيد

 

ذهن باغي است كه در آن يا گل مي رويد يا علف هرز.

 

 

قانون تاثير تلاش

 

- همه اميد ها ، رويا ها ، هدف ها و آرمان ها ي شما در گرو سخت كوشي شماست .

هر چه بيشتر تلاش كنيد ، بخت و اقبال بهتري پيدا مي كنيد . هيچ راه ميانبري وجود ندارد.

 

 

قانون كم كوشي

 

- بشر سعي مي كند آنچه را كه مي خواهد با كمترين تلاش ممكن به دست آورد . همه پيشرفت هاي بشر در زمينه تكنولوژي در واقع راه هاي دست يابي به بيشترين برون داد با كمترين درون داد است .

 

بنابراين همه افراد بشر اساسا تنبلند و همواره به دنبال آسان ترين راه ممكن براي انجام كار ها هستند .

 

 

قانون سخت كوشي

 

- موفقيت ها و دست يابي به اهداف با سخت كوشي به دست مي آيد . هنگامي كه شك داريد موفق مي شويد يا نه ، سخت تر تلاش كنيد و اگر به نتيجه نرسيديد باز هم بيشتر تلاش كنيد.

هنگامي كه مشغول كار هستيد ، تمام مدت كار كنيد و وقت تلف نكنيد .

 

 

قانون مصلحت

 

- شما هميشه سعي مي كنيد در سريع ترين زمان ممكن و با آسانترين راه به هدف تان برسيد و كمتر به عواقب اين كار توجه داريد .

شما در هر كاري كه انجام مي دهيد تمايل داريد كه از روشي استفاده كنيد كه دردسر و مشكلات كمتري ايجاد كند .

 

 

قانون آمادگي

 

- شانس در واقع به هم پيوستن موقعيت و آمادگي است . عملكرد خوب نتيجه آمادگي كامل است كه مراحل كسب آن اغلب از هفته ها ، ماه ها و سال ها آغاز مي شود .

در هر حوزه اي موفق ترين افرادآنهايي هستند كه همواره در مقايسه با افراد ناموفق زمان بيشتري را صرف كسب و آمادگي براي انجام كار مي كنند.

 

 

قانون خلاقيت

 

- ذهن شما مي تواند به هر چيزي كه برايش قابل درك باشد و آن را باور داشته باشد دست يابد. هر نوع پيشرفتي در زندگي تان با يك ايده آغاز مي شود و چون توانايي شما در خلق ايده هاي جديد نامحدود است آينده شما نيز محدوديتي نخواهد داشت .

 

 

قانون انعطاف پذيري

 

- در تعيين اهداف خود قاطعيت داشته باشيد ، اما در مورد روش دست يابي به آنها انعطاف پذير باشيد . در عصر تحولات سريع ، رقابت شديد و كهنه شدن مدام همه چيز ، انعطاف پذيري و سازگاري از شرايط اساسي موفقيت است.

 

 

قانون تلاش غير مستقيم

 

- در روابط با ديگران غير مستقيم عمل كردن بيشتر باعث موفقيت مي شود. براي اينكه يك دوست خوب داشته باشيد بايد يك دوست خوب باشيد . اگر مي خواهيد روي ديگران تاثير بگذاريد بايد شما هم از ديگران تاثير بگيريد . براي ايجاد و حفظ روابط دوستانه بايد اول خودتان يك فرد دوست داشتني باشيد .

 

 

قانون دو گانگي

 

- شما براي هر كاري كه انجام مي دهيد هميشه يكي از اين دو دليل را ارائه مي دهيد 1- دليلي كه درست به نظر مي رسد 2- دليل واقعي.

 

دليلي كه درست به نظر مي رسد دليلي احترام بر انگيز و ظاهرا شرافتمندانه است . اما دليل واقعي اين است كه راهي كه انتخاب كرده ايد در حال حاضر سريعترين و آسانترين راه براي رسيدن به اهداف شماست .

 

 

قانون كيفيت

 

- كيفيت آن چيزي است كه مشتري مي گويد و مشتري است كه در مورد ارزش كالا يا خدمات تصميم مي گيرد . توانايي شما در افزودن ارزش به محصولات و يا خدمات ، خود تعيين كننده موفقيت شما در بازار است .

 

 

قانون كهنگي

 

- هر چيزي كه مورد استفاده قرار مي گيرد كهنه خواهد شد.

 

محصولات يا خدمات امروز به دليل تكنولوژي پويا و رقابت از همان ابتدادرفرايند كهنه شدن قرار مي گيرد . معجزه جديد يا محصول جديد شما كه قرار است به بازار بيايد چيست ؟

 

 

قانون عوامل ضروري موفقيت

 

- هر كاري بيش از پنج تا هشت عامل ضروري براي موفقيت ندارد اين عوامل،تعيين كننده چگونگي عملكرد شما هستند. كار هايي را كه منجر به موفقيت يا شكست شما مي شوند را شناسايي كنيد و سپس با بهره گيري از اين اطلاعات ، براي داشتن عملكرد بهتر در هر زمينه برنامه ريزي كنيد .

 

 

قانون احتمالات

 

- هر رخدادي به ميزان معيني احتمال وقوع دارد . براي افزايش احتمال وقوع رخداد مورد نظر خود ، تعداد موارد را افزايش دهيد .

هر چه قدر كار هاي بيشتري را به دفعات بيشتر امتحان كنيد ، احتمال موفقيت شما نيز بيشتر مي شود .

 

 

قانون وضوح اهداف

 

- هر چه قدر با وضوح بيشتري بدانيد كه چه مي خواهيد و حاضريد چه اقداماتي براي دست يابي به آن انجام دهيد احتمال موفق شدن و رسيدن به آنچه مي خواهيد بيشتر مي شود.

روشن بودن اهداف مورد نظر مانند مغناطيسي عمل مي كند كه اقبال را به سوي شما مي كشد .

براي موفقيت در كار ، بايد ابتدا تصوير واضحي از نقشه كار داشته باشي . آن گاه، همانطور كه در باد شديد ، نخ بادبادك را محكم نگه مي داري ، بايد هدفت را هم به همان محكمي نگه داري

 

 

قانون جذب

 

- شما در زندگي ، افراد يا ايده ها و موقعيت هايي را به سوي خود جذب مي كنيد كه با افكار غالب شما هماهنگ هستند. هنگامي كه اهداف شما از مغناطيس اشتياق شما سرشار شد به چيزي دست پيدا مي كنيد كه مردم به آن شانس مي گويند

 

 

قانون دانش

 

- در هر زمينه اي ، شخصي كه دانش و مهارت گسترده تري داشته باشد شانس موفقيت بيشتري به ديگران دارد. دانش و مهارت گسترده ، فرد را آگاه ساخته و از چند و چون اوضاع با خبر مي كند و در نتيجه فرصت هايش را افزايش مي دهد.

 

 

قانون پيش فرض ها

 

- پيش فرض هاي نادرست ريشه شكست ها هستند . شهامت محك زدن پيش فرض هاي خود را داشته باشيد . پذيرش اينكه احتمال دارد پيش فرضتان اشتباه باشد راه را براي يافتن پيش فرض هاي جديد و دگرگوني هاي لازم باز مي كند ، چيز هايي كه در غير اينصورت به دست نخواهيد آورد.

 

 

قانون وقت شناسي

 

- وقت شناسي همه چيز است . اگر آمادگي لازم را در خود ايجاد كنيد ، زمان مناسب براي شما فرا خواهد رسيد .

? در درياي پر تلاطم زندگي ، هميشه مي توان موجي را يافت كه اگر با آن حركت كنيد شما را به ساحل خوشبختي برساند. ?

 

 

قانون انرژي

 

- هر چقدر انرژي و اشتياق بيشتري داشته باشيد ، احتمال اينكه موقعيت مناسب را تشخيص دهيد و از آن استفاده كنيد بيشتر مي شود .

بهترين ايده ها و افكار خلاق بعد از مدتي استراحت و آرامش به دست مي آيد .

 

 

قانون درك ديگران

 

- وقتي از ديد فرد ديگري به موقعيتي نگاه كنيد ، اغلب اوقات به ايده ها و راه حل هايي دست پيدا مي كنيد كه قبلا به آنها پي نبرده بوديد .

مرتب از خودتان بپرسيد كه مردم به چه نياز دارند و چه مي خواهند و شما چطور مي توانيد نياز ها و خواسته هاي آنها را بر آورده كنيد و پرسش درست تر اين است كه : چه كار به نفع همه است ؟

خانه زماني مستحكم است كه همه ديواره هايش استوار باشد .

 

 

قانون رشد

 

- اگر در حال رشد فكري نيستيد پس داريد در جا مي زنيد . اگر روز به روز بهتر نمي شويد پس داريد بدتر مي شويد.

 

يادگيري دائمي و رشد مداوم فكري را جزئي از برنامه روزانه زندگي خود قرار دهيد.

 

هر روز يك ساعت از وقت خود را صرف مطالعه بر روي زمينه كاريتان كنيد ، در اين صورت هر هفته تقريبا يك كتاب وهر سال 50 كتاب مطالعه خواهيد كرد . اين كار موفقيت شما را تضمين مي كند .

 

 

قانون تكرار

 

- تمرين و تكرار بهاي به دست آوردن مهارت است . چيزي را كه مدام و مرتب تكرار مي كنيد به صورت يك عادت جديد ذهني و عملي در مي آيد.

رشد فكري و احساس رضايت و خشنودي نتيجه كنار گذاشتن عادت هاي گذشته و جايگزين كردن تمرين ها و عادت هاي جديد است .

 

 

قانون پشتكار

 

- يك زندگي خوب و درخشان مجموعه اي از هزاران تلاش و ايثاري است كه هيچكس ازآن با خبر نيست .

? مردان بزرگ از ارتفاعاتي كه فتح كرده اند حفاظت مي كنند ، جا هايي كه يك شبه به آن نريسيده اند . اما هنگام شب در حالي كه همراهانشان خفته اند. باز به تلاش خود براي پيشروي ادامه مي دهند. ?

 

 

قانون استعداد ها

 

- در درون تان مجموعه اي از استعداد ها و توانايي ها نهفته است كه اگر درست شناسايي و به كار گرفته شوند شما را قادر مي سازند تا به هر هدفي كه در نظر داريد برسيد.

از چه قسمت هايي از كار تان بيشتر لذت مي بريد و آنها را خيلي خوب انجام مي دهيد ؟ اين سوال بهترين راهنما براي يافتن استعدادهاي واقعي شماست.

 

 

قانون كمال

 

- موفقيت و خوشبختي هنگامي بدست مي آيد كه كاري را كه از انجام آن لذت مي بريد بي عيب و نقص انجام دهيد .

تعيين كننده كيفيت زندگي شما اين است كه تا چه حد به كمال در زندگي اهميت مي دهيد و براي رسيدن به آن تا چه اندازه خود را مسئول و متعهد مي دانيد .

 

 

قانون موقعيت

 

- مشكلات مانع كار شما نيستند بلكه معلم ما هستند . در درون هر مشكلي بذر سود يا موقعيتي نهفته است برابر يا بيشتر از سود حاصل از انجام كار مورد نظر.

در راه موفقيت مشكلات را تبديل به پله هاي صعود كنيد.

 

 

قانون شهامت

 

- وجود شهامتي سنجيده و حساب شده براي دستيابي به موفقيت ضروري است . ترس بزرگترين مانع رسيدن به هدف است . رويارويي با ترس هاي خود را جزئي از عادت هايتان كنيد و در هر شرايطي اين كار را انجام دهيد .

 

 

قانون پذيرش

 

- اينكه چطور با خودتان حرف مي زنيد حداقل 95٪ از طرز فكر و احساس شما را مشخص مي كند . ذهن ناخودآگاه گفتگو هاي دروني شما را به عنوان دستورات مي پذيرد.

همواره با خودتان گفتگو هاي مثبت ، سودمند و موثر داشته باشيد ، حتي اگر هنگامي كه احساس خوبي نداريد .

 

 

قانون واقعيات

 

- عقايد را با حقايق اشتباه نكن . حقيقت مانند دانه بادام است . و عقايد پوسته آن دانه بادام هستند. اگر به دنبال حقيقت هر چيزي هستي ، بايد پوسته را بكني ، تا خود دانه را ببيني .

 

 

قانون غلبه بر احساسات

 

- هنگام جوشش احساسات ، هيچ تصميم مهمي نگير.

در اين صورت اشتباه خواهي كرد . اول درونت را آرام كن. ذهن مانند يك درياچه است .

هنگام جوشش احساس ، درياچه مواج است .درياچه هنگامي نور را منعكس مي كند ، كه آرام باشد.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


دلایل افت تحصیلی فرزندتان چیست؟
دو شنبه 1 ارديبهشت 1393 ساعت 16:14 | بازدید : 254 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

نظر یادتون نره  09369030659 اندیشه طلایی +قانون باورها : email :  andishe.talaiee@yahoo.com

افت تحصیلی فرزند,دلایل افت تحصیلی فرزند

دلایل افت تحصیلی فرزندتان چیست؟

با توجه به تحقیقات انجام شده، مهم‌ترین عواملی که بر پیشرفت تحصیلی موثرند، عبارتند از معلم، نقش تعیین کننده‌ای در سرنوشت کودکان و شاگردان خود دارد و علاوه بر تأثیرات ایمانی و اخلاقی که بر روح و روان ایشان می‌گذارد، در بالا بردن توان علمی و شکل دادن به وضعیت فکری آنان نیز بسیار موثر است.

با توجه به تحقیقات انجام شده، مهم‌ترین عواملی که بر پیشرفت تحصیلی موثرند، عبارتند از:


1 - روابط معلم و دانش آموز
آموزش بدون ایجاد رابطه، معنایی نخواهد داشت. اولین هدف معلم باید برقرار کردن رابطه‌ای دوستانه و حمایت کننده با دانش آموزان باشد. باید به یاد داشت که هرگونه برخورد با دانش آموزان در تقویت با تضعیف تصور آنان نسبت به معلم، موثر است. بنابراین تلاش برای رابطه مثبت با دانش آموز، باید همه اوقات معلم و دانش آموزان را در بر بگیرد.

اجتناب از تنبیه شدید مکرر
معلمانی که مایلند رابطه خوبی با دانش آموزان داشته باشند، برای آموزش رفتار مناسب نباید بر تنبیه متکی باشند. اغلب تنبیه‌ها با هدفی فراتر از خجالت دادن و ناراحت کردن دانش آموزان در نظر گرفته می‌شوند. برخی از معلمان که خود مایل به تنبیه دانش آموزان نیستند، از والدین کودک می‌خواهند تا آن‌ها را به دلیل رفتار نامناسب در مدرسه، تنبیه کنند که در نتیجه رابطه معلم و والدین با دانش آموزان، دچار اغتشاش می‌شود. به جای اینکه از والدین بخواهیم تا آن‌ها را تنبیه کنند، بهتر است کاری کنیم تا والدین با امر آموزش فرزند خود درگیر شوند.


دوری کامل از راهبردهای تنبیه، شاید دشوار باشد. معلمان باید چگونگی استفاده از روش‌های انضباطی و تنبیه‌های خفیف را بیاموزند، در واقع تنبیه باید بیشتر از آن که واقعی باشد، نمادی باشد. یکی از راه‌های تنبیه خفیف، استفاده از روش محروم کردن است. به طور مثال، وقتی دانش آموزی با مدادش به پشت شاگرد دیگری که در جلو او نشسته است می‌زند، معلم می‌تواند آرام به او نزدیک شود و مدادش را بگیرد و به او بگوید: ?می‌توانی مدادت را در آخر وقت کلاس از من بگیری?


اجتناب از شوخی
منظور این است که نباید با دانش آموزان بدرفتار، از عبارات تمسخر آمیز استفاده کرد.

پرهیز از پیش داوری‌های غیرمنصفانه
اولین گام برای پرهیز از این‌گونه موارد آن است که معلم باید صادقانه به آنچه باور دارد اعتراف کند، زیرا اگر آن‌ها را انکار کند، نمی‌تواند دانش آموزان خود را از عواقب ناخوشایند آن دور دارد. پس از آن، معلم باید تلاش کند تا بین دانش آموزان خود تفاوت نگذارد. روابط معلم با برخی از دانش آموزان، بسیار زیان‌بار است. زیرا بقیه دانش آموزان، آن را نوعی تبعیض می‌شمارند. معلمی که به ریاضی علاقه‌مند است با دانش آموزان علاقمند به ریاضی، بیشتر رابطه برقرار می‌کند. حال آنکه معلم، مسئولیت حرفه‌ای دارد و باید با همه شاگردان، رابطه یكسانی داشته باشد.


ثبات داشتن و بخشنده بودن
دانش آموزان، معلمی می‌خواهند که رفتارشان پایدار و قابل پیش‌بینی باشد. معلمی که یک روز رفتاری دوستانه و روز دیگر رفتاری غیر دوستانه دارد، موجب می‌شود که دانش آموزان از در میان گذاشتن مشکلات خود با وی تردید داشته باشند. حتی دانش آموزانی که در روز قبل، مشکلی در کلاس ایجاد کرده‌اند، باید بتواند روز بعد به راحتی به سر کلاس بیایند.


اجتناب از روابط وابستگی‌زا
معلمانی که به وضوح برای برقراری ارتباط مثبت با دانش آموزان خود تلاش می‌کنند، باید مراقب باشند که یکی از حادترین دشواری‌های وابستگی، وابستگی بیش از حد و اندازه برخی از دانش آموزان به تایید و تمجید معلمان است.


یکی از راه‌هایی که می‌توان به میزان وابستگی دانش آموزان پی برد، این است که آن‌ها موفقیت‌های خود را فقط به معلم نسبت می دهند. این دانش‌آموزان بر این باورند که علل موفقیتشان، بیرون از خودشان است. معلم از طریق ارزش دادن به دانش آموزان به خاطر عملکردهای مطلوب، می‌تواند آن‌ها را در شناسایی عوامل اصلی موفقیت خود یاری کند. مثلاً اگر دانش آموزی در بخشی از درس، مهارت کسب کرده باشد، معلم می‌تواند به او بگوید: ?توجه خوب دیروز تو به درس، در یادگیری و حاضر جوابی امروزت موثر بوده است?


همچنین، دانش آموزان باید بیاموزند تا شکست‌هایشان را به عدم تلاش، و نه عدم توانایی نسبت دهند. اگر دانش آموزی در امتحان شکست خورد، نباید شکست خود را انکار کند، بلکه باید آن را بپذیرد. اما لازم است آن را از عدم تلاش خود بداند.

2 - مهارت معلمان
به طور کلی، معلمانی که در نظر دانش آموزان، سخت گیرترند، و معلمانی که توانایی برقراری سریع نظم را در کلاس درس دارا هستند، و معلمانی که به طور منظم از کارهای خود ارزیابی می‌کنند، و به آنچه دانش آموز یاد گرفته، در برابر همه آنچه باید یاد می‌گرفت، به درستی واقفند؛ و به دانش آموزانی که مطالب را در بار نخست یاد نگرفته‌اند، فرصت فراگیری مجدد را می‌دهند، در حرفه معلمی خود، موفق‌ترند.


آگاهی از مهارت‌های آموزشی و اصول تربیتی
معلم باید از فنون و مهارت‌های آموزشی، آگاهی داشته باشند و تنها ایمان و تعهد، کافی نیست. معلمی که از این فنون و اصول تعلیم و تربیت و مسائل روانشناسی عمومی کودک اطلاعاتی ندارد، ممکن است با اخلاص کامل و با نیت پاک، ولی با یک برخورد حساب نشده و نسنجیده با شاگرد، او را به سرنوشتی تلخ دچار کند.

تسلط بر درس
این نیز از وظایف و مهارت‌های معلم است. زیرا معلم، نقش تعیین کننده‌ای در سرنوشت کودکان و شاگردان خود دارد و علاوه بر تأثیرات ایمانی و اخلاقی که بر روح و روان ایشان می‌گذارد، در بالا بردن توان علمی و شکل دادن به وضعیت فکری آنان نیز بسیار موثر است. لازمه ایفای این نقش بسیار مهم، بالا بودن توان علمی و تسلط کامل بر درس است تا اولاً، مطالب آموخته شده به شاگردان صحیح باشد و ثانیاً هیچ‌گونه ابهامی در مسائل و مطالب آن علم برایشان باقی نماند.


اگر معلم، به صورت عمیق بر رشته تعلیمی خود تسلط نداشته باشد، شاگردان نیز عمیق نخواهند شد. معلم برای تسلط بر درس باید در راه بالا بردن توان علمی خود بکوشد. توقف در یک حد از دانش و آگاهی، برای معلم نقص بزرگی است، او باید با زمان و پیشرفت علوم، بر دانش خود بیفزاید.
 
دارا بودن طرح و برنامه درسی
یک علت موثر در ترغیب شاگردان به فعالیت‌های درسی، طرح و برنامه درسی معلم است؛ طرحی که در آن، وقت کلاس تقسیم و تنظیم شده باشد، تا به مسائل مختلف، همچون پرسش از درس‌های گذشته، بررسی نوشته‌ها و تکالیف شاگردان، ارزیابی آنان به وسیله امتحانات ناگهانی و ... رسیدگی شود. خوب است كه معلم، طرح خود را برای بچه‌ها در اولین جلسه كلاس مطرح کند که این امر موجب اهمیت دادن بیشتر آنان به درس خواهد شد.

ایجاد انگیزه درسی
یک عامل موثر در بی رغبت بودن شاگردان به درس، انگیزه نداشتن است که معلم می‌تواند با معرفی درس و شناساندن جایگاه آن درس در بین علوم دیگر و تأثیر آن در زندگی، این انگیزه و هدف را ایجاد کند. اگر شاگردان، هدف از یادگیری درس مورد نظر و فایده آن را بدانند و بشناسند، با رغبت بیشتری آن را دنبال می‌کنند.

ارتباط مستمر با دانش آموز
لازمه نظارت بر فعالیت‌های کلاس و خارج از کلاس دانش آموزان، ارتباط مستمر با آنان است. در صورتی که معلم ارتباطی احترام آمیز و صمیمی با شاگردان داشته باشد، وی را بر امور درسی و غیردرسی خود ناظر خواهد گرفت. علاوه بر ارتباط روحی و معنوی با شاگردان، ایجاد ارتباط بین محیط درس و خانه و اجتماع به وسیله تماس با والدین آن‌ها، در نظارت بهتر و دقیق‌تر معلم موثر است.
 
3 - شرایط آموزشی و امکانات مطلوب تحصیل
عدم امکانات و تسهیلات مطلوب آموزشی، یکی دیگر از عوامل افت تحصیلی دانش آموزان است. کمبود معلمان مجرب و توانا در انتقال مطالب و موضوع‌های درس به دانش آموزان، وجود ضعف در روش‌های تدریس و تکیه بر محفوظات، تراکم جمعیت در کلاس، فشردگی برنامه‌های درسی و کمک آموزشی، دوری مدرسه از محل سکونت و ده‌ها مسئله دیگر در مورد شرایط مطلوب آموزشی و امکانات و تسهیلات تحصیلی، از عوامل قابل توجه در ایجاد و افت تحصیلی است


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


شبکه‌های اجتماعی در زندگی مشترک
دو شنبه 1 ارديبهشت 1393 ساعت 16:13 | بازدید : 297 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )
 

 

زندگی مشترک, استفاده از شبکه های اجتماعی

امروزه جوانان بسیاری هستند که با داشتن نقش همسری در یک خانواده، باز هم معتاد به شبکه های اجتماعی هستند و به همین دلیل گاهی غافل از نقش های مهم خود در خانه می شوند!

زن و شوهری از مهمترین نقش ها و می توان گفت از ابدی ترین نقش هایی است که انسان ها در زندگی می پذیرند و باید در قبال آن به تعهدات و اصول و خواسته های یکدیگر احترام بگذارند.

این مسئله یک امر کاملا بدیهی است که استفاده از شبکه های اجتماعی، به مرور زمان طرز فکر و روابط فرد را متحول می‌کند.

اکثر روابطی از طریق شبکه های اجتماعی ایجاد می شود، پایه و اساسی ندارد زیرا مبنای واقعی ندارد. در این گونه روابط معمولاً افراد ناشناس هنگام توصیف خود در این شبکه ها، تصویر غیر واقعی از خود ارائه می کنند و به‌طور خودآگاه یا ناخودآگاه موجب فریب افکار دیگران می‌شوند. در بسیاری از مراجعین این نکته را دیده ام که مثلا خانم، از این موضوع ناراحت است که همسرش، اصلا به او جملات محبت آمیز نمی گوید و او را عزیزم و جانم خطاب نمی کند؛ اما در فضای اینترنت و در شبکه های اجتماعی به خانم هایی که در اد لیستش دارد ؛ کلمات محبت آمیز بسیاری نثار می کند و با آنها بسیار متشخصانه و محترمانه برخورد می کند.
 
خروج از دنیای واقعی به سراب تخیلات
افرادی که به‌ طور مستمر از این شبکه ها استفاده می کنند و به نوعی به آن معتادند پس از مرور زمان غرق در رویا می‌شوند و از دنیای واقعی فاصله می‌گیرند.

افرادی که بیشتر از 3 ساعت از وقت خود را صرف شبکه‌های اجتماعی می‌کنند، به جای حل مشکلات به دنبال روش های جایگزینی هستند که به دروغ در ذهنشان ایجادشده است.

و این یک حقیقت تلخ است که روابط خانوادگی اکثر کاربران معتاد به شبکه های اجتماعی متزلزل است و برخی نیز منجر به طلاق شده است.

از دیگر از معضلات شبکه های اجتماعی، ورود بی‌اجازه به حریم خصوصی اشخاص مختلف است . این مسئله را می توان اصلی ترین عامل نارضایتی زوجین از حضور همسرشان در شبکه های اجتماعی دانست.

زندگی مشترک, استفاده از شبکه های اجتماعی

زوجینی که نسبت به همسرشان حساس هستند و دوست ندارد که همسرشان با شخص دیگری صحبت خصوصی یا متن خصوصی و یا کامنت خصوصی داشته باشد . این مسئله ربطی به زن و مرد ندارد و در هر دو گروه زنان و مردان به طور طبیعی دیده می شود. برخی مردان علاوه بر اینکه خودشان در شبکه های اجتماعی عضو هستند و با تعدادی کاربر خانم بده بستان کلامی دارند؛ دوست ندارند که خانمشان در این فضا حضور داشته باشد، یا لا اقل دوست ندارند که همسرشان با آقایون حاضر در شبکه اجتماعی مراوده ای داشته باشند چه برسد به کامنت ها و پیام ها و نوت های خصوصی!

از سوی دیگر، خانمها با درجه ی بالاتری از حساسیت ذاتی، نسبت به این موضوع واکنش نشان می دهند. ممکن است خود خانم در شبکه های مختلف اجتماعی عضو باشد و در طول روز بی آنکه همسرش در خانه حضور داشته باشد و با خیال راحت وقتش را صرف نت گردی و انواع شبکه های اجتماعی نماید. در این حالت طبیعتا همه افرادی که در صفحه اجتماعی ایشان رفت و آمد می کنند ?خانم? نیستند و گاهی آقایون هم، چه به صورت گذری و چه به صورت همیشگی از پیج این خانم عبور می کنند. اما با این حال مشاهده می کنیم که خانم از اینکه در صفحه اجتماعی مربوط به همسرش نام چندین ?مونث? را دیده یا از اینکه همسرش برای مطالب و نوت های دیگر خانم های فعال در شبکه کامنت می زند، ابراز ناراحتی می کند.

می توان به جرات گفت که همسران شاید در زندگی واقعی، بتوانند حساسیت هایشان در برابر شریک زندگی شان، کنترل کنند اما به هیچ عنوان نمی توانند این نوع از حساسیت و رنجش خاطرشان از سوی شبکه های اجتماعی را کنترل کرده و آن را بروز ندهند. بی شک این ناراحتی باعث خواهد شد که چه زن و چه مرد، واکنش هایی را در طول روز در مقابل یکدیگر به خرج بدهند.
 
واقعا چه کسی معتقد است که این رفتار ها آفت زندگی مشترک نیست؟
تاثیر عضویت در شبکه‌های اجتماعی اینترنتی بر هویت افراد؛ هم چنین تاثیر اینگونه شبکه ها در ارتباط با جنس مخالف بر سبک زندگی مجازی افراد به گونه ای است که به راحتی روابط میان محرم و نامحرم و شکسته شدن حریم ها در اینگونه صفحه ها قابل مشاهده است.

مسئله مهم دیگری که در رابطه با شبکه های اجتماعی به چشم می خورد این است که؛ امروزه بسیاری از زوج های جوان اگر روحیه خوبی نداشته باشند، به سراغ اینترنت و شبکه‌های اجتماعی می‌روند. باید توجه داشت که مراجعه به این سایت‌ها رفتار خودتخریبی و خودآزاردهنده (مثل مقایسه‌های منفی) را در افراد تشدید می‌کند. درواقع در اینگونه سایت‌ها این احساس به افراد دست می‌دهد که دیگران شادتر از آنها هستند و این باعث سرخوردگی و واکنش‌های نامناسب در فرد می‌شود.

باید در نظر داشت که در شبکه های اجتماعی فضایی آکنده از غیر واقعیت جاری است! افراد می توانند با هویت مجازی و چه بسا هویت جعلی عضو شوند و فعالیت نمایند. از دنیایی که پر از جعل و تقلب است چه انتظاری می رود بر اصلاح روابط و ایجاد همدلی میان زوجین؟
 
 آیا غیر از این است که شبکه های اجتماعی سردی ِ احتمالی میان روابط زوجین را تشدید می کند و در رفع آن هم هیچگونه تلاشی ندارد؟ آیا غیر از این است که شبکه های اجتماعی وقت در کنار یکدیگر نشستن همسران را گرفته و آنها را معتاد به جدا نشستن و سرگرم غیر واقعیت شدن؛ می نماید؟


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


چرا توقعات همیشه به ناامیدی منجر می‌شود؟
چهار شنبه 27 فروردين 1393 ساعت 20:56 | بازدید : 286 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 

 

ناامیدی, ناامیدکننده‌ترین جنبه زندگی

اغلب گفته می‌شود که ناامیدکننده‌ترین جنبه زندگی زمانی است که اوضاع آنطور که ما انتظار داشتیم پیش نمی‌رود. وقتی به توقعاتتان نگاه می‌کنید، و اینکه از کجا ناشی شده‌اند و چرا به آنها اعتقاد داریم، می‌توان گفت که برای ناامید شدنمان برنامه‌ریزی شده است.

 

ناامیدی

زوجی را تصور کنید که چند ماهی است با هم آشنا شده‌اند و می‌خواهند اولین عیدشان را با هم جشن بگیرند. اینجاست که می‌بینیم مشکلاتی پیش می‌آید. دختر در خانواده‌ای نسبتاً سنتی بزرگ شده است که به شدت مراسمات عید از شام شب عید گرفته تا هفت‌سین و دید و بازدیدها انجام می‌شود و درمقابل پسر متعلق به خانواده‌ای است که راحتی و اولویت‌های شخصی مهمتر هستند و والدین خیلی زود کادوهای عیدی را باز کرده و در روز عید هم خانواده به بازی و تماشای تلویزیون و تفریح می‌گذراند. عصر هم بعضی از اعضای فامیل به خانواده آنها آمده و حسابی دور هم خوش می‌گذرانند.

 

هیچکدام از این دو شخصیت واقعی نیستند اما در مواجهه ما با موقعیت‌های مختلف زندگی بررسی آنها به دردمان می‌خورد. هر دو نفر تصور می‌کردند که تجربه خودشان از عید «طبیعی» و نرمال است و همان کاری است که بقیه آدمها می‌کنند.

 

اما این دو نفر اگر قبل از ازدواج با هم درمورد این اختلافات صحبت نکنند، بعد از ازدواج می‌بینند که کاملاً ناامید شده و هیچکدام از نیازهایشان برآورده نمی‌شود؛ بااینکه هیچکدام درواقع کار اشتباهی انجام نداده‌اند. ما معمولاً تصور می‌کنیم که بقیه آدمها همه چیز را همانطور که ما می‌بینیم، می‌بینند و بیشتر مشاجرات بر سر این است که «روش من بهتر است».

 

این درمورد روابط هم صدق می‌کند. همه ما با خودمان معیارهایی را وارد رابطه می‌کنیم: او باید قدبلند، پولدار، قوی و سالم باشد و یا زن من باید زیبا و ظریف باشد، دست‌پخت خوبی داشته باشد و … اینها دیدگاه‌های متداول هستند اما خیلی جالب است که چقدر از آن از زمان تولد در ما برنامه‌ریزی شده است.

 

ما انتظاراتمان را وارد رابطه کرده و همه آنها را به طرف‌مقابل تحمیل می‌کنیم و با خود می‌گوییم «این یکی فرق دارد». یکی از بزرگترین ناامیدی‌های روابط این است که فرد مقابل به میزانی که ما در وهله اول او را دریافته‌ایم متفاوت خواهد بود. آیا به این دلیل است که واقعاً خود آنها را ندیده‌ایم، یعنی آنها پشت انتظارات ما پنهان بوده‌اند؟ ما این کار را بطور ناخودآگاه انجام می‌دهیم و و تازمانیکه متوجه آن نشده‌ایم، کنترل بسیار کمی روی آن داریم.

 

اجازه بدهید تصور کنیم که معیار توجه یکی از مهمترین معیارهای شما برای طرف‌مقابلتان باشد. ما این را به نیمه دیگرمان منعکس می‌کنیم و بعد یک روز، توجه او کمتر می‌شود و آنوقت است که ما می‌گوییم، «تو قبلاً خیلی باتوجه‌تر بودی و …» انتظارات ما به ناامیدی منجر شده است. بااینکه طرف‌مقابلمان فقط خودش است، ما او را بعنوان یک انسان که جایزالخطاست در نظر نمی‌گیریم چون توقع داریم طبق انتظارات ما رفتار کند.

 

انتظارات به این دلیل منجر به ناامیدی می‌شوند که ما سعی می‌کنیم چیزها را خلاف آنچه واقعاً هستند ببینیم. وقتی با آدمها برخورد می‌کنیم، تصور می‌کنیم که اعتقاداتی مشابه ما دارند و همه تاریخچه و تجربیاتمان را با آنها در میان می‌گذاریم. برای اینکه بفهمیم واقعاً که هستند وقت نمی‌گذاریم و به نظرات و اعتقاداتشان گوش نمی‌کنیم. براساس تجربه خودمان درمورد آن فکر می‌کنیم و کمتر پیش می‌آید قضاوت اولیه‌مان درمورد آنها را زیر سوال ببریم.

همه ما همه چیز را از والدینمان یاد می‌گیریم، آنها هم از والدینشان یاد گرفته بودند و تا آخر. اما چنر نفر از ما برای ندیدن کسی که واقعاً روبه‌رویمان قرار گرفته گناهکاریم؟ یا بخاطر لیست کردن انتظاراتمان بدون اینکه دیدگاه آن فرد به دنیا را بفهمیم؟ بخاطر قضاوت کردن و تصورات اشتباه، به جای روشنفکر بودن و سعی در شناخت آنچه طرف‌مقابلمان واقعاً هست؟

 

والدین هم همین کار را با فرزندان خود می‌کنند. آنها به زندگی که گذرانده‌اند و درس‌هایی که باید می‌آموخته‌اند نگاه می‌کنند و در تلاش برای محافظت از فرزندانشان دربرابر خطرات، همه چیزهایی که یاد گرفته‌اند را به آنها می‌آموزند. انتظار دارند که فرزندانشان باعث افتخار آنها شوند، همانطور که والدین خودشان چنین انتظاری از آنها داشتند و همان چیزی که برای خودشان می‌خواسته‌اند را به فرزندانشان منعکس می‌کنند.

 

این کار معمولاً ناخواسته انجام می‌شوند اما همه این رفتارها به این معنی است که هیچ‌کس واقعاً آن بچه را نمی‌بیند یا نظر او را نمی‌پرسد و به این ترتیب، هویت اصلی کودک نادیده گرفته شده و روح واقعی او اجازه درخشش پیدا نخواهد کرد.

 

اینجا تقصیر کسی نیست، زیرا همه ما همه چیز را از والدینمان یاد می‌گیریم، آنها هم از والدینشان یاد گرفته بودند و تا آخر. اما چنر نفر از ما برای ندیدن کسی که واقعاً روبه‌رویمان قرار گرفته گناهکاریم؟ یا بخاطر لیست کردن انتظاراتمان بدون اینکه دیدگاه آن فرد به دنیا را بفهمیم؟ بخاطر قضاوت کردن و تصورات اشتباه، به جای روشنفکر بودن و سعی در شناخت آنچه طرف‌مقابلمان واقعاً هست؟ اگر بتوانید به طریقی متفاوت بشنوید، این احتمال وجود دارد که بتوانید حقیقت را پیش رویتان ببینید، نه واکنش خودتان به آنچه می‌بینید.

 

این فرضیه‌ها را در نظر داشته باشید:

آیا فکر می‌کنید…

همه مردها باید پول درآورند

از خانواده محافظت کنند

گوشت و مرغ را تمیز کنند

ماشین را برانند

چمدان‌ها را حمل کنند

در را باز کنند ….

 

اینها همه انتظاراتی است که از آنها می‌رود و سوالی که پیش می‌آید این است: «چه کسی گفته است؟»

 

آیا فکر می‌کنید…

همه خانم‌ها باید خانه بمانند و بچه‌ها را بزرگ کنند

غذا بپزند

زیبا باشند

شما را سرگرم کنند…

 

اینها همه انتظاراتی است که از آنها می‌رود و سوالی که پیش می‌آید این است: «چه کسی گفته است؟»

 

وقتی به آنچه که انتظار دارید نگاه کنید و درعوض سعی کنید بفهمید واقعاً چه اتفاقی پیش رویتان می‌افتد، خواهید توانست با خودتان و دیگران صادق‌تر باشید.

 

ما هیچ وقت نمی‌توانیم بفهمیم که در هر موقعیتی واقعاً چه اتفاقی می‌افتد اما خیلی‌ها را می‌شناسیم که تصور می‌کنند همه چیز را می‌دانند زیرا موقعیت‌های مختلف را براساس تجربیاتی که در گذشته داشته‌اند ارزیابی می‌کنند. این ممکن است انتظارات آنها را منجر به ناامیدی کند. یکی از بهترین کارها برای برخورد با موقعیت‌ها و روابط مختلف این است که با دیدی باز با آنها مواجه شویم و اجازه بدهیم آینده همانطور که می‌خواهد اتفاق بیفتد.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


داستان های آموزنده افراد موفق از اندیشه طلایی
چهار شنبه 27 فروردين 1398 ساعت 20:54 | بازدید : 497 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )
 

 

افراد موفق,موفقیت در زندگی,افراد موفق دنیا

 اندیشه طلایی + قانون باورها

در این مطلب 7 داستان کوتاه از افراد بسیار موفق ? و ثروتمند ? دنیا را برایتان نوشته ایم که می تواند به 7 قانون طلایی برای موفقیت در زندگی هر فرد تبدیل شوند. این افراد کارهایی کرده اند که مردم عادی از انجام آن شانه خالی می کنند.

 

1.   گای لالیبرت، موسس شرکت سرگرمی Cirque du Soleil: هر کاری دوست داری انجام بده، اما دنبال پول هم باش

گای لالیبرت پیش از تاسیس شرکت بزرگ سرگرمی خود یک دلقک سیرک بود که تا دبیرستان بیشتر درس نخوانده بود. با وجود کمک های مالی دولت، ضامن های مهربان و سخت کوشی خود لالیبرت، سیرکی که او راه اندازی کرده بود برای سال های بیشتری روی پا ایستاد و توانست پیشرفت های مثبتی داشته باشد. ایده درخشان لالیبرت باعث شد تا این سیرک از وضعیت کسادی به شرکتی پرسود تبدیل شود. تا جایی که امروز این مرد حدود 1.8 میلیارد دلار دارایی دارد و از یک دلقک ساده به یکی از ثروتمندان و افراد موفق دنیا تبدیل شده است.

 

2.   سوز اورمان، مشاور مالی: کمتر پس انداز کن، بیشتر درآمد داشته باش

سوز اورمان به مردم پیشنهاد می دهد تا به جای محروم کردن خود، با رفتارهای اقتصادی درآمد خود را افزایش دهند. هنگامی که سوز حدود 35 ساله بود، خیلی خوب زندگی می کرد اما در قرض غرق شده بود. او نمی توانست دست از زندگی لوکس خود بردارد، بنابراین در صدد یافتن راه حل شد.

 

او هر کاری دوست داشت انجام می داد، به دنبال یافتن فرصت های مالی بود و امروز به جایی رسیده است که برای سفر به دور دنیا با جت شخصی خود به طور سالانه حدود 300 هزار دلار هزینه می کند.

 

بنابراین، بهتر است زمان خود را برای یافتن موقعیت های مالی صرف کنید نه روی قران روی قران گذاشتن. 

 

3.   بیل گیتس، موسس مایکروسافت: تقلید کردن بهتر از نوآوری است

بیل گیتس، یکی از موفق ترین شرکت های دنیا با اعتبار 67 میلیارد دلاری را تحت لیسانس سیستم عامل IBM ساخت. حقیقت این است که این نرم افزار با تقلید از کدهای فرد دیگری ساخته شده است. مایکروسافتِ گیتس فاکتور نوآوری را در کارنامه خود کم داشت. به همین دلیل، نرم افزار شرکت دیگری را با قیمت 25 هزار دلار خرید.

 

وقت گیتس نرم افزار دست دوم را به دست آی.بی.ام رساند، این نرم افزار باگ های زیادی داشت و مهندسان IBM آن را دوباره از نو بازنویسی کردند. اما پس از سی و سه سال، دیگر کسی به این مساله اهمیتی نمی داد.

 

ابتکار به اندازه استفاده به موقع و هوشمندانه از ایده های دیگران اهمیت ندارد.

  

4.   وارن بوفت، سرمایه گذار: کاردانی خوب است اما شناخت فرد مناسب بهتر است

وارن بوفت وقتی خیلی جوان بود ایده سرمایه گذاری خود را آغاز کرد اما کارایی لازم را نداشت زیرا به طور شخصی ارزش چندانی برای ایجاد یک حرکت بزرگ در بازار را نداشت. بوفت تا زمانی که نتوانست بر خجالت خود غلبه کند و شرکای سرمایه گذاری خود را تغییر دهد پولدار نشد. هیچ کس نمی تواند به تنهایی ثروتمند شود.

 

5.   آدام مک‌کای، تهیه کننده / کارگردان هالیوود: معاملات دو سر برد شکست واقعی هستند

آدام مک‌کای، یکی از موفق ترین تهیه کننده / کارگردان های هالیوود است. او در نوشتن فیلنامه فیلم هایی همچون در شب های تالدگا، برداران ناتنی، افراد دیگر و دونده آخر با ویل فرال همکاری داشت و این مساله باعث شهرت او شد. موفقیت او زمانی رخ داد که به جای بازی در برنامه زنده و کمدی شب های یکشنبه، شغل نویسندگی آن را انتخاب کرد و به همین دلیل سه دهه جزو نویسنده های برتر این برنامه شناخته می شود.

 

دلیل موفقیت در این معامله نیز این بود که نخواست هر دو طرف از آن سود ببرند. در عوض، او به فرد بانفوذ این برنامه به نام لورن میشلز گفت برای ماندن در این برنامه باید تیم خودش را داشته باشد و اگر این طور نشود از این برنامه خواهد رفت. میشلز نیز درخواست او را پذیرفت.

 

6.   ریچارد برنسون، موسس شرکت ورجین: با ایجاد کار، ثروت خود را افزایش دهید

سر ریچارد برنسون از اختلال شدید در خواندن (ديسلكسى‌) رنج می برد اما او از این نقص خود به عنوان بزرگ ترین توانایی خود بهره گرفت. برنسون موسسه ویرجین را به عنوان صندوق سرمایه گذاری راه اندازی کرد که روی شرکت های کوچک و ایده های ناب سرمایه گذاری می کند.

 

او هرگز کمپانی های دیگری از ویرجین راه اندازی نکرد زیرا توان مدیریت آنها را نداشت. او می گوید: من اگر می توانستم ترازنامه ها را بخوانم هرگز به جایگاه کنونی خود نمی رسیدم.

 

7.   استیو جابز، موسس اپل: هیچ چیز به اندازه شکست موجب موفقیت نمی شود

استیو جابز در دهه 1980 میلادی ایده ای از تصویر سه بعدی در سر داشت که همه صنایع دفاع، نفت و پزشکی را دگرگون کند. اما او در ایده پردازی خود اشتباه کرد و برای این اشتباه میلیون ها دلار از سرمایه شخصی خود را از دست داد و در سال 1991 میلادی، کمپانی 125 هزار دلاری پیکسار را تعطیل کرد.

 

در آن زمان، تنها سود حاصل از پیکسار، تیم کوچکی از انیماتورهایی بود که از نرم افزار پیکسار برای برای ساخت تبلیغات کامپیوتری تلویزیون بهره می گرفتند. همین گروه بعدها کارتون داستان اسباب بازی ها را تولید کردند. هنگامی که جابز در سال 2011 میلادی درگذشت، بیش از 70 درصد از سرمایه 8.3 میلیارد دلاری او حاصل از سهام او در استودیو پیکسار بود، صنعتی که هرگز قصد ورود به آن را نداشت.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


دلایل آرایش بیش از حد زنان و دختران از دید متخصصان
چهار شنبه 27 فروردين 1393 ساعت 20:53 | بازدید : 129 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 

علل آرایش بیش از حد زنان,دلایل آرایش بیش از حد زنان

آرایش بیش از حد کمبودهای عاطفی شان را برطرف می کنند

امروزه آرایش کردن بخش جدایی ناپذیر زندگی بعضی از زنان و دختران جوان ایرانی شده و بی جهت نیست که ایران مقام هفتم دنیا در مصرف لوازم آرایشی را به خود اختصاص داده است. گاهی آرایش بعضی از همین زنان و دختران به قدری تند و غلیظ می شود که از میان رنگ های مختلف به سختی می توانید چهره واقعی فرد را در ذهن تان ترسیم کنید.از هر یک بپرسید چرا آرایش می کنند، دلایل خاص خودشان را دارند. یکی عاشق آرایش کردن است، دیگری دوست دارد زیباتر شود، آن یکی هم به توصیه دیگران و با تصور حضور بهتر در اجتماع و ... اقدام به این کار می کند. صرف نظر از دلایل گفته شده، چرا بعضی از زنان و دختران بیش از حد آرایش می کنند؟علل آرایش بیش از حد زنان و دختران چیست؟ همین سوالات را از سه متخصص پرسیدیم. پاسخ های آنان را در ادامه بخوانید.

آرایش بیش از حد کمبودهای عاطفی شان را برطرف می کنند
خداوندخالق زیبایی هاست و زیبایی را دوست دارد. انسان هم به عنوان اشرف مخلوقات از این قاعده مستثنی نیست و دوست دارد همیشه زیبا باشد. بسیاری از خانم ها هم دوست دارند به خودشان برسند و از نظر زیبایی همیشه کمبودی نداشته باشند. به نظر من کسانی که آرایش های غلیظ می کنند یا جراحی های مختلف با هدف زیباتر شدن انجام می دهند، دوست دارند در کانون توجه باشند.

یکسری خلأهای عاطفی - احساسی، محبت، نداشتن توجه از سوی خانواده و همسر باعث می شود تا آن خانم موجودیت خودش را به نحوی نشان بدهد و به همه بگویدکه من هستم و به عنوان انسان، وجود خارجی دارم.

کسی که خلأ عاطفی - احساسی دارد، فردی است که در دوران کودکی، نوجوانی و در جوانی که ازدواج کرده، از طرف خانواده خودی ا همسرش، از زیبایی اش تعریف و تمجید نشده و همیشه سرکوفت شنیده است و چون سر دلش مانده که همسرش یا خانواده اش به او بگویند چه زیبا هستی، چون توجهی نمی کند همه را کنار می گذارد. این می شود همان خلأ احساسی که از دوران کودکی تا زمان ازدواجش و پس از آن همراه او بوده است. چنین خانمی حاضر است مردم هر تصوری در مورد او داشته باشند ولی به جایش از او تعریف و تمجید کنند.

البته شاید جلب توجه کردن دیگران تا اندازه ای خوب است ولی اگر از اندازه اش خارج شود، اختلال روحی و روانی محسوب می شود.چنین فردی می خواهد به نحوی خودش را به مردم نشان بدهد تا به او بگویند که چقدر زیبا و قشنگ شده ای.


از نظر روانشناسی چنین خانم هایی از مکانیسم دفاعی به نام جبران استفاده می کنند تا کمبودهایشان را از طریق آرایش کردن بیش از حد برطرف کنند. خانم هایی که آرایش غلیظ می کنند، به هیچ وجه به بُعد منفی موضوع نگاه نکرده و به این فکر نمی کنند که ممکن است دیگران تصور کنند او مشکل اخلاقی دارد.

من همیشه تاکیدم بر این است که خانم ها در چارچوب خانواده و برای شوهرشان هر مدلی که دوست دارند آرایش کنند. این به نظر من ایرادی ندارد اما آرایش بیش از حد، یعنی اینکه آن خانم متعلق به دیگران است و این قشنگ و جالب نیست. اینکه آقایی اجازه می دهد خانمی آرایش بیش از حد کند و در محفلی بیاید و میان چند زن و مرد دیگر هم دیده شود، چه تصوری در مورد آن خانم و آقا در ذهن دیگران به وجود می آورد؟ یا مرد بی غیرت است یا می خواهند نشان بدهند که فرهنگ مخا بالاست.

البته آرایش بیش از حد و غلیظ مشکلات خاص خودش را در پی دارد. شاید برای یک مدت کوتاه برای خانمی که آرایش بیش از حد را انجام می دهد، خوشایند باشد اما در درازمدت تبعاتت منفی دارد. تصوراتی که مردم درباره او خواهند داشت، مطلوب نخواهد بود. خانمی که همیشه در حال آرایش کردن است، وقتی آرایش ندارد درست مثل این است که چیزی گم کرده باتشدو این قشنگ نیست؛ این یعنی اینکه از خویشتن خودمان جدا شده ایم، ماسک زده ایم و اگر ماسک و نقاب را از صورتمان برداریم، قبولمان ندارند. آرایش کردن بیش از حد به نوعی خودفروشی روانی است. اینگونه خانم ها روح و جسم شان را به تفکرات دیگران می فروشند، عزت نفسی ندارند و خود را به راحتی بازیچه دست دیگران می کنند.

آرایش کردن,آرایش غلیظ,لوازم آرایشی

آرایش بیش از حد، تحریک مردان نامحرم را نیز در پی دارد

عامل اصلی آرایش بیش از حد زنان، توهم خودزشت انگاری
از دیرباز تاکنون و در طول تاریخ، زنان و مردان همیشه مطابق با شرایط روز و امکانات موجود، اقدام به آرایش کردن و زیباتر شدن می کردند. اصولا آرایش کردن به قصد جلوه بهتر داشتن صورت انجام می شود و در این میان خانم ها استقبال چشمگیری از آن می کنند. از نگاه رفتارشناسی، علت آرایش کردن را می توان در محورهای زیر جستجو کرد:

- آرایش به قصد زیباتر شدن در مهمانی ها یا مجالس مشابه که یک امر عادی و طبیعی محسوب می شود.

- آرایش به حد افراط و زیاده روی حتی برای خرید جزیی ترین ملزومات زندگی همچون نان و سبزی.

- آرایش به قصد رقابت و چشم و هم چشمی یا بزرگتر جلوه کردن از سن خود.

البته رفتارشناسان دلایل مختلفی را برای آرایش کردن بانوان ذکر می کنند. عده ای می گویند علتش این است که خانم ها فقط صورتشان بیرون است، عده ای دیگر نیز اعتقاد دارند چون فرصت های دیگری در اختیار زنان و دختران نیست، آنها در خیابان ها و معابر آرایش خود را به نمایش می گذارند.

اما براساس مشاهدات و پژوهش هایی که بنده در این زمینه داشتم، مهمترین علت گرایش بعضی از خانم ها به آرایش بیش از حد دختران و زنان، توهم خود زشت پنداری است. کسی که خود را زیبا بداند، نیازی به آرایش های مصنوعی ندارد؛ بنابراین بخشی از زنان و دختران تصور می کنند با آرایش زیاد معایب چهره شان پوشیده می شود؛ در حالی که 85 درصد لوازم آرایش موجود در بازار ایران، تقلبی است و کشور ما در مصرف لوازم آرایش، مقام هفتم دنیا و در آسیا مقام دوم را به خود اختصاص داده است.

در بسیاری از کشورهای اروپایی، دختران و زنان جوان تا 40 سالگی یا آرایش نمی کنند یا اگر به جهاتی قصد این کار را داشته باشند، بسیار ساده و کمرنگ این کار را انجام می دهند. به جای آن بانوان بالای 50 سال آرایش می کنند. بانوان اروپایی و آمریکایی بر این اعتقاد هستند که دختران جوان زیبا هستند و نیازی به استفاده از لوازم آرایشی ندارند.

با آنکه از نظر علم روانشناسی، لوازم آرایشی وابزار آن همچون موی مصنوعی، مژه مصنوعی یا نگین ها و فلزات مورد استفاده در دندان ها و چهره یک عمل موقت است اما برای بدن زیان های مختلفی از جمله ریزش مو، پیری پوست، اختلالات کبدی و هورمونی و جذب فلزات خطرناک به بدن و ده ها عارضه خطرناک دیگر را بر اثر مصرف زیاده از حد لوازم آرایشی تقلبی به همراه دارد.

متاسفانه شوهران بسیاری از زنان ایرانی آنها را نمی بینند. برای اینکه وقتی شوهرشان به خانه می آید، زنان خسته از کار روزانه بدون توجه به سر و وضع خود در خانه حضور دارند اما همین ها وقتی می خواهند برای خرید یک زیپ به خیابان بروند، انواع و اقسام لوازم آرایشی را مصرف می کنند، در حالی که این رفتار از نگاه روانی، وارونه کاری است.

زنان باید جلوه های زیبایی خود را برای شوهرانشان به نمایش بگذارند نه مردان و پسران بیگانه در خیابان اما متاسفانه زنان و دختران الگوهای رفتاری نادرستی را از والدین خودشان گرفته تا هنجارسازانی همچون هنرپیشه ها و امثال آنها و روش های نادرست در جامعه را دنبال کنند.

با توجه به اینکه در کشور ما، بانوان و زنان به طور اکثریت از زیبایی نسبی برخوردار هستند اما قدر خود را نمی دانند و با جراحی های مختلف و لوازم آرایشی، چهره خود را تغییر می دهند؛ به طوری که بعضی اوقات شناخت شان برای نزدیکانشان دشوار می شود.

عقده خود زشت انگاری، ترس از تمسخر دیگران و همچنین نگرانی از عقب ماندن از قافله آرایش کرده ها، بسترهای فکری بخشی از زنان و دختران جامعه ما است. آرایش بیش از حد تبعات و عوارض خاص خودش را هم به دنبال دارد. اولین عارضه آرایش بیش از حد زنان و دختران خروج ارز در قبال ورود لوازم آرایش قلابی به کشور است. دومین زیان آرایش بیش از حد، ایجاد تزلزل در ارکان خانواده است. وقتی یک مرد در خیابان این مانکن های رنگ روغن زده ار می بیند و در خانه همسر خود را ساده ملاحظه می کند، در مقام مقایسه برمی آید.

به هر حال انسان همیشه در معرض فریب شیطان است و همین مسئله ممکن است سبب ایجاد روابط فراخانواده ای شود. آرایش بیش از حد، تحریک مردان نامحرم را نیز در پی دارد، به طور که بعضی از آنها به خاطر غرایز نفسانی ممکن است حتی دست به جنایت هم بزنند.

علل بیش از حد آرایش زنان و مشکل کمبود نفس
به اعتقاد من یک علت زیاده از حد آرایش کردن بعضی از خانم ها، یاد گرفتن این رفتار است. یعنی این رفتار و این روش را از ابتدای نوجوانی و به دلیل الگوبرداری از مادر و خواهر خود انتخاب کرده اند. آرایش کردن بخش تفکیک نپذیر آنان شده و ممکن است برای جلب توجه دیگران هم نباشد. دلیل دوم برمی گردد به اعتماد به نفس. یعنی خیلی وقت ها افراد با آرایش کردن یک هویت جدید پیدا می کنند و احساس رضایتمندی و خشنودی به آنها دست می دهد. فرد با این کار احساس رشد و تفاوت می کند. انگار به آن چیزی که می خواهد رسیده است. احساس می کندن با آرایش بیش از حدی که می کند، به آن زیبایی که به دنبالش است دست پیدا کرده است. احساس می کند متفاوت با دیگران است، ضمن اینکه نیازی هم به نگاه و توجه دیگران نخواهد داشت. او برای دل خودش آرایش می کند تا به آن زیبایی که دوست دارد برسد. همین که احساس رضایتمندی به او دست می دهد کافی است و اصلا برایش مهم نیست که بقیه او را ببینند یا نبینند.

البته همیشه اینطور نیست که حتما کسی که بیش از حد آرایش می کند، الزاما کمبودی در زندگی اش دارد. سعی می کنم نگاهم به این موضوع متفاوت باشد زیرا هستند کسانی که این نگاه را دارند و برای دل خودشان آرایش می کنند. حالا شاید به نگاه دیگران هم اهمیتی ندهند.

انجام آرایش های غلیظ تبعات منفی هم دارد. اولین اتفاقی که می افتد این است که ارضای نیاز کاذبش باعث می شود تا نیاز او به سازندگی و موفقیت با مشکل مواجه شود؛ یعنی در دوران نوجوانی باید یک چیزی خلق کنند و سبب بروز تحولی در پدیده ها شود اما به جایش با آرایش کردن بیش از حد، خودش را از هدف اصلی که همان موفقیت است دور می کند. چنین خانم هایی به دلیل آرایش غلیظی که دارند، چون آسیب های رفتاری و کلامی متوجه آنها می شوند، حتما باید مراقب خودشان باشند.

پسران جوان هم از آسیب های آرایش بیش از حد زنان و دختران  غلیظ برخی بانوان در امان نیستند. این مسئله به خصوص روی پسرهایی که هنوز به پختگی لازم نرسیده اند، تاثیر بیشتری دارد. آرایش غلیظ بعضی از خانم ها باعث می شود تا پسر به جای اینکه به خلاقیت فکر کند، به آرایش های خاص آنها نگاه کند. مواردی داشتم که از آرایش غلیظ خانم ها لذت می بردند. مادری آمد و گفت که بچه من دیر به خانه می آید. علتش را پرسیدم گفت که از دیدن آرایش غلیظ خانم ها کیف می کند و فقط برای دیدن زیبایی هایشان آرام حرکت می کند و به همین علت است که دیر به خانه می رسد.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


برای تبدیل شدن به خود رؤیایی‌تان، باید این 1+5 قدم را بردارید
چهار شنبه 20 فروردين 1398 ساعت 16:21 | بازدید : 149 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 

رسیدن به رؤیا‌ها, رسیدن به آرزوها, انتخاب مسیر درست

چشم‌های‌تان را ببندید و خود را همانجایی که آرزویش را دارید و همان‌طور که در رؤیا‌های‌تان است، تصور کنید. همین شمایی که حالا خسته‌اید و در لباس‌های خانه‌تان این مطلب را می‌خوانید، در رؤیاهای شما کیست و کجای این دنیا قرار دارد؟ مهماندار هواپیماست و دور دنیا را می‌گردد؟ در رشته تحصیلی‌اش دکترا گرفته و مشغول نجات جهان است؟ تاجر شده و زندگی مرفهی دارد یا شاید هم یک مادر آرام خانه‌دار است که هر روز با لبخند فرزندش را از خواب بیدار می‌کند؟ شاید بهتر باشد پیش از خواندن این مطلب حسابی رؤیا‌پردازی کنید و سپس با کمک ما به آرزوهایی که در ذهن‌تان بافته‌اید، برسید. نمی‌خواهیم به شما امید بیهوده دهیم، اما اگر به خودتان اعتماد داشته باشید، می‌توانید  از خود امروزی‌تان چند قدم فاصله بگیرید.

بدانید چه می‌خواهید
اگر می‌خواهید رؤیا‌های‌تان به واقعیت تبدیل شوند، باید تعریف دقیقی از آنچه آرزویش را دارید، داشته باشید. پس در ذهن‌تان دقیقا مجسم کنید که چه اتفاقی قرار است، بیفتد. حالا وقت آن است که هدف کلی‌تان را در چند قدم مجسم کرده و پله‌هایی که برای رسیدن به آن نیاز دارید را در ذهن مجسم کنید. حاشیه نروید. آنچه در ذهن شماست باید دقیق و کاملا جزئی باشد. فرض کنید هدف شما خوشحال‌تر شدن است. خب حالا باید از خود بپرسید که چه اتفاقاتی می‌تواند آرام آرام شما را شاد‌تر کند.

ذهن‌تان را کندوکاو کنید
داستان را یک دور از اول مرور کنید. قطعا وقتی می‌گویید دوست دارم شاد‌تر باشم، پس به اتفاقات دیگری که با این شادی به زندگی شما می‌آید هم فکر می‌کنید؛ حالا وقت تجسم آن اتفاق‌های دیگر است. می‌خواهید شاد باشید که چه؟ شاد باشید تا دوستان بیشتری را دور و برتان جذب کنید؟ تا انرژی بیشتری برای متمرکز کردن بر کار یا درس داشته باشید؟ تا خواستگاران بیشتری به سمت شما جلب شوند؟ خجالت نکشید. در ذهن‌تان حفاری کنید و همه این دلایل پنهان را بیرون بکشید.

به زمان وفادار باشید
تا اینجای کار همه چیز خوب پیش رفته. شما می‌دانید چه می‌خواهید و از انگیزه‌های پنهان‌تان هم آگاهید و مسیر رسیدن به خواسته‌های‌تان را هم می‌شناسید. اما این پایان راه نیست. شما باید برای رسیدن به هدف، زمان‌بندی دقیقی داشته باشید. هیچ کدام از ما تا ابد پرانرژی نمی‌مانیم. پس باید برای برداشتن هر کدام از قدم‌هایی که گفتیم، زمانی را درنظر بگیرید و سعی کنید به این برنامه وفادار بمانید.

از شکست نترسید
تصور نکنید نقشه‌ای که امروز ترسیم می‌کنید، بهترین و آخرین راهی است که برای رسیدن به هدف‌تان وجود دارد. شاید بد نباشد راه‌هایی که قرار است برای رسیدن به هدف از آنها عبور کنید را در یک دفترچه سیمی بنویسید و هر زمان که احساس کردید باید نقشه‌تان را عوض کنید، برگه‌ای که نقشه قبلی را در آن کشیده‌اید از دفترتان جدا کنید. شما در مسیر رسیدن به اهداف‌تان ممکن است اشتباهاتی را مرتکب شوید یا با بن‌بست‌های پیش‌بینی نشده‌ای روبه‌رو شوید.  اما به جای ناامید شدن، بهتر است از آنچه اتفاق افتاده درس بگیرید و با آوردنش در دفترچه آرزو‌های‌تان فهرست موانعی که پیش‌روی‌تان قرار دارد و راه‌هایی که نباید از آنها بگذرید را کامل‌تر کنید. تکمیل این فهرست به شما برای انتخاب مسیر درست و کوتاه کمک می‌کند.

نقشه راه را بکشید
حالا که می‌دانید چه می‌خواهید، وقت آن است که نقشه‌ای برای رسیدن به این هدف ترسیم کنید. تند نروید. شما باید مرحله به مرحله و آرام آرام به هدف‌تان نزدیک شوید. مهم نیست فاصله شما تا هدف موردنظرتان یک قدم باشد یا هزاران قدم. شما باید همه این گام‌ها را در ذهن‌تان مرور کنید و حتی روی کاغذ بیاورید تا برای برداشتن آن قدم‌ها آماده شوید. از خوردن یک کیک شکلاتی گرفته تا گشتن دور دنیا، همه می‌توانند در قدم‌هایی که پیش خود تجسم می‌کنید وجود داشته باشند.

واقع‌بین باشید
اهداف‌تان را از رؤیا‌های‌تان جدا کنید. نمی‌گوییم رؤیا‌پردازی نکنید، اما بهتر است قبل از پرداختن به خواسته‌هایی که رسیدن به آنها چندان هم شدنی نیست، بر آرزوهای در دسترس‌تر خود تمرکز کنید و آنها را در فهرست راه‌هایی که قرار است بروید، بیاورید.

 البته می‌توانید در پایان این نوشته کمی هم رؤیابافی کنید و به خودتان قول دهید اگر به اهدافی که برای خود مشخص کردید رسیدید، برای رسیدن به رؤیاهای اطراف‌تان هم تلاش خواهید کرد. اما پیش از آنکه چنین وعده‌ای به خود دهید، توانایی‌های خودتان و محدودیت‌هایی که دست و پای شما را بسته را هم در نظر بگیرید تا سرخورده نشوید و سراغ نقشه‌هایی بروید که از پس کنترل‌شان بر می‌آیید.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


جملات مثبت الحام بخش زندگی
سه شنبه 19 فروردين 1388 ساعت 23:53 | بازدید : 1417 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )
 

 

 

جمـلات الـهام بخـش, سخن بزرگان, جملات آموزنده

اندیشه طلایی و قانون باورها

 

جمـلات الـهام بخـش, سخن بزرگان, جملات آموزنده

اندیشه طلایی و قانون باورها

 

جمـلات الـهام بخـش, سخن بزرگان, جملات آموزنده

اندیشه طلایی و قانون باورها

 

جمـلات الـهام بخـش, سخن بزرگان, جملات آموزنده

اندیشه طلایی و قانون باورها

 

جمـلات الـهام بخـش, سخن بزرگان, جملات آموزنده

اندیشه طلایی و قانون باورها

 

جمـلات الـهام بخـش, سخن بزرگان, جملات آموزنده

اندیشه طلایی و قانون باورها

 

جمـلات الـهام بخـش, سخن بزرگان, جملات آموزنده

اندیشه طلایی و قانون باورها

 

جمـلات الـهام بخـش, سخن بزرگان, جملات آموزنده

اندیشه طلایی و قانون باورها

 

جمـلات الـهام بخـش, سخن بزرگان, جملات آموزنده

اندیشه طلایی و قانون باورها

 

جمـلات الـهام بخـش, سخن بزرگان, جملات آموزنده

اندیشه طلایی و قانون باورها

 

جمـلات الـهام بخـش, سخن بزرگان, جملات آموزنده

اندیشه طلایی و قانون باورها

 

جمـلات الـهام بخـش, سخن بزرگان, جملات آموزنده

اندیشه طلایی و قانون باورها

 

جمـلات الـهام بخـش, سخن بزرگان, جملات آموزنده

اندیشه طلایی و قانون باورها

 

جمـلات الـهام بخـش, سخن بزرگان, جملات آموزنده

اندیشه طلایی و قانون باورها

 

جمـلات الـهام بخـش, سخن بزرگان, جملات آموزنده

اندیشه طلایی و قانون باورها

 

جمـلات الـهام بخـش, سخن بزرگان, جملات آموزنده

اندیشه طلایی و قانون باورها

 

جمـلات الـهام بخـش, سخن بزرگان, جملات آموزنده

اندیشه طلایی و قانون باورها

 

جمـلات الـهام بخـش, سخن بزرگان, جملات آموزنده

اندیشه طلایی و قانون باورها

 

جمـلات الـهام بخـش, سخن بزرگان, جملات آموزنده

اندیشه طلایی و قانون باورها

 

جمـلات الـهام بخـش, سخن بزرگان, جملات آموزنده

اندیشه طلایی و قانون باورها

 

جمـلات الـهام بخـش, سخن بزرگان, جملات آموزنده

اندیشه طلایی و قانون باورها


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


چگونه از اشتباهات گذشته تجربه كسب كنيم؟
یک شنبه 25 اسفند 1388 ساعت 22:6 | بازدید : 123 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 

اشتباهات گذشته,مشکل صنعتی جهانی ,متمرکزسازی تولید

 

مثل بسیاری از مدیران عامل، من هم از سرویسی استفاده می‌کنم که وقتی در خبرها به اسم شرکتم اشاره می‌شود، آن خبر برای من ایمیل شود. صبح روز نهم نوامبر 2009 اولین تیتر خبری که مشاهده کردم این بود: «کالسکه‌های شرکت مک لارن مرجوع شد.»

 

در متن این خبر آمده بود که شرکت مک لارن که من از سال 2001 مدیر عامل آن شده بودم، تعداد یک میلیون از کالسکه‌های تولیدی خود را که موجب جراحت دست 12 کودک شده، مرجوع کرده است. اطلاعاتی که در خبرها آمده بود درست بود، اما انتظار نداشتم این خبر را در روزنامه‌های آن روز بخوانم.

 

بعد از راهنمایی‌هایی که از کمیسیون امنیت کالاهای مصرفی (CPSC) دریافت کرده بودیم، قصد داشتیم در روز دهم نوامبر بیانیه‌ای در مورد این موضوع صادر کنیم، اما خبرهایی که منتشر شده بود، همه چیز را جلوتر از برنامه‌ریزی ما فاش کرد و به عقیده من، این روند ناعادلانه و نادرست بود. مک لارن هشداری را مبنی بر جمع کردن کالسکه‌های مشکل دار خود از بازار دریافت نکرده بود و ما با توجه به افزایش گزارش‌هایی که از زخمی شدن، کبود شدن و بریدن دست بچه‌ها به علت گیر کردن در لولای زین دو نوع از مدل کالسکه هایمان دریافت کرده بودیم، داوطلبانه برای حل این مشکل واکنش نشان داده بودیم.

 

این اتفاق‌ها تنها در آمریکا و تنها با دو مدل از کالسکه‌های ما رخ داده بود. ما به مدت چند ماه با کمیسیون امنیت کالاهای مصرفی همکاری کرده بودیم تا طرحی را ایجاد کنیم که صاحبان این کالسکه‌ها را از خطر موجود آگاه کنیم و برای کسانی که می‌خواهند و هر مدل از کالسکه‌های ما را خریداری کرده‌اند، پوشش‌های محافظ تهیه کنیم.

 

این بدون شک بهترین کار ممکن بود، اما خبری که علیه ما منتشر شده بود، به هیچ یک از این موارد اشاره نکرده بود. همچنین توضیحی نداده بود که کلیه کالسکه‌های موجود در بازار عملا لولاهای مشابهی دارند.

 

آن روز صبح، به سرعت به سوی دفتر کارم رفتم و همه مدیران اجرایی ارشد شرکت و نیز تیم پروژه مرجوعی‌ها را فراخواندم تا در مورد جوابگویی به این خبر صحبت کنیم. اولین دغدغه من این بود سوءتفاهمی را که به سرعت در حال انتشار بود، تصحیح کنم. دیگر مجراهای خبری هم به این موضوع پرداخته بودند. کم کم تماس مشتری‌هایمان شروع شد و بسیاری از آنها به وضوح ناراحت و نگران بودند.

 

ما امیدوار بودیم که فراخوان مرجوع کردن کالسکه‌ها، به مردم در مورد ریسک‌های بزرگ‌تر استفاده از هر کالسکه‌ای آگاهی دهد، نه فقط مشکل لولاها. در عوض، ما مجبور شدیم دفاع از برندمان را آغاز کنیم، اما بدون تایید CPSC تمایلی به اظهار نظر عمومی نداشتیم. بنابراین با آژانس تماس گرفتیم تا ببینیم آیا می‌توانیم بیانیه مان را زودتر منتشر کنیم یا نه. چند ساعت طول کشید تا آژانس پاسخ مثبت به ما بدهد، اما تا آن زمان ما هم تلاش خودمان را متوقف نکرده بودیم.

 

همچنین با مشکل بزرگتر و زیان‌آورتری روبه‌رو بودیم. کارشناسانی که به ما مشاوره می‌دادند – از جمله CPSC - ارزیابی کرده بودند که در 30 روز اول طرح جمع آوری کالسکه ها، ما حدود 50 هزار درخواست پوشش محافظ دریافت می‌کنیم که 5 درصد از کل یک میلیون کالسکه‌ای که در بازار داشتیم را دربرمی گرفت. به منظور محکم کاری، خودمان را برای دو برابر این تعداد آماده کرده بودیم.

 

یعنی کارمندان بیشتری را برای مدیریت سفارش‌های تلفنی، ایمیل‌ها و اجرای کار استخدام کردیم و ظرفیت رایانش ابری (Cloud Computing) را طوری تنظیم کردیم تا از بار اضافی وب‌سایت‌مان جلوگیری کنیم. اما در روز نهم نوامبر که آن خبر منتشر شد، هیچ یک از اینها آماده نبود. در واقع ما در این زمینه غفلت کرده بودیم و باید پیش‌بینی فاش شدن این خبر را می‌کردیم و حداقل آمادگی آن را در خودمان ایجاد می‌کردیم.

 

وقتی خبر منتشر شد و باعث شد هزاران والدین نگران با ما تماس بگیرند، اولین اتفاقی که افتاد این بود که سیستم‌های ارتباطی ما دچار اختلال شد. کسانی که تماس می‌گرفتند، مدت‌ها با بوق اشغال مواجه می‌شدند، ایمیل‌های آنها به ما نمی‌رسید و وب سایت شرکت از کار افتاد.

 

من و همکارانم مجبور شدیم از موبایل‌ها و ایمیل‌های شخصی مان برای ارتباط با هم استفاده کنیم تا به ارزیابی موقعیت به وجود آمده بپردازیم. تیم IT شرکت هم بی‌وقفه کار می‌کرد تا سیستم‌های ارتباطی را به شرایط عادی برگرداند. خیلی زود دریافتیم که به هر چیزی بیش از برنامه ریزی‌هایی که انجام داده بودیم، احتیاج داریم. مثلا 10 کارمند اضافی استخدام کرده بودیم، اما به 40 نفر احتیاج داشتیم، یا 125 هزار پوشش محافظ برای کالسکه‌ها تولید کرده بودیم، اما بیش از سه برابر آن تعداد نیاز داشتیم.

 

در شرایطی قرار گرفته بودیم که باید نیازهایمان را اولویت‌بندی می‌کردیم و البته ناامیدی ما به اوج خود رسیده بود. طبق برنامه‌ریزی ما پاسخگویی به کالاهای مرجوعی قرار بود ظرف چند ماه صورت گیرد، اما اکنون شرایط ورزشکاری را داشتیم که ناگهان مجبور شده مسابقه مهم خود را یک روز زودتر انجام دهد.

 

این شرایط نفسگیر، دو هفته ادامه داشت و بعد از آن تقریبا کلیه ارتباطات ما با مشتری به وضعیت اول برگشت و توانستیم پوشش‌های محافظ اضافی را از مراکز تولید به فروشگاه هایمان در نقاط مختلف با هواپیما منتقل کنیم.

 

ایمنی، اولویت اول

فراخوان جمع آوری محصول، به خصوص به دلایل ایمنی برای من خیلی دردناک بود. اولویت اول مک لارن همیشه حفظ ایمنی بوده است. مردم همیشه قیمت بالا و زیبایی کالسکه‌های ما را با مدل‌های مشابه در بازار مقایسه می‌کنند، اما این موضوع به این دلیل است که کالاهای ما با قوی‌ترین و بهترین مواد اولیه ساخته می‌شوند و با بالاترین استانداردهای صنعتی آزمایش می‌شوند؛ حتی با اینکه برای این موضوع ملزومات قانونی در آمریکا و بسیاری از کشورهای دیگر وجود ندارد. اما از نظر ما، مهم نیست کودک در کجا زندگی می‌کند، بلکه امنیت او باید همواره مورد توجه قرار بگیرد.

 

مشکل صنعتی جهانی

مک لارن به دلیل این تعهد به کیفیت بالا، موفقیت بزرگی را نصیب خود کرده است. مک لارن برندی برجسته با دفاتر مهندسی در هنگ‌کنگ، مرکز طراحی در انگلستان، برون سپاری تولید و شبکه توزیع گسترده در مناطق مختلف جهان است.

 

چنین ساختاری به روش‌های مختلف به شرکت کمک کرده است.

همیشه متمرکزسازی تولید و مدیریت برند، پایداری کیفیت را تضمین می‌کند، در حالی که فروش داخلی و تیم‌های ارتباطی می‌توانند تصمیم بگیرند که چه استراتژی‌هایی برای بازارهای آنها بیشترین کاربرد را دارد، اما طی بحرانی که در آمریکا برای ما به وجود آمد، عدم وجود یک بدنه مدیریتی همه جانبه، همکاری جهانی را مشکل کرده بود.

 

تاخیری که ناخواسته بود

چند ماه قبل از انتشار آن خبر و بعد از اینکه ما با افزایش گزارش‌های مربوط به صدمات بدنی در آمریکا مواجه شدیم، یک تیم تحقیقاتی تعیین کردیم که به موضوع رسیدگی کند. پس از مشاوره‌های فراوان و همفکری با دیگر مدیران شرکت در سراسر جهان، تصمیم گرفتیم دو روش را مد نظر قرار دهیم. اول اینکه در دفترچه راهنمای کلیه کالسکه‌های تولیدی شرکت در سراسر دنیا، بندی به عنوان هشدار در مورد نحوه استفاده را اضافه کنیم. دوم اینکه، به گروه‌های ناظر و قانون گذار در آمریکا و دیگر بازارهای مناسب نزدیک شویم.

 

در نتیجه گزارشی به CPSC فرستادیم و از آنها درخواست برگزاری جلسه کردیم. چند هفته بعد، آژانس روز 12 اوت را برای برگزاری جلسه تعیین کرد و ما مجبور شدیم کلیه مهندسین و مدیران اجرایی شرکت را از تعطیلات تابستانی گرد هم آوریم. در روز جلسه تصمیم گرفتیم تا ماه سپتامبر پوشش‌های محافظی برای لولای کالسکه‌ها تهیه کنیم و چون اقدام ما به مرجوع کردن کالا داوطلبانه بود، طبق برنامه‌ریزی ما این کار سه هفته زمان می‌برد.

 

اما رفت و آمد مکرر به مکان CPSC کار ما را به تاخیر‌انداخت و مجبور شدیم تاریخ دهم نوامبر را برای انتشار بیانیه تعیین کنیم. البته هدف ما فقط مرجوع و اصلاح کردن کالسکه‌ها نبود، بلکه قصد داشتیم والدین را نسبت به مسائل امنیتی کودکان بیشتر آگاه کنیم. بنابراین، چند ماه منتهی به 10 نوامبر را در امور مختلف سرمایه‌گذاری کردیم، از جمله: کارشناسان ایمنی محصول، تولید و حمل و نقل پوشش‌ها، مدیران مشاور پروژه با مدارک MBA برای نظارت بر مرجوعی ها، توسعه دسترسی به خرده‌فروشان و همان طور که قبلا گفتم، استخدام نیروهای اضافی.

 

اشتباهات ما چه بود؟

ما اشتباهات زیادی داشتیم. اگر مشاوران خوبی بکار گرفته بودیم، می‌توانستیم پیش‌بینی کنیم که یک افشاگری رسواگرایانه، چقدر زود و ساده می‌تواند رخ دهد و در آن صورت یک استراتژی جامع برای واکنش به هر سناریوی ممکن آماده می‌کردیم.

 

وقتی خبر منتشر شد، واکنش ما کاملا بداهه بود. در آن روز، گذشته از مصاحبه با تلویزیون محلی، با هیچ یک از نمایندگان مطبوعات هم صحبت نکردم. چند روز پس از آن، مصاحبه‌ای با روزنامه فایننشیال تایمز داشتم، اما حتی این ارتباط محدود انتقاد فراوان مطبوعات را برانگیخت (اینکه آقای رستگار چرا در میان بحران کالاهای مرجوعی خود، فرصت مصاحبه کردن دارد؟). بنابراین من و همکارانم به اشتباه تصمیم گرفتیم به هیچ وجه مصاحبه نکنیم.

 

بدون شک، واکنش تند احساسی و کاهش فروش جهانی ما قابل پیش‌بینی بود. گزارشگران، قانون‌گذاران و مصرف‌کنندگان در کانادا، بریتانیا، اروپا و ژاپن می‌پرسیدند که چرا مک لارن فراخوان مرجوع کردن کالسکه‌ها را در کشورهای آنها اعلام نکرده است. در حقیقت، ما در مورد اقدام در سطح جهان از CPSC مشورت خواسته بودیم. پاسخ آنها این بود که جراحت‌ها در آمریکا اتفاق افتاده و مربوط به شعب شرکت در آمریکا است.

 

ما نسبت به این نگرش تردید داشتیم، اما توصیه CPSC را رعایت کردیم. اما در واقع، این تصمیم اشتباه بود. مهم‌ترین دلیل آن این بود که فراخوان «مرجوع کردن» کالاها در کشورهای مختلف معانی متفاوتی دارد. مثلا در آمریکا به معنی انجام یک کار اصلاحی است، مثل ما که می‌خواستیم پوشش‌های محافظ لولا به کالسکه‌ها اضافه کنیم. اما در انگلستان این مفهوم یعنی کالایی معیوب است و باید تعویض شود یا مبلغی که بابت آن پرداخت شده، پس داده شود.

 

پاسخ منفی ما مثل انفجاری از یک بازار به بازار دیگر سرو صدا به پا کرد و به دلیل عدم متمرکزسازی مدیریت مک‌لارن، هماهنگ‌سازی یک پاسخ جهانی کار دشواری بود. توزیع‌کننده ما در کانادا از انجام هر کاری سلب مسوولیت کرده بود. شعبه انگلستان از ارتباط با رسانه‌ها خودداری می‌کرد.

 

همچنین در حین بحران ما یک موسسه روابط عمومی را به کار گرفته بودیم که این کار ما هم اشتباه بود. توصیه این شرکت – از پیشنهاد عذرخواهی کردن گرفته تا محدود کردن حضور فیزیکی من در رسانه‌ها به دلیل لهجه غیرانگلیسی – با تمایل ما برای دفاع علنی از کالاهایمان و ارتباط مستقیم با مشتریان، سازگار نبود.

 

درس‌های ارزشمند

آن روزهای بحران، با اینکه یکی از سخت‌ترین دوران زندگی کاری من و البته تاریخ مک لارن بود، اما درس‌های خوبی از آن فراگرفتم؛ درس‌هایی در مورد خودم، نقشم به عنوان مدیر عامل و روش‌های مدیریت یک شرکت بزرگ جهانی.

 

اول اینکه، به این نتیجه رسیدم که باید کلیه سهام‌داران، خرده‌فروشان، مشتریان و کارمندان شرکت را تحسین کنم، چرا که رفتار آنها بسیار هوشمندانه، منطقی و دلگرم کننده بود. حتی در اوج بحران، بسیاری از والدین بیانیه‌های حمایتی صادر کرده بودند. در ضمن، کارمندان شرکت که تحت فشار کاری شدیدی قرار داشتند، عملکرد بسیار خوبی از خود نشان دادند و بسیاری از افرادی که به دلیل رفع بحران آنها را استخدام کرده بودیم، هنوز هم با ما کار می‌کنند.

 

به طور کلی، بعد از پشت سر گذاشتن یک دوره رکود بعد از فراخوان مرجوع کردن کالسکه ها، فروش ما اکنون دوباره قوت گرفته و برند ما همچنان از حمایت شدید مشتریان برخوردار است. دوم اینکه، فراخوان جمع‌آوری کالا به تیم مدیریت ارشد مک لارن نشان داد که این شرکت باید انسجام بیشتری در سراسر دنیا داشته باشد و به فکر ایجاد موسسه‌ای تحت نام «مک لارن واحد» بیفتد که هدف آن مالکیت کلیه شعبه‌های تحت یک چتر واحد جهانی است.

 

و سومین و مهم‌ترین نکته اینکه، مک لارن باید نقش مدیریتی بزرگ‌تری در صنعت خود ایفا کند تا دیگر برندها، تولیدکنندگان، خرده‌فروش‌ها و قانون‌گذاران را در سراسر دنیا به سوی رعایت استانداردهای اجباری با تعاریف مشترک، فرآیندهای یکسان و پروتکل‌های یکنواخت سوق دهد.

 

اتفاق آن سال موجب شد دریابیم که مک لارن شرکتی کوچک با نام بسیار بزرگ است و بنابراین ما می‌توانیم بر صنعت‌مان تاثیر بگذاریم.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


40 کار مناسب برای 40 سالگی
چهار شنبه 21 اسفند 1387 ساعت 12:38 | بازدید : 115 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 

مسئولیت های بیشتر, اعتماد به نفس,خودآگاهی

انگار همین دیروز بود که به همراه هم اتاقی هایم در دانشگاه و با خاموش کردن شمع های کیک شکلاتی، تولد بیست سالگی ام را جشن گرفتم. آن روزها برای چیزهایی که فقط آن روزها برایمان مهم بود، سخت می جنگیدیم؛ چیزهایی که اکنون به هیچ وجه برایمان ارزشی ندارند: یک روز مسئله این بود که چه کسی ماکارونی چه کسی را خورده است و روز بعد، جنگ و جدالمان بر سر شستن ظرف ها بود؛ یک روز برای دیدن برنامه شبکه های تلویزیون و روز دیگر، برای رفتن به مهمانی مشاجره داشتیم اما سالگرد تولد بهانه ای بود که برای یک روز یا حداقل به اندازه یک بعدازظهر، اختلاف نظرهای مان را کنار بگذاریم.

در واقع، همه این موضوعات به 2 دهه پیش برمی گردد و هم اکنون من اینجا در بالای سراشیبی 40 سالگی نشسته ام و متحیرم که همه اینها چقدر سریع گذشت و شگفتا که من چقدر از آن جشن تولد تاکنون تغییر کرده ام.

20 سالگی بسیار دوست داشتنی بود. بدون هیچ تلاشی پوستی صاف، موهایی درخشان و طبیعی و نیز مژگانی بلند و زیبا داشتم. در آن سال هر جا که می رفتم، یک راکت تنیس روی دوشم بود و زندگی ام به آسودگی و بی خیالی کامل می گذشت. گاهی از کلاس در می رفتم؛ فقط برای اینکه اوقات خوشی را برای صرف ناهار در کنار دوستانم بگذرانم یا حتی فقط برای اینکه خانه بمانم و به خودم برسم.

در آن روزها هیچ چیزی در مورد قند خون، کلسترول، فشار خون، سنگ کلیه و ماموگرافی نمی دانستم. بزرگترین نگرانی ام این بود که ضربه های درستی به توپ تنیس بزنم. اکنون، پس از گذشته 2 دهه، من و هم اتاقی سابقم در 2 نقطه از شهر، دور از هم، زندگی می کنیم. هر دوی ما تشکیل خانواده داده ایم و حرفه ای را برگزیده ایم که همه اینها لازمه تعهدات و مسئولیت های بی شماری است. این روزها تنها یک جمعه تعطیل داریم که هر کدام از ما به شیوه خودمان ماشین ظرفشویی مان را پر می کنیم و سپس به سینما یا تئاتر، شنا یا دیدن مسابقه فوتبال جوان ها می رویم.

این روزها باید کارهای بسیاری را هماهنگ و انجام دهیم و همینطور ذهنمان پر از مسائل مختلف و دائما درگیر است. مدیریت همه اینها واقعا تردستی می خواهد ولی با وجود همه این تغییرها، به هیچ وجه دلم نمی خواهد دوباره به 20 سالگی برگردم؛ البته مطمئنا آن روزها لاغرتر بودم، انرژی زیادی داشتم و همه وقتم مال خودم بود و اکنون در 40 سالگی؛ من مسئولیت های بیشتری دارم، چین و چروک هایی بر چهره ام افتاده است و ضعف و ناتوانایی های فیزیکی در خود حس می کنم اما با خود سه چیز دارم که آن روزها نداشتم: 1- خودآگاهی، 2- اعتماد به نفس، 3- و یک فرزند بسیار دوست داشتنی.

و حالا برای اینکه 40 سالگی ام را جشن بگیرم، فهرستی از 40 کاری را که در قدیم نمی توانستم انجام دهم اما اکنون قادر به انجامشان هستم، در اینجا می نویسم:

1- پختن غذایی عالی
2- تدارک فنجان قهوه یا فوق العاده خوش طعم و خوش عطر
3- گفتن حقیقت
4- داشتن رابطه ای سالم
5- توانایی دیدن ضعف ها و نقصان های دیگران
6- توانایی دیدن ضعف ها و نقصان های خودم
7- ماندن در خانه در زمان تعطیلات سال نو
8- پرداخت چک هایم
9- بیرون رفتن از خانه بدون آرایش
10- رفتن نزد پزشک متخصص زنان بدون دستپاچگی و نگرانی
11- رفتن نزد درمانگر بدون احساس خجالت
12- گفتگو با گروهی غریبه
13- خریدن یک ماهی خوب و تازه
14- کنار آمدن با مخالفت ها
15- خواندن کتاب های عرفانی به جای رمان
16- خوشحالی برای موفقیت و شادی دیگران به جای حسادت به آنها
17- نادیده گرفتن مد و پوشیدن آنچه که به نظرم برای اندامم مناسب است.
18- نادیده گرفتن ستاره های هالیوودی
19- نادیده گرفتن نظریه های ناخوشایند و تلخ دیگران
20- فراموش کردن عشق دوران جوانی
21- روی پای خود ایستادن
22- جنگیدن برای کسانی که دوستشان دارم
23- رفتن به کنسرت
24- با تاکسی به خانه رفتن به جای اصرار برای رانندگی
25- در هوایی سرد کلاه بر سر گذاشتن
26- فکر نکردن درباره این موضوع که مردم چه فکر می کنند یا به نظر آنها زیبا هستم یا نه
27- برای فرزندم قهرمان باشم
28- استقلال و عدم وابستگی را به فرزندم نشان دهم.
29- زیبایی واقعی را به فرزندم نشان دهم
30- با سرعت مجاز رانندگی کنم
31- دوستان مسموم کننده را کنار بگذارم
32- پرهیز از هیجانات بیهوده و موارد ناراحت کننده
33- قسم خوردن پیش مادرم
34- استفاده از کرم دور چشم به جای کرم برنزه
35- تمرکز بر انسان های درست و باهوش به جای توجه به زیبا رویان
36- نخریدن چیزهایی که لازم ندارم
37- چشم پوشی از باشگاه و در عوض، رفتن به پیاده روی
38- دست برداشتن از کمال گرایی
39- کنار گذاشتن توقعات و انتظارات
40- انعطاف پذیری در برابر تغییرات.
و کسی که در حال رشد است می داند که هنوز بهترین ها در راه است.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


هنر می‌تواند روان انسان را درمان کند
پنج شنبه 15 اسفند 1387 ساعت 7:50 | بازدید : 121 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 

هنر درمانی,درمان اختلالات روحی,اختلالات روحی و روانی

یکی از ابزارهای کمک به تشخیص و درمان اختلالات روحی و روانی به‌ویژه در کودکان، گرایشی به نام هنردرمانی است که از طریق شاخه‌های مختلف آن، افراد احساسات و تفکرات خود را نشان می‌دهند. تاریخچه هنردرمانی به اواسط قرن گذشته بازمی‌گردد. هنردرمانی به مفهوم روانشناختی نخستین‌بار با نام مارگارت نامبرگ، معلم نقاشی شناخته شد. وقتی که وی مشغول تدریس نقاشی به کودکان بود، متوجه شد که هنر تداعی آزاد روان و ارتباط نمادین ناخودآگاه را به شکلی بدون سانسور، عینی و مشاهده آگاهانه «خود» است.

همزمان با وی، هنرمند بریتانیایی دیگری به نام آدرین هیل نیز برای اولین‌بار واژه هنردرمانی را با نگاه هنری به‌کار برد و اثر درمانی هنرهای تجسمی و تصویر‌سازی در قالب هنردرمانی را توصیف کرد و از این رو فعالیت‌های خلاق روان‌درمانی با استفاده از مواد و روش‌های هنری، دیداری شنیداری در روانشناسی هنردرمانی نامیده شد. در ایران نزدیک به یک دهه است که این روش در کلینیک‌های بالینی و کارگاه‌های روانشناسی مورد استفاده متخصصان و روان‌درمانگران برای درمان‌های اختلالاتی چون فوبیا، اختلالات پس از سانحه، افسردگی، اضطراب و استرس به‌کار گرفته می‌شود. در زمینه انواع شاخه‌های هنردرمانی، تاثیرات و نتایج درمانی آن با دکتر ناهید دهقان، روانشناس و مشاور تربیتی گفت‌وگو کرده‌ایم که در زیر می‌خوانید.

هنردرمانی از چه زمانی در ایران برای تشخیص و درمان به‌کار گرفته شد؟
در سال 1381 که سازمان نظام روانشناختی و روانشناسی تشکیل شد، مرکز مشاوره مورد توجه قرار گرفت. ابتدا در این مراکز فعالیت‌ها کلی بود و به مرور شکل تخصصی به خود گرفت و هنردرمانی هم یکی از این رشته‌های تخصصی شد. تا پیش از این جریان اصلا هنردرمانی در جامعه ما مورد استفاده قرار نمی‌گرفت. اما امروز به اثبات رسیده که هنر می‌تواند روان انسان را درمان کند.

هنردرمانی بیشتر برای کودکان کاربرد دارد یا بزرگسالان؟
این تکنیک برای هر دو دسته مورد استفاده قرار می‌گیرد اما برای کودکان بیشتر کاربرد دارد. از آنجا که کودک از بیان تفکراتش عاجز است و احساساتش را بروز نمی‌دهد این تکنیک بیشتر جواب می‌دهد. وقتی کودک 45 دقیقه در کنار ماست، باید وی را از این طریق سرگرم کنیم و در لابه‌لای آن نیز با او صحبت کنیم و در همان حین حالت کنترل نداشته باشیم. اما با بزرگسالان از طریق گفت‌وگو یا مصاحبه بالینی می‌توانیم به صورت مستقیم اختلال‌شان را تشخیص دهیم اما درباره کودک ما نیازمند ابزارهای عینی هستیم زیرا نمی‌توانیم با وی مصاحبه بالینی داشته باشیم. برای بزرگسالان ممکن است هنردرمانی را به‌عنوان تمرین به آن‌ها بدهیم اما درباره کودک این‌گونه نیست، وی باید کنارمان باشد و این تکنیک‌ها را به‌کار بریم.

شاخه‌های هنردرمانی که از سوی روانشناسان مورد استفاده قرار می‌گیرد، شامل چه مواردی و چه کاربردهایی است؟
هنردرمانی یک تکنیک و ابزاری است مرتبط به رشته روانشناسی که شاخه‌های آن شامل این موارد است: قصه‌درمانی: روان‌درمانگران برای کودکانی که تخیلات قوی دارند از این شیوه هم برای تشخیص و هم درمان استفاده می‌کنند. گاهی شده که کودکان، دوستان یا خواهر و برادر خیالی دارند و با آن‌ها صحبت می‌کنند که این مساله خانواده را ناراحت می‌کند و می‌ترسند که کودکان‌شان دچار آشفتگی روانی باشند و وقتی به ما مراجعه می‌کنند، از بچه‌هایشان می‌خواهیم قصه بگویند، در واقع قصه‌درمانی را تجویز می‌کنیم.

 

(تئاتردرمانی): بچه‌ها و افرادی که خودشان استعداد و آمادگی این کار را دارند نیز نمایش‌درمانی برای آن‌ها بسیار مفید است یا روان‌درمانگر برایشان نقشی را بازی می‌کند یا خود کودک. این تکنیک مخصوصا برای کودکان طلاق بسیار جواب داده است. کودکی که از ماندن کنار یکی از والدینش می‌هراسد یا دوست ندارد ما سعی می‌کنیم در تئاتر به درمان این قضیه بپردازیم.

شعردرمانی: از افرادی که استعداد و آمادگی در این حوزه را دارند می‌خواهیم، هر موردی را که برایشان فشار و تنش به وجود آورده است در قالب شعر بازگو کنند.

موسیقی‌درمانی: یکی از عالی‌ترین ابزارهای هنردرمانی است مخصوصا برای افرادی که هوش موسیقایی قوی دارند. از آن‌ها می‌خواهیم که بنوازند تا اعتماد‌به‌نفس‌شان از این طریق بالا رود. کسانی که از اجتماع و تعاملات اجتماعی آزرده یا دچار بیماری اوتیسم هستند برای افزایش تعاملات اجتماعی از این شیوه چه به صورت فردی و چه گروهی برای ارتقای رشد اجتماعی‌شان استفاده می‌کنیم که البته برای افرادی که در محدوده سنی 20 تا 40 سال دچار افسردگی نیز هستند بسیار مفید است.

سفال‌درمانی و شن‌درمانی: در این شاخه حرکت هماهنگی چشم و دست برای کودکان بسیار مهم است. همچنین برای بزرگسالانی که دچار آسیب‌های مغزی شده‌اند جهت تقویت حافظه هیجانی مناسب است. برای معلولیت‌هایی که مهارت‌های حرکتی‌شان را از دست داده‌اند، این تکنیک به‌کار برده می‌شود.

نقاشی‌درمانی: عمده‌ترین شاخه هنردرمانی، نقاشی است که هم نقاشی‌ خانواده مد نظر ماست و هم نقاشی‌ای که خود کودک از روی حسش می‌کشد (نقاشی آزاد). در نقاشی‌های خانواده، وقتی می‌بینیم بچه، پدرش را نمی‌کشد یا خواهر و برادرش را حذف می‌کند یا این‌که خودش را ترسیم نمی‌کند مسلما تعارض در این خانواده وجود دارد. نقاشی کودک کاملا گویاست و به صورت مستقیم با خصوصیات و روحیه‌اش همخوانی دارد و در ضمن هم به شکل پروسه‌ای یا فرآیندی می‌توان به آن پرداخت. در حوزه نقاشی، وقتی ما نقاشی کودکان را می‌بینیم کاهش اضطراب و افزایش شادی در آن‌ها به وضوح دیده می‌شود. خطوط کشیده‌شده و رنگ‌ها همگی احساسات کودک را بیان می‌کند. من مراجعه‌ای داشتم که خانواده‌اش را به شکل پنج انگشت دست کشیده بود و پدرش را شست انگشت نمایش می‌داد؛ شستی بزرگ با دهانی باز. وقتی از مادرش پرسیدم پدرش چگونه فردی است جواب داد، بسیار پرخاشگر و عصبی. نقاشی‌های آزاد نیز فضای روحی و ذهنی را نشان می‌دهند که کودک در چه شرایطی به سر می‌برد.به این نکته باید توجه داشت که در این تکنیک‌های هنردرمانی، یک فرد متخصص باید نظارت و تحلیل داشته باشد.

از میان شاخه‌هایی که برشمردید، کدام‌یک برای کودک تاثیرگذارتر است؟
نقاشی‌درمانی و تئاتردرمانی بسیار اثرگذار است. تئاتردرمانی خیلی خوب کمک می‌کند که تمام حس‌ها، ناگفته‌ها، ناشناخته‌ها و آنچه کودک احساس عجز و ناتوانی دارد با ایفا کردن نقش، به بیان رفتار و ‌منش بپردازد. بازی‌درمانی هم بسیار عالی است که ما این را جزو شاخه‌های هنردرمانی محسوبش نمی‌کنیم زیرا هم تاریخچه جداگانه‌ای دارد و هم طیفش گسترده‌تر است.

هنردرمانی در رویارویی کودک با چه آسیب‌ها و مشکلاتی موثر است؟
می‌توان گفت برای کودکانی که اعتماد‌به‌نفس پایینی دارند و دچار اختلالات خلقی، اضطرابی و روان‌پریشی هستند؛ کودکانی که پرخاشگر و رفتارهای خشونت‌آمیز از خود نشان می‌دهند. همچنین برای اختلال یادگیری. در کل برای درمان و تشخیص اکثر اختلالات مربوط به کودک کاربرد دارد. البته ناگفته نماند هنردرمانی نیاز به برنامه تخصصی روان‌شناختی دارد: 1-زمینه، علاقه و استعداد فرد بررسی شود. 2-زمان مناسب با توجه به ساختار و ابزار کافی برای تمامی اختلالات. در کل می‌گویم هنردرمانی برای غلبه بر استرس، افزایش خلاقیت، خودآگاهی، بیان خود، ابراز هیجانات مانند خشم، نفرت، عشق، جلوگیری از خودسانسوری یا بازداری از خود، خودتخریبی و فوبیا کاربرد دارد.


هنردرمانی، یک خوبی که دارد این است که نیاز به آموزش‌های قبلی ندارد اما استعداد لازم است. در هر صورت گاهی ما نمی‌توانیم شرایط سخت را از بین ببریم اما می‌توانیم کاری کنیم که فرد با این شرایط کنار آید و سازگاری داشته باشد.

یکی از دغدغه‌های والدین، رفتار پرخاشگرانه کودک‌شان است، هنردرمانی تا چه اندازه می‌تواند باعث کاهش یا در‌مان این رفتار شود؟
ما باید پرخاشگری را به‌عنوان یک معلول در نظر بگیریم و به دنبال علت باشیم. والدین فقط دل‌شان می‌خواهد کودک آرام و مطیع باشد و تا برخلاف این مساله عمل کند اصطلاح پرخاشگری به وی داده می‌شود. ما باید ببینیم علتش چیست. اگر بر اثر بیماری خاص باشد یا این‌که به‌عنوان یک عارضه فیزیولوژیک و اعصاب و روان باشد، می‌توان از هنردرمانی استفاده کرد تا اضطراب را پایین آورد و رفتار همدلی و تعاملی را افزایش داد و حالت خشم را کنترل کرد. تمامی این‌ها بستگی به‌خصوصیات کودک، جنس، سن، علاقه و سلامت فیزیکی‌اش دارد. برای بچه‌های پرخاشگر ما آموزش می‌دهیم که با شیوه‌های دیگری غیر از خشونت فیزیکی یا کلامی، آنچه را که می‌خواهند بگویند.

برای درمان کودکان بیش‌فعال، آیا هنردرمانی توصیه می‌شود؟
بله، استفاده از تکنیک هنردرمانی برای این دسته از کودکان باید دارای زمان‌های محدود و کوتاه‌مدت باشد زیرا تمرکز این بچه‌ها کم است اما باید تنوع فعالیت در کنارش باشد یعنی از هریک شاخه‌ها استفاده کنیم اما در حد چند دقیقه. شاخه‌هایی که برای آن‌ها فعالیت و تحرکات بیشتری داشته باشد برایشان بهتر است.

درمان توسط هنردرمانی چقدر زمانبر است؟
به شدت اختلال، مشکل فرد و مدت‌زمانی که فرد با آن درگیر بوده بستگی دارد. خانواده‌ای پیش ما آمده که فرزندش از کودکی مرض فوبیا داشته حالا که دانشجو شده وی را برای درمان آورده است. وقتی روانشناس شروع به کار و فعالیت می‌کند باید خانواده هماهنگ با روانشناس باشد. البته ما از همان ابتدا شرایط را به خانواده اعلام می‌کنیم و اگر در مدتی که تعیین کرده‌ایم به نتیجه نرسیم دیگر مراجع را نمی‌پذیریم زیرا خانواده خود را منطبق با ما نمی‌کند. دوره‌های روان‌درمانی چهار تا شش ماه است و بعد از آن هم وی را رها نمی‌کنیم تا مدتی که عود نداشته باشد. تشخیص هم در همان یکی دو جلسه اول مشخص می‌شود و در جلسات بعدی ما به درمان می‌پردازیم.

آیا جلسات هنردرمانی محرمانه و فردی است یا گروهی؟
هم می‌تواند فردی باشد و هم به شکل گروهی. خب در جلسات گروهی مهارت‌های اجتماعی افزایش می‌یابد. ما به‌وسیله هنردرمانی روی روانشناسی اجتماعی کار می‌کنیم. فوبیای اجتماعی (ترس‌های اجتماعی) بهانه‌ای برای درمان این اختلالات به‌شکل گروهی است.

هنردرمانی برای درمان اختلالات جسمی کودکان کاربرد دارد؟
بله، مثلا حرکت‌های ریتمیک (رقص) برای کودکانی که درد مفاصل و استخوان دارند و عضلات‌شان ضعیف است یعنی عضلات توانایی نگهداری استخوان را ندارد بسیار کاربرد داد. ما برای شنوایی موسیقی‌درمانی، برای بینایی نقاشی‌درمانی و برای مشکلات گفتاری آوادرمانی و شعردرمانی را توصیه می‌کنیم.

آیا در پیش‌دبستانی و مدارس، مربیان تربیتی که از هنردرمانی آگاه باشند، وجود دارند؟
درباره مدارس غیرانتفاعی یا مدارسی که در منطقه بهتری از شهر وجود دارد بالطبع مربیان تربیتی‌شان هم تخصص‌های لازم را خواهند داشت. البته من در مناطق 17 و 18 نیز بودم و کار کردم. نمی‌توان کلا این موضوع را مطلق دانست و قضاوت کرد ولی خب ما می‌بینیم در بعضی از نقاط شهر مربیان تربیتی‌ای در پیش‌دبستانی‌ها و مدارس گذاشته‌اند که بازنشسته شده‌اند. اما بهتر این است مراکز پیش‌دبستانی یا کودکستان 1و2، از افراد متخصص در رشته‌های هنری استفاده کنند.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


این شک لعنتی چه کارها که نمی کند!
پنج شنبه 15 اسفند 1388 ساعت 7:45 | بازدید : 113 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 

تقریبا در همه تصمیمات ما از کنار گذاشتن عادت های بد گرفته تا کم کردن وزن و تلاش برای رسیدن به آرزوها، مانعی سر راهمان قرار دارد و آن، «تردید» است. همه انسان های روی زمین از مدیر عامل یک شرکت بین المللی بسیار بزرگ گرفته تا زنان خانه دار و کارگرهای ساختمان، در زندگی خود دچار شک و تردید هستند. اما مساله امیدوارکننده این است تا زمانی که خود ما اجازه ندهیم، این شک ها ما را از مسیر درست خارج نمی کنند.

شک و تردید ,شک کردن

 

در همین راستا، 5 روشی که شک موجب ناراحتی و استرس شما می شود و راهکارهای مقابله با آن را برایتان مطرح کرده ایم.

 

1.   شک باعث می شود تا همه تلاش و منابع موجود را به کار نگیرید

هنگامی که برای رسیدن به موفقیت در کار خود دچار تردید هستیم، یک قدم عقب تر می ایستیم. در این حالت، برای رسیدن به چیزی که مطمئن نیستیم نتیجه ای داشته باشد، همه انرژی و تلاش خود را صرف نمی کنیم. به واسطه تردیدی که در دل داریم به طور کامل وارد مسیر موفیت نمی شویم زیرا نگرانیم مبادا ناامید و سرخورده شویم. هنگامی که می خواهید وزن کم کنید، کسب و کار جدیدی راه اندازی کنید یا سیگارتان را ترک کنید، با نیمه دل دادن به این کارها در واقع همه تلاش های خود را خراب کرده اید. با شک و نیمه‌نصفه انجام دادن کارها هیچ گاه به موفقیت کامل دست پیدا نخواهیم کرد.

 

برای رسیدن به اهداف ذهنی خود باید با دل و جان تلاش کنیم. باید زمان، حواس، سرمایه و منابع لازم دیگر را برای موفقیت این هدف وسط بگذاریم. برای رسیدن به هدفی که آسان نیست باید سخت برای آن تلاش کنید. اینکه شک داشته باشید بد نیست اما باید با همه وجود برای موفقیت خود تلاش کنید و در مسیر ناامید نشوید. کلید موفقیت نیز بها ندادن به تردیدهای بازدارند و ناامیدکننده است. شکست و اشتباه نیز چیزی جز تجربه های سازنده برای شروع دوباره کارها نیستند. باید از شکست ها درس بگیرید و اشتباه های خود را دوباره تکرار نکنید.

 

2.   شک باعث می شود تا مغز مدام به دنبال بهانه ای برای شکست باشد

وقتی تردیدهای خود را در دل نگه می داریم و به آنها بها می دهیم، مغز بیچاره همیشه به دنبال یافتن دلیلی برای درست بودن این شک ها است. هر گونه خطا و اشتباهی که انجام می دهیم و هر مشکلی که با آن روبه رو می شویم، این را به ما تلقین می کنند که محکوم به شکست هستیم و موفقیت های کوچک ما بر اساس شانس و اتفاقی صورت گرفته است. با اینکه شایسته تلاش های بزرگ هستیم، اما تنبل بازی در می آوریم تا زمانیکه که بدانیم برای تلاشمان پاداش و جایزه ای دریافت خواهیم کرد. در این مرحله، شک باعث می شود تصور کنیم هیچ پاداشی در کار نیست و برای چیزی که معلوم نیست در انتها پول یا پاداشی داشته باشد، لازم نیست خیلی سخت تلاش کنیم.

علاج این درد این است که به خود اعتبار بدهید. باور کنید هر موفقیت شما در نتیجه تلاش هایتان به دست آمده است نه شانس و اقبال. همیشه برای انجام کارهای درست، خود را تشویق و تحسین کنید و بدون این کار سراغ هدف بعدی نروید. به مغز خود اجازه دهید باور کند تا چه اندازه توانا و باهوش هستید و می توانید با تلاش به اهداف خود دست پیدا کنید.

 

3.   تردید شما را از تلاش برای جلب حمایت دیگران باز می دارد

با در آغوش گرفتن شک های خود در مورد توانایی هایمان در واقع خواسته های خود را خاک می کنیم: ما می ترسیم که مبادا عدم موفقیت باعث شرمساریمان شود. در این حالت، حتی از دیگران نیز تقاضای کمک و حمایت نمی کنیم زیرا می ترسیم زمان دیگران را نیز هدر دهیم. بدون حضور در جمع و بدون حمایت دیگران همه تلاش های سخت ما روی شانه هایمان سنگینی خواهند کرد. در نتیجه، احساس خستگی و ضعیف بودن می کنیم و در صورت نیاز به حمایت، کسی را نداریم که پشتمان باشد. هیچ کس در تحمل این بار سنگین به ما کمک نمی کند و در آخر دست از تلاش می کشیم.

شک و تردید ,شک کردن

مردم موفق هیچگاه داخل حباب تلاش نمی کنند. آنها قصد و نیت خود را اعلام می کنند. آنها نام دوستان و مربی های خود را در فهرست حمایت کننده ها می نویسند. آنها در انجام کارهای خود بهترین هستند و باور دارند که همه انسان ها به حمایت و کمک دیگران نیاز دارند.

 

کمک و حمایت دیگران به منزله ضعف نیست بلکه یکی از کلیدهای موفقیت به شمار می رود. برای موفقیت باید از دیگران کمک بخواهید. اگر به دوستان و خانواده خود اعتماد ندارید از افراد غریبه کمک بگیرید. مثلا برای کاهش وزن، مربی بگیرید یا پیش دکتر تغذیه بروید. کلاس بروید، به گروه های متناسب ملحق شوید و مطمئن شوید فردی که از شما حمایت می کند، اهداف و نیت شما از انجام تلاش هایتان را به طور کامل می داند.

 

4.   شک باعث گوشه گیری و احساس بی ارزشی و بی لیاقتی می شود

وقتی روابط اجتماعی دیگران را با هم می بینید - چه در جمع های حاضر یا صفحه های فیس بوک آنها – ممکن است تصور کنید: «همه فعالیت های خود را دارند به غیر از من». این طرز فکر به هیچ وجه نرمال نیست و باعث می شود تا از دیگران جدا بیفتید. ممکن است باعث شود خود را ضعیف تر و کم ارزش تر از بقیه تصور کنید و این مساله روح و اعتماد به نفس شما را از بین می برد.

 

تقریبا همه گاهی دچار انزوا می شوند و دوست دارند از بقیه جدا باشند. این مساله هم گاهی پیش می آید که به خود و توانایی هایشان شک می کنند. انسان های کمی روی کره زمین هستند که صادقانه قبول دارند انسان جایز الخطاست و کاستی هایی دارد. اما باید قبول کنیم همه ما در نوع خود و برای آنچه هستیم، فوق العاده و بی عیبیم. این را باور کنید و بر اساس آن به دنبال اهداف خود بروید زیرا شما به همان اندازه ارزشمند و منحصربه فرد هستید که دیگران.

 

5.   شک باعث ایجاد استرس منفی و حواس پرتی می شود

وقتی چیزی می خواهیم، شک داریم که به دست بیاوریم. این شک ما را ناامید می کند و ناامیدی باعث اضطراب می شود. به طور مثال، در نظر داریم کسب و کار خودمان را راه اندازی کنیم تا آقا بالاسر خودمان باشیم اما تصور موفق نشدن در این کار باعث ناامیدی و اضطراب ما می شود. یا مثلا قصد داریم برای سلامتی بیشتر وزن کم کنیم اما می ترسیم این اتفاق میسر نشود و باقی عمر خود در استرس بیماری های مختلف همچون سرطان و بیماری های قلبی سپری می کنیم. استرس های منفی روی تلاش ما برای رسیدن به هدف تاثیر بسیار بدی دارند زیرا به قدری ذهنمان درگیر مسایل منفی است که نمی توانیم ذهن خود را برای برنامه ریزی درست متمرکز کنیم و به آنچه می خواهیم هم دست نمی یابیم.

 

اما در عوض، هنگامی که حواسمان را به تلاش های خود جمع می کنیم و دچار هیجان می شویم که نوعی استرس مثبت است. همه استرس ها تاثیر واحدی روی بدن انسان دارند و همه آنها باعث ترشح کورتیزول و آدرنالین در خون و هدایت انسان به انجام یکسری کارها می شوند. هنگام فکر کردن به مسایل منفی و ترس ها، نمی توانید به خود کمک کنید.

 

اما هنگامی که برای انجام کاری هیجان دارید، ذهنتان به شما کمک می کند تا در رسیدن به هدف، همه حواستان را جمع کنید.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


عشق در نگاه اول وجود دارد یا نه؟ ( فریب عشق در نگاه اول را نخورید )
چهار شنبه 14 اسفند 1387 ساعت 15:28 | بازدید : 129 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

آیا ممکن است کسی راملاقات کنیدودرهمان لحظه احساس کنید که او همسر ایده‌آل شماست و اشتباه هم نکرده باشید؟ واقعیت این است که زوج‌هایی وجود دارند که 30‌سال با هم زندگی کرده‌اند و می‌گویندکه در همان ملاقات اول، می‌دانستند که همسر ایده‌آل خود را یافته‌اند

عشق در نگاه اول وجود دارد یا نه؟

وقتی از بسیاری از  افرادی که ازدواج کرده‌اند سؤال می‌شود چطور همسرشان را پیدا کرده‌اند می‌گویند که در یک نگاه شریک زندگی‌شان را یافته‌اند، شاید تعجب کنید ولی آنها هر دو بر این باورند که حسی ناگهانی آنها را به هم پیوند داده. آیا ممکن است کسی را ملاقات کنید و در همان لحظه احساس کنید که او همسر ایده‌آل شماست و اشتباه هم نکرده باشید؟ واقعیت این است که زوج‌هایی وجود دارند که 30‌سال با هم زندگی کرده‌اند و می‌گویند که در همان ملاقات اول، می‌دانستند که همسر ایده‌آل خود را یافته‌اند. آیا این همان «عشق در نگاه اول» نبوده است؟ ممکن است بشود چنین تلقی کرد که آنها جاذبه‌ای قوی و ارتباطی روحی را تجربه کرده‌اند که سپس آن را به رابطه‌ای قوی و موفق بدل ساخته‌اند. محمود هندی‌پور،‌روانشناس و مشاور درباره عشق در نگاه اول توضیح می‌دهد.

عشق چیست؟

تعاریف بسیار زیادی در دیدگاه‌ها و مکاتب مختلف نسبت به عشق وجود دارد. اگر بخواهیم تعریفی کلی داشته باشیم بهتر  است بگوییم: «عشق باور احساسی عمیق و لطیف است.» عشق یک احساس ژرف و غیرقابل توصیف است که فرد آن را در یک رابطه دوطرفه تجربه و آن را با دیگری تقسیم می‌کند البته عشق نیرویی تمام نشدنی است که تنها در یک رابطه دونفره نمی‌گنجد از این نیروی زیبا در هر جهتی می‌توان بهره برد مانند عشق به خدا عشق به هستی عشق به خانواده، انسان‌ها، طبیعت و کائنات.

عشق در نگاه اول وجود ندارد

با تعاریفی که انجام شد می‌توان نتیجه گرفت که عشق در یک نگاه شکل نمی‌گیرد ولی نگاه‌اول می‌تواند زمینه‌ای مهیا کند تا فرد عشق‌ورزی آغاز کند. در واقع آنچه در نگاه اول روی می‌دهد احساس دلنشین بودن و حس خوشایندی است که ما گاهی در همان لحظات نخستین دیدار با کسی از جنس مخالف تجربه می‌کنیم در سال‌هایی که هیجان و احساس حرف اول را در وجودمان می‌زند و به تازگی آگاهی از نیاز به جنس مخالف و حضور او را به شکلی دیگر در کنار خود احساس می‌کنیم، آمادگی بیشتری برای این نگاه و ایجاد حسی که آن را عشق می‌نامیم، داریم. نزدیک بودن امواج و انرژی افراد به یکدیگر نیز می‌تواند آنها را در نگاه  اول نسبت به هم متمایل كند. به این معنا که نزدیک بودن افکار و حالات، نوع انرژی وجودی افراد و شباهت به هم در این موارد می‌تواند زمینه‌ای ایجاد کند که درهمان نگاه اول صدای قلب خود را به وضوح بشنوید!

در گام نخست جذب چه می‌شوید؟

البته مسائل انسانی مطلق نیستند.  بوده‌اند و هستند کسانی که در نگاه اول به شدت به دل یکدیگر می‌نشینند و خوشایند یکدیگرند و در ادامه نیز بر اساس میزان  نزدیکی روانی- شخصیتی و میزان همسان بودن و البته وجود فاکتوری  به نام رشد یافتگی در کنار یکدیگر می‌مانند و تجارب زیبایی برای یکدیگر رقم می‌زنند و جاودانه می‌شوند. جالب است بدانید نتیجه تحقیقی در 33 فرهنگ مختلف نشان از این بود که افراد ابتدا جذب ظاهر  طرف مقابل می‌شوند یعنی در گام نخست این جاذبه ظاهری است که ما را فریفته خود مي‌كند به خصوص افرادی که آگاه هستند که چه فاکتورهای ظاهری برایشان حائز اهمیت است. با دیدن فردی که به آن فاکتورها نزدیک است سریع احساس کشش و علاقه را در خود تجربه می‌کنند.

چرا عشق به نفرت بدل شد؟

فراموش نکنید که لزوما وجود چنین حالتی عشق معنا نمی‌شود. نباید همه چیز را تمام شده ببینید. بارها این جمله را شنیده‌ام که خانم یا آقایی نقل می‌کند که من درهمان نگاه اول شیفته او شدم! و در ادامه نیز بارها شنیده‌ام که می‌گویند اما به مرور متوجه شدم اختلافات و تفاوت‌هایی وجود دارد که نمی‌توانیم باهم ادامه دهیم و از این جالب‌تر که احساس تنفر نیز سراغ بعضی‌ها می‌آید. یعنی ابتدا شیفتگی بود و عاشقی و پس از مدتی که گاهی کوتاه نیز هست، تبدیل می‌شود به انزجار و دوری!  اگر این حالت را تجربه کرده باشید به خوبی گفته‌های مرا درک خواهید کرد. عشق در نگاه اول می‌تواند به تنفر در نگاه آخر تبدیل شود البته اگر بتوان نامش را عشق گذاشت.

باید بشناسید

بهتر است آگاه باشیم تا زمانی که ما درگیر شخصیت فردی نشویم  و به شناختی  نسبی از مولفه‌های شخصیتش نرسیم دامن زدن به بخش احساسی و تمرکز زیاد بر حس اولیه می‌تواند عاقبت نامطلوبی را از آن رابطه برای‌مان رقم بزند. البته نمی‌خواهم منکر احساس خوشایند اولیه باشم. در واقع ما در ابتدا به حدی از احساس دلنشینی نسبت به طرف مقابل‌مان نیاز داریم اما در گام‌های بعدی بهتر است اجازه ورود و دخالت به  بخش منطقی- شناختی وجودمان را بدهیم تا مشاهده کنیم به چه میزان حس اولیه ما صحیح و برای ادامه به ما یاری خواهد رساند.

این عشق نیست هیجان است

عشق مفهومی کاملا انتزاعی است و هر فرد تعبیر خاصی از عشق دارد. اما از بعد روانشناسانه عشق نوعی دلبستگی است که می‌تواند در ادامه دلبستگی‌های دیگر به وجود بیاید. در این حالت بار عاطفی موضوع زیاد است اما در هر صورت دلبستگی است و نه وابستگی. برای مثال نوزاد از وابستگی به دلبستگی می‌رسد اما عشق نوعی دلبستگی است که می‌تواند مثلا در ادامه وابستگی مادر و نوزاد ایجاد شود ولی بار هیجانی زیادی دارد.  اگر فردی اوایل زندگی‌ دلبستگی خوب و ایمنی  ایجاد کند در آینده می‌تواند عشق بورزد. برخی افراد ممکن است آدم‌های خوبی در اطراف‌شان داشته باشند ولی نتوانند با دیگران ارتباط مناسبی داشته باشند.

معمولا در یک نگاه واکنش هیجانی خیلی بالاست.زمانی که واکنش هیجانی ارتباط ایجاد کند دلبستگی ایجاد می‌شود. اما به طور کلی در یک نگاه دلبستگی ایجاد نمی‌شود اما در یک نگاه ممکن است یک واکنش هیجانی شدیدی ایجاد  شود که فرد فکر کند که از طرف مقابل خوشش می‌آید بدون آنکه دلیل منطقی وجود داشته باشد. اگر این هیجان در جای خودش باشد باید به آن توجه شود ولی لزوما به معنای ایجاد دلبستگی نیست و نیاز به یک ارتباط طولانی مدت دارد. توجه به این نکته الزامی است که هر فردی می‌تواند عاشق شود بدون آنکه دچار واکنش هیجانی باشد. به طور کلی افرادی که به شکل معمول هیجانی هستند ممکن است در این مورد هم خیلی زود هیجانی شوند و واکنش سریع نشان دهند.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


در بدن یک عاشق چه می گذرد؟
سه شنبه 13 اسفند 1387 ساعت 17:34 | بازدید : 140 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 

 

یک عاشق,بعد از ازدواج

 

همه آنهایی كه با هم ازدواج می‌كنند، دوست دارند زندگی‌شان دوام داشته باشد. دانش امروز نشان می‌دهد، احتمالا نوع عمل هورمون‌های ما در داشتن یك زندگی سعادتمند دخیل است؛ هورمون‌هایی که احساس محبت و دیگر احساسات ارزشمند زندگی را به وجود می‌آورند.

عشق

 

سال‌هاست كه علم در حال كاوش منشا عصبی- زیستی احساسات ماست. علم می‌خواهد کشف کند چرا ناگهان دو نفر آنقدر عاشق هم می‌شوند که حاضرند به خاطر هم، پا روی همه چیز بگذارند تا عشق‌شان را به هم ثابت کنند؟ چطور می‌شود که زوجی بعد از ازدواج هم تا سال‌ها و گاهی در تمام عمر عاشق هم باقی می‌مانند؟ و سۆالاتی از این قبیل.

علم، تمام این حالت‌ها را به هورمون‌ها نسبت می‌دهد و می‌گوید این هورمون‌ها هستند که کنترل احساسات را به‌دست دارند و گاهی باعث احساس نفرت می‌شوند و گاهی باعث احساس عشق. اما این موضع علم موردپسند خیلی‌ها نیست و آنها می‌گویند این حرف کذب محض است، اما واقعا به جز خدا هیچ‌کس حقیقت ماجرا را نمی‌داند.

هورمون عشق چه نقشی در زندگیزناشویی دارد؟

وقتی دو نفر به هم وابسته می‌شوند و اعتماد کامل بین آنها شکل می‌گیرد، ترشح هورمون عشق در بدن آغاز می‌شود و می‌توان گفت این هورمون جزء معدود هورمون‌هایی است که ترشح آن نه تنها دلایل فیزیولوژیک، بلکه احساسی دارد. اکسی توسین باعث وابسته شدن و عشق دو فرد به هم می‌شود و افراد را به داشتن یک زندگی بادوام، داشتن فرزندان و... ترغیب می‌کند.

خلاقیت، عشق شما را جاودانه می‌کند

شاید این سۆال در ذهنتان به‌وجود بیاید که با وجود ترشح هورمون اکسی توسین(عشق)، چطور گاهی همسران عشق را فراموش می‌کنند و جدا می‌شوند؟ باید گفت برای ترشح مداوم این هورمون لازم است که زوجین دینامیک و فعال باقی بمانند و سعی کنند از عشق‌شان مثل یک گل مراقبت کنند، چون به مرور زمان میزان دوپامین ترشحی بدن کاهش می‌یابد و از میزان اشتیاق کاسته می‌شود. برای افزایش آن لازم است زن و مرد خلاق باشند و مدام در مورد خاطرات یا آرزوهایشان صحبت کنند. هر جرقه‌ای می‌تواند سبب ترشح اکسی توسین شود. اگر جرقه‌ای نباشد، طبیعی است که به مرور آتش خاموش می‌شود. برای تداوم زندگی، ایجاد خلاقیت و تازگی لازم است در غیر این صورت عشق به راحتی از بین می‌رود و کاری از دست هورمون‌ها برنمی‌آید.

تاثیرات هورمون عشق

محققان می‌گویند اکسی توسین روی پاره‌ای از رفتارها تاثیر فراوان دارد:

رفتارهایی از قبیل اطمینان و فداکاری

بروز رفتارهای کاملا متضاد مانند حسادت و غرور

افزایش احساس همدردی و پیوند به ویژه بین والدین و فرزندان

بهبود و تقویت مهارت‌های اجتماعی در افراد خجالتی و کم‌رو

افزایش میزان حس دلسوزی و همدلی انسان‌ها نسبت به یکدیگر

بهبود حافظه و عملکرد مغز

وقتی رابطه فرد مثبت باشد: هورمون عشق، رفتارهای اجتماعی را تقویت می‌کند.

وقتی ارتباط منفی باشد: هورمون عشق، احساسات منفی را افزایش می‌دهد.

این هورمون تاثیر بسیار ناچیزی روی افرادی دارد که به طور طبیعی اعتمادبه‌نفس دارند.

واکنش‌های متفاوت افراد در برابر ترس، به سطح گیرنده‌های اکسی توسین بستگی دارد. هرچه این گیرنده‌ها فعال‌تر باشد، افراد شجاع‌تر می‌شوند.

3 مرحله‌ای که همسران عاشق طی می‌کنند

اکسی توسین هورمونی پپتیدی است که از هیپوتالاموس ترشح می‌شود و عملکردهای مختلفی دارد. مهم‌ترین عملکرد این هورمون القای دردهای زایمان و تقویت رابطه احساسی میان مادر و نوزاد است. از دیگر عملکردهای این هورمون، توسعه احساسات، عشق و ایمان است و به طور کلی در رشد رفتارهای اجتماعی، واکنش‌های بین فردی و کنترل اضطراب نقش کلیدی ایفا می‌کند.

مرحله اول: احساس تمایل

این احساس کشش توسط هورمون‌های زنانه و مردانه یعنی استروژن و تستسترون به‌وجود می‌آید، تستسترون فقط در مردها نیست که نقشی مهم بازی می‌کند بلکه در جذب خانم‌ها به سمت جنس مخالف نیز نقشی اساسی دارد.

فورمون‌ها -مواد شیمیایی هستند كه پیام را از طریق بوی بدن منتقل می‌كنند. این مواد در جلب نظر جنس مخالف در انسان‌ها نقش دارند، همین فورمون‌ها هستند که در دیدار اول از کسی خوشمان می‌آید یا به دلمان می نشیند.

مرحله دوم: احساس کشش

مهم‌ترین مرحله در عاشق شدن در اینجا اتفاق می‌افتد، وقتی افراد عاشق می‌شوند دیگر نمی‌توانند به هیچ‌ چیز دیگری فکر کنند، آنها حتی ممکن است اشتهای خود را از دست بدهند، دچار کم‌خوابی شوند و بیشتر ساعات روزشان را به رۆیاپردازی درباره معشوق‌شان طی کنند. در این مرحله یک گروه از انتقال‌دهنده‌های عصبی به نام مونوآمین نقش مهمی بازی می‌کنند.

با افزایش آدرنالین فعالیت مغزی افزایش می‌یابد، احساس محبت به وجود می‌آید اتیل آمین یا نوعی آمفتامین مغزی طبیعی افزایش می‌یابد فرد احساس خوبی پیدا می‌کند، فنیل اتیل آمین در شکلات هم وجود دارد و انرژی و اشتیاق فرد را افزایش می‌دهد. البته اثر فنیل اتیل آمین دوام چندانی ندارد.

مرحله سوم: وابستگی

این مرحله بعد از مرحله کشش است و اگر رابطه به سرانجام برسد پیش می‌آید. هیچ‌کس نمی‌تواند برای تمام عمر در مرحله کشش باقی بماند چون در این صورت در تمام طول زندگی نمی‌تواند هیچ کار مثبتی انجام دهد. همین مرحله وابستگی است که از زن و مرد یک زوج خوشبخت می‌سازد و آنها را به داشتن فرزند تشویق می‌کند.

برای پایدار ماندن احساس عشق دوپامین؛ حامل عصبی، مسبب حس خوشبختی و آرامش است. اکسی توسین (هورمون عشق) صدای فرد مورد علاقه، خاطرات شیرین، حتی یک نگاه مهربان باعث ترشح این هورمون در بدن می‌شود.

واسوپرسین این ماده شیمیایی هم در کارکرد کلیه‌ها نقشی مهم دارد و هم می‌تواند در یک رابطه طولانی‌مدت نقشی مهم ایفا کند.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


دلیل شما برای ازدواج چیست؟
سه شنبه 13 اسفند 1392 ساعت 17:31 | بازدید : 125 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

دلیل ازدواج,ازدواج کردن

 

برایازدواج کردن دلایل بسیاری وجود دارد، اما برای ازدواج نکردن دلیل آوردن اغلب سخت و مشکل است. دلایلی هست که فرد به خاطر آنها ازدواج می کند، ولی همان دلایل می تواند ازدواج را با مشکلات و تضادهای قابل توجهی رویاروی کند.

دلایل نادرست ازدواج عبارتند از:

-شورش بر علیه والدین: تعارض با والدین، می تواند یکی از دلایلی باشد که فرد جوان را بسوی ازدواج سوق دهد. وقتی فردی در خانواده ای زندگی می کند که والدین او اهانت کننده و تحقیر کننده هستند، بنظر می رسد که ازدواج انتخاب موجهی باشد. آنهایی که در آتش تعارض های طولانی مدت والدین سوخته اند، آنهایی که قربانی پدر و مادری معتاد بوده اند و آنهایی که قربانی آزارهای جسمانی ، هیجانی و جنسی در خانواده بوده اند، دلایل موجهی دارند تا از خانواده به نحوی بگریزند و از آن دور شوند. اما آیا داشتن دلیل موجه برای ترک خانواده ضرورتا دلیل موجهی برای ازدواج است؟

در اینگونه موارد بهتر است که افراد استقلال شخصی خود را بسط دهند و با خانواده خود روبرو شوند، به روابط خود و خانواده خود بیندیشند و برای مشکلات و مسایل راه حلی بیابند، تا اینکه درگیر ازدواج شوندو یا به فکر ازدواج باشند. با ازدواج می توان از یک شرایط فاجعه بار گریخت اما با چه بهایی؟ تحقیقات نشان می دهد که بسیاری از افراد که از آزار والدین به ازدواج پناه برنده اند، ازدواج آنها نیز آزار دهنده بوده است.

-جستجوی استقلال: جوانان به اینکه روی پای خود بایستند و کارهایشان را خودشان انجام دهند و یا مستقل باشند، کشش و علاقه زیادی دارند. اما استقلال امری است که فرد، فقط به تنهایی می تواند به آن برسد. با اتکای به همسر، فرد به استقلال نخواهد رسید. بسیاری هستند که ازدواج می کنند تا مستقل شوند، اما مستقل شدن سال ها وقت می برد و امری است وابسته به خود فرد تا هرچه بیشتر، روی پای خود بایستد.

-التیام یک ارتباط شکست خورده: این مورد، از موضوعاتی است که شناسایی آن در دیگران راحت تر از شناسایی آن در خودمان است. پاسخ رایج به هشدارهای دیگران معمولا این است که " نه! من می فهمم که شما چه می گویید، اما این مورد فرق دارد. " ما تمایل داریم که ارتباط جدید و آمیخته با عشق را تنها از منظر وجوه مثبت بنگریم و از اینکه ممکن است این ارتباط واکنش به یک ارتباط قبلی باشد می پرهیزیم و غفلت می کنیم.فردی که در موقعیت التیام است، ممکن است برای حمایت هیجانی نیاز به یک ارتباط دیگر داشته باشد. ازدواج زمانی موفق تر خواهد بود که دو نفر ((بخواهند)) ازدواج کنند. تا اینکه ((نیاز)) به ازدواج داشته باشند.ارتباطی که براساس التیام یکی از دو نفر شکل گیرد، از همان آغاز در معرض خطر است، چرا که عاطفه بین آن دو نه تنها به دلیل دوستی و عشق، نیست بلکه به خاطر شفا بخشی و التیام زخمها و جراحات ارتباط دیگری است که قبلا رخ داده است.

-ازدواج زمانی موفق تر خواهد بود که دو نفر ((بخواهند)) ازدواج کنند. تا اینکه ((نیاز)) به ازدواج داشته باشند.

-فشار خانواده یا اجتماع: برخی از خانواده ها مطابق آداب، فرهنگ و عرف خود برای ازدواج به جوانان فشار می آورند. در یک جامعه شهری و تحصیل کرده، این فشار می تواند نامحسوس و ظریف باشد. اما در جامعه ای دیگربا صراحت و به طور مستقیم از جوان می خواهند که ازدواج کند. خانم ها بیشتر درمعرض این استرس هستند. بسیاری از وقتی که شهر خود را ترک می کنند و به دانشگاه می روند، پس از مدتی شاهد ازدواج هم کلاسی‌های دوره دبیرستان خود خواهند بود. که حتی بچه دار نیز شده اند و همین می تواند بر آنها فشار روانی و استرس وارد کند. در ازدواج نباید عجله کرد. معمولا شتاب در ازدواج به ارتباط شاد و سالمی منجر نمی شود. افرادی که با دلایل درست سعی در انتخاب همسر دارند نباید تسلیم این فشارها شوند.

-نیاز جنسی: ازدواج تنها به دلیل رفع نیاز جنسی احتمالا نمی تواند به ازدواج موفقی منجر شود. چرا که دیگر عوامل مرتبط با ازدواج، معمولا از چشم دور می ماند. در این گونه ازدواج، زیبایی های ظاهری همسر بیشتر مد نظر قرار می گیرد و شتاب و عجله نیز عامل تاثیر گذار منفی دیگری است. در فرهنگ عامه، به اشتباه ، باور بر این است که عدم ارضای نیاز جنسی سبب برخی بیماری های روانی می شود. مثلا برای بهبود حال بیماران روانی، برخی توصیه به ازدواج می کنند که نه تنها حال بیمار را بهبود نخواهد بخشید، بلکه استرس و فشار روانی بیشتری را ایجاد خواهد کرد.

-احساس کمبود و تهی بودن: گاهی افرادی که هدفی را در زندگی دنبال نمی کنند، نمی دانند که از زندگی چه می خواهند، احساس ناکامی می کنند و از زندگی خود راضی نیستند، برای حل این مشکلات به ازدواج روی می آورند، که قطعا دلیل نادرستی برای ازدواج است.

-احساس گناه: گاهی در رابطه با یک نفر احساس گناه می کنیم و به دلیل احساس گناه یا احساس ترحم با او ازدواج می کنیم. احساس گناه یا احساس ترحم به هر دلیلی که ایجاد شده باشد، یک دلیل نادرست برای ازدواج است.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


آیا می دانید گوش چپ گوش عشق است ؟
سه شنبه 13 اسفند 1387 ساعت 17:28 | بازدید : 115 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 

دانشمندان کشف کردند گوش چپ که اطلاعات خود را به نيمکره راست مغز ارسال مي کند گوش "عشق" است و بنابراين عبارات احساسي را براي درک بهتر بايد در اين گوش نجوا کرد.

 

بخش چپ مغز منطق، توجه به جزئيات، زبان، علم و استراتژيها را نشان مي دهد و طرف راست تصورات، اشراق و سير و سلوک، ديد همزمان، تخيلات و احساسات را حاکميت مي کند.

 

هر يک از اين بخشهاي مغز قسمت مخالف بدن را کنترل مي کنند.بنابراين منطقي است که تصور شود يک جمله احساسي اگر مستقيما از طرف چپ بدن ارسال شود سريعتر به مراکز احساسي مي رسند.

 

گوش

 

به طور طبيعي چشم راست با زکاوت بيشتري مي تواند رنگها را درک کند اين درحالي است که بهتر است مادران گونه چپ کودک را ببوسند و يا با دست چپ کودک را در آغوش بگيرند.

 

در حقيقت دانشمندان دانشگاه انگليس در تحقيقات خود نشان دادند که 85 درصد از زنان چپ دست يا راست دست کودک خود را با دست چپ در آغوش مي گيرند. به اين ترتيب واکنشهاي فيزيکي و احساسي کودک مستقيما به طرف راست مغز مادر مي رسند.

 

به تازگي گروهي از محققان با آزمايش هزار و 120 نفر مشاهده کردند که گوش چپ در اين افراد "گوش عشق" است.

 

به طوري که 69 درصد از موارد خاطر نشان کردند تمام عبارات شيرين و عاطفي را هنگامي که از راه گوش چپ مي شنوند بهتر درک مي کنند و تنها 56 درصد از موارد اگر اين عبارات را با گوش راست بشوند مي توانند عمق آنها را درک کنند.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


چه کسی از دیدن ما خوشحال می‌شود؟!
سه شنبه 13 اسفند 1392 ساعت 1:7 | بازدید : 88 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 

فرد خوشحال, افراد خوشحال, دیدن افراد خوشحال

اینطور که به نظر می‌رسد کسانی که با زبان بدن و رفتارهای غیر‌کلامی آشنایی دارند و قدرت تفسیر زبان بدن را دارند در مقایسه با کسانی که با این مهارت آشنایی ندارند موفق‌تر هستند. بدن در آن واحد می‌تواند هزار سیگنال یا پیام متفاوت غیرکلامی از خود خارج کند.

 

در این مقاله به بیان چند نمونه از نمادهای غیرکلامی یک فرد خوشحال یا کسی که از دیدن ما خوشحال می‌شود، می‌پردازیم.

از خوشحالی جیغ می‌کشم
وقتی کسی را می‌بینم که از دیدن او خوشحال می‌شوم، نمی‌توانم خودم را کنترل کنم و حتما عکس‌العمل نشان می‌دهم یا جیغ می‌کشم. هیچ‌وقت نمی‌توانم خوشحالی‌ام را بروز ندهم و تظاهر به این کنم که در آن لحظه خوشحال نیستم.

از دیدن کسی ناراحت نمي​شوم
وقتی در موقعیتی قرار می‌گیرم و از دیدن شخصی خوشحال نمی‌شوم تمام سعی خودم را می‌کنم تا آن شخص متوجه نشود و معمولا ظاهرم را حفظ می‌کنم. به این فکر می‌کنم که شاید آن شخص واقعا از دیدن من خوشحال باشد و نمی‌خواهم احساس آن فرد تغییر کند، هر چند معمولا از دیدن افراد خوشحال می‌شوم و خیلی کم پیش می‌آید از دیدن کسی شاد نباشم. تاکنون برایم پیش نیامده که از دیدن کسی ناراحت شوم.

تغییر موضع نمی‌دهم
برایم پیش آمده که به دیدن کسی بروم و احساس کنم او از دیدن من خیلی خوشحال نشده است. معمولا در این مواقع تغییر موضع نمی‌دهم و همچنان از دیدن آن فرد خوشحالی‌ام را بروز می‌دهم اما به تازگی احساس می‌کنم که من هم باید به اندازه طرف مقابلم ابراز خوشحالی کنم و همانقدر که دیگران از دیدن من خوشحال می‌شوند من هم به همان اندازه از دیدن آنها خوشحال شوم.

مدت‌ها به دنبال یکی از معلم‌هایم بودم
چیزی که بیش از حد مرا خوشحال می‌کند دیدن دوستان قدیمی‌ام است. در اين لحظه احساس می‌کنم تمام دنیا را به من می‌دهند. دیدن دوستان دوران دبیرستانم بهترین اتفاقی است که ممکن است برای من بیفتد. حتی برای پیدا کردن و دیدن آنها تلاش می‌کنم. مدت‌ها دنبال یکی از معلمان دوره راهنمایی‌ام خانم شفیعی که سال دوم راهنمایی معلم علوم‌مان بود، مي‌گشتم اما موفق نشدم او را پیدا کنم. در آن دوران ارتباط خاصی با او داشته و علاقه شدیدی نسبت به وي داشتم و دارم. او هم با مهرباني خاصی با من رفتار می‌کرد و همیشه هوای مرا داشت اما هرگز موفق نشدم او را پیدا کنم و اگر پيدايش کنم حتما از ديدنش خیلی خوشحال می‌شوم.

هم خوشحالی‌ها و هم ناراحتی‌ها در زندگی کمک‌کننده هستند
وقتی کسی را می‌بینم با اینکه بسیار خوشحال می‌شوم اما متاسفانه فراموشکار هستم و یادم می‌رود که تا چه حد از دیدن آن فرد خوشحال شده‌ام مگر اینکه روابطم با آن فرد بعد از آن دیدار زیاد باشد، به همان اندازه هم اگر از دیدن کسی ناراحت باشم زود فراموش می‌کنم. هر چند تمام این اتفاقات خوب و بد است که زندگی را می‌سازد و به نظر من لازم است که هم اتفاقات خوب در زندگی انسان‌ها باشد و هم اتفاقات بد چون همیشه اتفاقات خوب کمک کننده نیستند بلکه در مواقعی اتفاقات بد و ناراحت کننده هم می‌تواند به‌شدت در زندگی کمک کننده باشد زیرا باعث می‌شود گاهی آدم‌ها بایستند و به گذشته نگاهي داشته باشند و تجربیات خود را مرور کنند.

برای اینکه از دیدنم خوشحال شوند  هر کاری می‌کنم
خوشحالی اطرافیانم بسیار برایم مهم است و برای اینکه آنها از دیدن من خوشحال شوند هرکاری می‌کنم. به عنوان مثال تاریخ تولد همه دوستانم را می‌دانم و هرگز فراموش نمی‌کنم و حتی با یک هدیه کوچک به دیدن آنها می‌روم. در رفتار با آدم‌هایی هم که نمی‌شناسم محتاطم تا ناراحت نشوند حتی اگر با یک کار کوچک باشد مثل اینکه در حال رانندگی حتی اگر حق تقدم با من باشد به دیگران اجازه رد شدن می‌دهم و حتی یک دست تکان دادن افراد برای تشکر حالم را خوب می‌کند و مطمئن هستم آن فرد هم خوشحال خواهد بود و در جایی دیگر همین کار را انجام خواهد داد. برعکس این ماجرا اگر کسی از من نارحت باشد تمام تلاشم را برای برطرف کردن ناراحتي او انجام می‌دهم چون اصلا حس خوبی ندارم وقتی کسی از من ناراحت باشد.

کاندیداي جایزه برای بازیگری در تئاتر شدم
یکی از خوشحال‌کننده‌ترین اتفاقاتی که در زندگی‌ام افتاد همین بازیگر شدنم بود. خانواده من با این مسئله مخالف بودند و من برای رسیدن به این هدف بسیار تلاش کردم و موانع زیادی را پشت‌سر گذاشتم و وقتی به هدفم رسیدم خیلی برایم خوشحال کننده بود. هر کس مرا می‌دید کاملا از حرکات من متوجه می‌شد که تا چه حد خوشحال هستم. یکی دیگر از اتفاقات خوب در دنیای بازیگری‌ام اين بود كه برای تئاتر متولد شصت و یک کاندیداي جایزه برای بازیگری شدم در جشن خانه تئاتر و به دلیل علاقه زیادی که به آن کار داشتم و تمام عکس‌العمل‌هایی که از اطرافیان و چهره‌های مهم و سرشناس تئاتر می‌گرفتم بسیار خوشحال بودم.

مشکلات جسمانی بدترین اتفاقی است که می‌افتد
بدترین اتفاقی که ممکن است برای من بیفتد اتفاقاتی است که به سلامت مربوط می‌شود؛ مشکلاتی که برای جسم هر کسی پیش می‌آید به نظر من می‌تواند بدترین اتفاقی باشد که برای هر فرد ممکن است، بیفتد. جسم سالم بهترین نعمت برای هر شخص است و مشکلات جسمانی که برای من پيش مي‌آيد به شدت مرا به هم می‌ریزد حتی یک سر درد کوچک یا دندان درد مرا به شدت ناراحت می‌کند.

افراد نمی‌دانند که به صورت غیرکلامی در حال دادن پیام و ارتباط هستند
زبان بدن حرف امروز و دیروز نیست؛ چندی است که بسیاری از محققان و روانشناسان در پی کشف حرکات جدیدی از انسان‌ها هستند که نشان از یک پیام کلامی پنهان است. همه چیز آنطور نیست که به نظر می‌آید، زبان بدن همیشه مثل یک سایه همراه ماست و تا لحظه مرگ انسان همراه اوست. حتی کوچک‌ترین رفتارهای ما نمادی از زبان بدن است؛ یک چشم به هم زدن ساده گاه می‌تواند نمادی از یک رفتار غیرکلامی باشد. برای مثال زمانی که از موضوعی یا چیزی خوشمان نمی آید بیشتر پلک می‌زنیم یا روی برمی‌گردانیم .از آنجایی که بسیاری از مردم خبر ندارند که به صورت غیرکلامی در حال دادن پیام و ارتباط هستند اغلب اوقات زبان بدن صادقانه‌تر از حرف‌هايي است که خود فرد به زبان می‌آورد.

آیا دوست دارند ما پیش‌شان باشیم؟
ما انسان‌ها تمایل داریم به سمت چیزی برویم که دوستش داریم و ما را خوشحال می‌کند. تصور کنید به دو نفر نزدیک می‌شوید، آیا دوست دارید بدانید که این دو نفر دوست دارند شما بین‌شان باشید یا نه؟ کافی است به پاها و نیم تنه آنها کمی دقت کنید. اگر پاهای‌شان را به همراه بالاتنه‌شان به سمت شما بچرخانند تا شما را در جمع خود راه بدهند شما می‌توانید بمانید، اما اگر پاها  را به سمت شما نچرخانند و فقط کمر بچرخانند ترجیح می‌دهند که تنها باشند یا شما در بین‌شان نباشید. ما تمایل داریم از چیزهایی که دوست نداریم یا برای‌مان  ناخوشایند هستند دور شویم، پس اگر در جمع دو نفری، یکی از دو نفر به آرامی پاهایش را از دیگری دور می‌کند به این صورت که پای او در مقابل شما و پای دیگر دور از شما باشد، می‌توانید مطمئن شوید که می‌خواهد برود یا دوست دارد جای دیگری باشد.

باز کردن دست ها در زمان دیدار  یعنی از دیدن ما خوشحال هستند
شاید زمان کودکی را به یاد دارید که پدر و مادر آغوش‌شان را باز می‌کردند تا در آغوش‌شان جای گیریم؛ باز کردن دست‌ها در زمان دیدار یکی از نشانه‌های افرادی است که از دیدن ما خوشحال هستند و برعکس آن زمانی است که دست‌ها پشت کمر قفل می‌شوند. گاهی یک فرد شروع به تمیز کردن موهای اضافی روی کت شما یا پاک کردن گوشه لب شما یا آرایش اضافه صورت شما می‌کند که نمادی از علاقه و خوشحالی کنار شما بودن و صمیمیت است.

 

پاهای شما شروع به تکان خوردن می‌کند
بسیاری از افراد در بحث زبان بدن بیشتر توجه خود را به بالا تنه معطوف می‌کنند  غافل از اینکه صادق‌ترین بخش در زبان بدن پاها و پایین‌تنه است. زمانی که یک نفر را می‌بینید و پاهای شما شروع به تکان خوردن می‌کند احتمال اینکه از دیدن او خوشحال یا هیجان‌زده شده‌اید، زیاد است. برای مثال زوج‌هایی که همدیگر را برای  مدتی طولانی ندیده‌اند در زمان دیدار دچار پای لرزان یا رونده می‌شوند، البته نیاز نیست خم شوید و زیر میز را نگاه کنید؛ به راحتی با کمی دقت می‌بینید كه شانه‌ها یا لباس او مي‌لرزد. البته در نظر بگیرید گاهی بر اثر  حالات عصبی و استرس، شنیدن يك خبر بد یا مهم نیز این اتفاق بیفتد.

حرکت پاها مهم است
زمانی که ما خوشحال هستیم یا از دیدن کسی هیجان‌زده‌ایم طوری راه می‌رویم که انگار در هوا  شناور هستیم. ظاهرا نیروی جاذبه زمین برای کسانی که هیجان‌زده هستند هیچ مانعی ایجاد نمی‌کند. وقتی یکی را می‌بینیم که از دیدن او خوشحالیم حرکاتی چون روی پنجه راه رفتن یا راه رفتن  با کمی پرش دور از ذهن نیست. وقتی برای اولین بار یک نفر را می‌بینید، توجه به رفتار پاهای او بسیار مهم است.

یک قدم  به عقب بردارید و منتظر بمانید
 فقط کافی است در اولین ملاقات کمی به سمتش خم شوید و به گرمی با او دست بدهید. حال به چشمانش نگاه کنید و بعد یک قدم  به عقب بردارید و منتظر بمانید تا ببینید چه اتفاقی می‌افتد. اگر سر جایش بماند یعنی در همان فاصله احساس نزدیکی می‌کند، اگریک قدم از شما دور شد نشان می‌دهد به فضای بیشتری نیاز دارد یا نمی‌خواهد در آنجا بماند و حالت آخر اگر به شما نزدیک شد نشان از احساس خوب به شما یا حس راحتی با شما دارد.

خنده‌ای به نام گونه‌ای
وقتی که واقعا می‌خندیم عضله گونه‌ای بزرگ و منقبض می‌شود و لب‌ها رو به سمت بالا کشیده می‌شود که این نشان می‌دهد  فرد واقعا خوشحال است. زمانی که از دیدن فردی خوشحالیم سرمان را بالا می‌گیریم و برعکس سر  پایین نشان از ناراحتی از حضور  اوست و تکان دادن سر نمادی از  فرد بی‌حوصله است. خنده خود به تنهایی باعث خوشحالی می‌شود، حرکت لب به سمت بالا نشان خوشحالی و امیدواری فرد و حركت به سمت پایین غمگینی و ناامیدی فرد را نشان می‌دهد و فشار لب‌ها نشان از ترس و ناامیدی است.

وقتی صورت خوشحالی از دیدن ما دارند
احساسات شادمانه واقعی و محدود نشده در صورت و گردن منعکس می‌شوند. احساسات مثبت به این شکل هستند که چین و چروک‌های پیشانی باز شده ماهیچه‌ها دور دهان آزاد شده و لب‌ها به طور کامل مشخص می‌شوند. ناحیه دور چشم باز مي‌شود (ماهیچه‌های دور چشم ریلکس می‌شوند) و لب به سمت بالا می‌رود و همين‌طور پره‌های بینی در حال بال بال زدن.

کسانی که با صدای بلند می‌خندند
کسانی که با صدای بلند می‌خندند حس خوشایندی را به‌جمع می‌بخشند و این حس را بیشتر به جمع منتقل می‌کنند، البته دلیلی وجود ندارد که  خنده با صدای بلند باشد و این بسته به تن صدای هر فرد است. کسی که نمی‌خندد هرقدر هم که شوخ‌طبع باشد باز هم در نظر عموم فردی جدی  و خشک جلوه می‌کند.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


این 5 جمله را به مجردها نگویید!
سه شنبه 13 اسفند 1392 ساعت 1:3 | بازدید : 109 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 

ازدواج موفق, دوستان مجرد,بعد از ازدواج‌

یک ازدواج موفق، نگاه آدم‌ها را نسبت به خیلی چیزها عوض می‌کند. دختری که به مرد رؤیاهایش رسیده، آرزو می‌کند که همه دختران جهان احساس خوشایند او را تجربه کنند و وقتی با دوستان مجردش روبه‌رو می‌شود، ناخواسته چهره یک نصیحت‌گر را به خود می‌گیرد. اگر شما هم در روزهای شیرین زندگی مشترک‌تان به سر می‌برید، باید مراقب رفتارهای‌تان باشید. آنچه که می‌تواند میان شما و دوستان مجردتان فاصله بیندازد، مشغله‌های بعد از ازدواج‌تان نیست، بلکه جملات اشتباهی است که ناخواسته یا ناآگهانه به زبان می‌آورید.

نگران نباش، پیدایش می‌کنی
دوست مجرد شما 30 سالگی را رد کرده و هنوز مردی به زندگی‌اش نیامده؟ در چنین شرایطی او را با خودتان که ازدواج کرده‌اید مقایسه نکنید و از تلاش برای امیدوار کردنش دست بردارید. شاید او فعلا از اینکه تنهاست لذت می‌برد و شاید خودش این سبک زندگی را انتخاب کرده. پس هر بار که او را می‌بینيد، نگویید نگران  نباش، مرد رؤیاهای تو همین اطراف است و خیلی زود پیدایش می‌کنی.

غصه نخور، خیلی وقت‌داری
دختری که همه دوستانش به خانه بخت رفته‌اند، در صورتی که خیال ازدواج کردن داشته باشد، می‌داند که با بالا رفتن سن خیلی از امتیازهایی که در ذهن دیگران دارد را از دست می‌دهد. احتمالا مردانی که به او پیشنهاد ازدواج می‌دهند، وارد چهارمین و پنجمین دهه زندگی‌شان شده‌اند و احتمالا زمانی که از کسی خوشش می‌آید، رقیب‌های جوان‌تری وجود دارند که رسیدن به وصال را برایش سخت کنند، پس دلیلی ندارد با دلداری دادن‌های بیهوده، او را آزار دهیـد. اگر بخواهید با کلمات به دوست‌تان ثابت کنید که هنوز زمان زیادی برای خوشبخت شدن دارد، در واقع به او می‌گویید: «زود باش؛ همه فرصت‌های خوب را داری از دست می‌دهی!»

سخت نگیر
همه آدم‌ها برای خودشان معیارها و ایده‌آل‌هایی دارند. اینکه معیارهای دوست‌تان با ایده‌آل‌های شما برای ازدواج فرق می‌کند، دلیل خوبی برای قضاوت کردن در مورد او نیست. قرار نیست همه آدم‌ها به یک سبک زندگی کنند، پس مدام به او نگویید ما هم در آغاز با این شرایط شروع کردیم. «همسر من هم همه ایده‌آل‌‌های مورد نظرم را نداشت یا من هم با خانواده‌اش فلان مشکل را داشتم.» شما در مقامی نیستید که به او درس زندگی دهید و اگر دوست‌تان از شما تقاضای مشاوره نکرده، دلیلی ندارد ملاقات‌های‌تان را به جلسات روانشناسی تبدیل کنید.

ممکن است دیر شود
اگر دوست‌تان در بهترین زمانی که یک زن برای بارداری دارد، هنوز مجرد است، با انتقال نگرانی‌های‌تان به او، آزارش ندهید.  مطمئنا او می‌داند که در چه سن و چه شرایطی قرار دارد و اگر امکان به سرانجام رساندن یک رابطه را داشت، مسلما این فرصت را از خود دریغ نمی‌کرد. شاید او هنوز مرد ایده‌آلی را پیدا نکرده و شاید به خاطر شرایط خانوادگی و اقتصادی‌اش چنین تصمیمی نگرفته. باور کنید که او بهتر از هر کسی می‌داند کجای کار است و نیازی ندارد این موضوع را به او یادآوری کنید.

اول نظر خودش را بپرسید
ممکن است او از شما برای انتخاب همسر مناسب کمک گرفته باشد و از اینکه هرازگاهی کسانی را برای خواستگاری به  او معرفی کنید، استقبال کند اما بهتر است قبل از قرار گذاشتن برای او، در این مورد نظرش را بپرسید.  از او بپرسید آیا مایل است یکی از دوستان همسرتان که قصد ازدواج دارد را ببیند یا خیر؟ اینکه شما او را به بهانه دیدن کسی به مهمانی دعوت کنید و او را از این اتفاق بی‌خبر بگذارید، می‌تواند به رابطه شما آسیب برساند.

اغلب دختران مجرد از اینکه همه آدم‌ها به فکر سرو سامان دادن‌شان باشند بیزارند، پس نقش خانم‌های خیر محله‌های قدیمی را بازی نکنید و فکر نکنید به سر و سامان رساندن جوانان وظیفه شماست.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


3 باور اشتباه و خطرناک در مورد رابطه زن و مرد
سه شنبه 13 اسفند 1392 ساعت 1:1 | بازدید : 110 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 

رابطه زن و مرد,رابطه عاشقانه

بسیاری از زنان جوامع مختلف، در مورد رابطه خود با مردان باورهای اشتباهی دارند که در انتها به تنهایی، غمگینی و جدا شدن از مرد دلخواهشان منجر می شوند. برخی از این باورها بسیار خطرناک هستند و باید هر چه سریع تر آنها را از ذهن و روش زندگی خود حذف کرد.

این تصورات اشتباه همیشه درد و ناراحتی به دنبال دارند و اجازه نمی دهند تا زنان واقعیت های زندگی و رابطه عاشقانه خود را ببینند و درک کنند.

نخستین باور اشتباه: بده تا بگیری
نخستین باور اشتباهی که در میان بیشتر زنان رواج دارد این است که: «برای گرفتن عشق و عاطفه بیشتر از مرد خود، باید عشق و توجه خودت نسبت به او را زیاد کنی». بنابراین، زنان شروع می کنند به خریدن هدایای ویژه برای مردان خود و دایم در گوش آنها تکرار می کنند تا چه اندازه به آنها علاقه مند هستند و دوری برایشان غیر قابل تصور است. برای مردهای خود غذاهای عالی تهیه می کنند و مدام در امور مختلف به او پیشنهادهای سازنده می دهند.

خانم ها، با این کار شما فقط یک دهنده هستید و مرد فقط نقش مصرف کننده و گیرنده را دارد. بله، درست است. در هر رابطه ای قانون دادن و گرفتن مصداق دارد اما باید باور کنید هر چه بیشتر به مرد توجه کنید و همه نیازهای او را فورا برآورده کنید، باعث نمی شود تا مردتان بیشتر شما را دوست داشته باشد. حتی شما هم دیگر عاشق نیستید. شما همه چیز و حتی وجود خود را فدا می کنید تا او را داشته باشید؟ تا او خوشحال باشد؟ تا او نیز همه اینها را به شما بدهد؟

مردها همیشه عاشق زنانی می شوند که بتوانند برای او کاری کنند. مرد دوست دارد جایگاه خود را داشته باشد. او خود را تامین کننده خانه می داند و تقویت این حس در او باعث می شود تا زن خود را بیشتر دوست داشته باشد. اگر شما هیچ نیازی نداشته باشید، از خود مراقبت نکنید یا احساسات خود را نادیده بگیرید، مرد نمی تواند آن طور که شایسته هستید شما را دوست داشته باشد.

هرگز به مردها بیشتر از آن چیزی که به شما می دهند عشق یا توجه ندهید. در ضمن، تا زمانی که او به شما نگفته دوستتان دارد، این جمله جادویی را با او نگویید.

دومین باور اشتباه: همه روابط به تعهد و ازدواج منتهی می شوند
یکی از بزرگ ترین و خطرناک ترین باورهای زنان جامعه امروز این است که مرد دلخواه خود را پیدا کنند، دوست فابریک او بشوند و در انتها نیز با او ازدواج کنند. نه خیر خانم ها. از این تصورات اشتباه بیرون بیایید. واقعیت تلخ این است که مردها زمانی از مجردی و آزادی های خود دست می کشند که بتوانند در زندگی شما نقش مردانه خود را حفظ کنند.

به زبان ساده باید بگوییم، مردها - هر چه قدر هم امروزی – عاشق زنانی می شوند که به آنها احتیاج داشته باشند. مردها دوست دارند نیازهای زن را برآورده کنند و این به آنها حس قدرت و عشق می بخشد. زنانی که همه وقت و انرژی و توان خود را در رابطه می گذارند و از مرد چیزی غیر از عشق نمی خواهند در خطر نادیده گرفته شدن قرار دارند. به قول مادربزرگ ها، مردان همچون سایه هستند؛ هرچه بیشتر به آنها نزدیک شوید بیشتر از تو دور می شوند.

اگر مردی احساس کند زن باید و نباید در زندگی‌اش راه انداخته است و بوی استیصال می آید، احساساتش کمرنگ خواهد شد. 

سومین باور اشتباه: نشان دادن احساس واقعی خود باعث فرار مردها می شود
اگر همیشه از ترس این که مبادا مرد خود را از دست بدهید، حرف های دل خود را با او در میان نمی گذارید باید بدانید بزرگ ترین اشتباه زندگی خود را انجام می دهید. شما در واقع در حال تخریب رابطه خود هستید. با ریختن حرف های خود در دلتان و نگه داشتن آنها نمی توانید تا زمان زیادی دوام بیاورید و سرانجام جایی منفجر می شوید.

به جای مخفی کردن نیازها، آنها را با مرد خود مطرح کنید. اجازه دهید او نیز همه خواسته ها و نیازهای شما را درک و برای خوشحالی شما تلاش کند.

اگر بتوانید این فکرهای مخرب را از زندگی خود دور کنید، مطمئن باشید رابطه عاشقانه زیباتری با همسرتان خواهید داشت.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


چگونه هر روز بهتر از دیروز باشید
سه شنبه 13 اسفند 1392 ساعت 1:58 | بازدید : 119 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 

موفقیت شغلی,رمز موفقیت,فرصت های تازه

هر روز 1440 دقیقه است. این یعنی ما در هر روز 1440 بار فرصت داریم که یک تاثیر مثبت بگذاریم. متاسفانه بسیاری از ما به راحتی این فرصت ها را از کف می دهیم و حتی متوجه از بین رفتن شان نمی شویم. چرا؟ چون درگیر روزمرگی شده ایم و این یکنواختی باعث می شود از کنار هر چیزی به سادگی بگذرند و پیش از اینکه بفهمند چه بر سرشان آمده این دقیقه ها شده اند روز و روزها شده اند ماه و ماه ها شده اند سال های سال فرصت های از دست رفته. من اسمش را می گذارم «نفرین سال های دلخوشی». شبیه عنوان فیلم های ترسناک است، اما در واقع همان روزمرگی های زندگی واقعی است که انسان ها را از رسیدن به کمال دور نگه می دارد. خوشبختانه راه حل هایی وجود دارد که هر روزتان را به تازگی، اشتیاق و اراده مزین می کند.

چند لحظه زمان بگذارید و به بهترین «اولین روزی» که در زندگی تان داشته اید فکر کنید؛ اولین روز یک کار جدید، مدرسه جدید، یا ... با کشف هر یک از فرصت ها و اتفاقات جدید انگار هجوم آدرنالین را در بدن احساس می کردید و از هر ثانیه جادویی اش لذت می بردید. دوست داشتید بهترین و برجسته ترین باشید. تمام تلاش تان را کردید که جزء به جزء وقایع را به خاطرتان بسپرید اما متاسفانه ممکن است با گذشت زمان بعضی از آن اشتیاق های پیشین را از دست داده باشید و دیگر آن ذوق و تمایل روزهای اول را نداشته باشید. به مرور کسلی جای انرژی را گرفت، در هم ریختگی جای ایده های نو و روزمرگی های یکنواخت جای خلاقیت را گرفتند. از آن آدم زنده دل و پرتحرک تبدیل شدید به حوصله ای که حتی حالش را ندارد از تختش بیرون بیاید.


پس چطور می توانیم آن شور و هیجان «روز اول» را دوباره برانگیزیم و تمرکز و اشتیاق درونی مان را برای سال های طولانی حفظ کنیم؟ این راه حل ها شاید مفید باشند:

فراموش نکنید که هر روز هدیه ای تازه است: بهترین هدیه ها آنهایی هستند که در کنار علاقه و ذوقی که نسبت به آنها داریم، ازشان استفاده هم بکنیم. هر روز هدیه ای است پر از فرصت های نشکفته برای غلبه بر ترس، خودکم بینی و میان مایگی.

سعی کنید برای هر روزتان هدف مشخصی بگذارید و تمام تلاش تان را برای برآورده کردن انتظارات تان بکنید تا یک قدم به موفقیت نزدیکتر شوید. از قدرت هایی که دارید استفاده کنید: هر کدام از ما با قدرت های مشخصی به دنیا آمده ایم که فقط خاص خودمان است. رمز موفقیت، کشف کردن این قدرت های ذاتی و به کار گرفتن آنهاه در زندگی روزمره است. باید بلد باشیم چطور از قدرت هایمان استفاده کنیم و سختی های پیش رویمان را به چالش بکشیم.

منتظر نمانید تا دیگران در را برایتان باز کنند: مردمی بوده اند که در حادترین شرایط توانسته اند بهترین مسیر را پیدا کنند و با خلاقیتی که داشته اند درهای جدیدی را به روی آزادی، تحصیلات و موفقیت شغلی شان بازکرده اند. تمام هوش و حواستان را به کار گیرید و آن قدرت نهفته را پیدا و از آن برای تشدید و برانگیختن اشتیاق تان استفاده کنید. بدون شک می توانید آن عظمت و کمال را درون خودتان پیدا کنید.

گوش به زنگ باشید: وقتی فرصت های تازه را نادیده می گیرید، پنجره بی حوصلگی و کسلی را باز کرده اید و نتیجه این کسلی چیزی جز بی خیالی و درجا زدن نیست. چشم هایتان را باز کنید و خودتان را مصمم و با اراده تصور کنید. کسی که به هر آنچه بخواهد می رسد. کسی که می تواند تمام «نه»ها را به «بله» تبدیل کند. آنقدر محکم و مصمم باشید تا راهی را بیابید که هرگز هیچ کس در آن پا نگذاشته است.

اراده هر راهی را به موفقیت می رساند: بسیاری از افراد با دیدن کوچکترین سختی در مسیرشان دلسرد می شوند و تمام هدف ها و آرزوهایشان را فراموش می کنند اما این در حالی است که در مسیر تمام انسان های موفق دنیا همواره موانعی وجود داشته است. فکر می کنید چطور به این دست یافته های طلایی شان رسیده اند؟ بارها در را در صورتشان به هم کوبیده اند و ناامیدشان کرده اند. بارها اشتباهات فاحش کرده اند و رویاهایشان نابود شده استو امان از این آدم های منفی باف و نحسی که سر راه همه قرار می گیرند؛ به سادگی کاری می کنند که بهترین ها هم خودشان را کم و ضعیف ببینند. اما مهمترین بخش ماجرا اینجاست: تفاوت انسان هایی که تا آخر خط می روند و موفق می شوند با آنها که خیلی زود دست هایشان را بالا می برند و تسلیم شرایط می شوند در این است که اولی ها بسیار مصمم ترند.

برنده ها در شرایط سخت خودشان را گم نمی کنند و دنبال راه حل می گردند. محکم می ایستندنو کارشان را می کنند. اگر با مانعی برخورد کردید که سد راه تان بود تمرکز کنید و به این فکر کنید که چطور می توانیدآن را دور بزنید.همانطورنایستید و نگاهش کنید، یک اقدامی کنید که مفید باشد. راه های رسیدن به موفقیت زیاد است.

هر روز بهتر از دیروز باشید: ما باید خودمان را با تغییرات بازاریابی جهانی همسو کنیم و اطلاعتمان را به روز نگهداریم. باید همیشه در حال بهتر شدن باشیم و دانش و مهارت هایمان را بیشتر و بیشتر کنیم تا به حقوق مسلم و اهداف دقیق مان برسیم. هر روز با خودتان عهد کنید که فردا بهتر از دیروز باشید. هر چند وقت یک بار در کلاس ها و سیمنارهای خودباوری شرکت کنید یا خودتان را در شرایطی قرار دهید که رو به بهبود دائمی باشید.

چند کار برای امروز و فردا: خب حالا وقت عمل است. سه تا کار برای 48 ساعت آینده تان پیشنهاد می کنم. این کارتها به شما کمک می کنند هر روز مثل همان روز اول پرانگیزه و پرانرژی باشید: در پایان هر روز گزارشی از دستاوردهای آن روز و آن چیزهایی که فکر می کنیدباید فردا بهتر شوند بنویسید. برای نکات مثبتش خودتان را تشویق کنید و نقاط ضعف را سریع بررسی کنید و برنامه ای برای درست کردنشان بریزید. این کار به شما کمک می کند کاملا روی هدف تان متمرکز باشید و راه تا را گم نکنید.

هر روز کاری را که شروع می کنید خودتان را یک قهرمان واقعی ببینید: خودتان را مجسم کنید که دارید مثبت، با اعتماد به نفس و با اراده صحبت می کنید، با وقار و خوش برخوردید، راه رفتن و نشستن تان مجذب کننده است. تمام اسامی و جزییات را در ذهن تان دارید و دیگران به خاطر تلاش های بی وقفه تان تحسین تان می کنند.

یک نشانه، نوشته، یا یک تصویر الهام بخش از هدفی که دارید، سر کار جلوی چشم تان بگذارید. این شیء همیشه باید یادآور اهمیت کارتان باشد. باید آنقدر قوی باشد که هر بار می بینیدش انگیزه چندین برابر بگیرید. این یادآور کمک تان می کند همیشه آن ذوق و تازگی «روز اول» را داشته باشید و مصمم و پرانرژی مسیرتان را ادامه دهید.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


با روحیه خانم‌ها بیشتر آشنا شوید
دو شنبه 12 اسفند 1392 ساعت 22:17 | بازدید : 114 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 

روحیه خانم‌ها,خواسته های خانم ها, روابط زن و شوهر

اگر دوست دارید بدانید خانم ها چه خواسته ها و توقعاتی دارند و چگونه می توان آن ها راضی نگه داشت این مطلب را بخوانید.

بسیاری از خواسته های خانم ها شبیه مردهاست و مشترک است. آن ها نیز طالب موفقیت، قدرت، موقعیت اجتماعی خوب، پول، محبت، ازدواج، بچه داشتن و شادی و خوشبختی هستند. در عین حال خواسته هایی زنانه هم دارند.

محبت واقعی: آن ها خواهان صداقت و محبت هستند.زن هایی که برای عشق واقعی ارزش قائل هستند به هدایای پرقیمت توجه ندارند. هدایایی که خانم ها را خوشحال می کند آن هایی است که با در نظر گرفتن سلیقه و خواسته های آن ها انتخاب شده و نشان دهنده توجه و علاقه به تمایلات آن هاست.

علاقه به زیبایی: عده کمی از خانم ها معتقدند که زیبا یا خیلی زیبا هستند. به عنوان مثال ممکن است زنی که ازدواج کرده به عکس دوران جوانی و زمانی که دارای اندامی زیبا و صورتی جذاب و جوان بوده نگاه کند و در آینه چند چروک در صورت خود ببیند و چند کیلو اضافه وزن پیدا کرده باشد، در عین حال که هنوز هم از زیبایی برخوردار است از این جهت رضایت نداشته باشد.زیبا بودن از علایق طبیعی خانم هاست. مایلند به آن ها گفته شود که خوشگل و دلربا هستند. تنها گفتن آن که از زیبایی بهره مند هستند برایشان کافی نیست بلکه باید با دقت و توجه زیاد این مسئله را به آن ها گوشزد کرد. مثلاً گفتن این که فرم موهای شما قشنگ است یا این پیراهن خیلی شما را زیباتر جلوه می دهد و تعریف از جزئیات قیافه و اندام آن ها به آنان اعتماد بیشتری می دهد، در روحیه آن ها اثر مطلوب می گذارد و از این که مورد توجه هستند خوشحال می شوند.

ارزش کار: خانم ها به کار خود و نتیجه آن علاقه داشته و در این مورد حساس هستند. نباید کار آن ها را با بی اعتنایی بدون اهمیت تلقی کرد. بلکه بهتر است به آن ارزش داد. این مسئله ای است که در روابط زن و شوهر اثرات زیادی دارد.

روحیه خانم‌ها,خواسته های خانم ها, روابط زن و شوهر

مصاحبت و گفتگو: زن ها به هم صحبت و کسانی که به گفته ها و درد دل آن ها گوش بدهند احتیاج دارند. از نظر کلی گفتگوها  و صحبت های مردها با خانم ها تفاوت دارد.معمولاً گفت و شنود مردها مربوط به روشن کردن یک مسئله و اظهار نظر درباره یک روش یا پیدا کردن راه حل مناسب برای یک مشکل است. بدین جهت ممکن است با سوالات خود گفته های طرف صحبت خود را قطع کنند و برای اثبات عقیده خود به مشاجره بپردازند. اما خانم ها علاقه دارند که احساسات و تمایلات خود را برای شنونده بیان کنند. گاهی از این طریق خود را تسکین می دهند. به این جهت به شنونده ای که با سکوت حرف های آن ها را بشنود بیشتر احتیاج دارند. بنابراین مردها به جای بحث درباره مسائل، اگر با دقت به گفته های آن ها گوش بدهند، رضایت آن ها را به دست می آورند. زن و شوهر ها بهتر است همه گفتگوهای خود را به بحث درباره امور خانه و بچه ها و ... منحصر نسازند  بلکه اوقاتی را برای  بیان احساسات و تمایلات خود اختصاص دهند و از این طریق حسن تفاهم بیشتری بین خود به وجود آورند.

انتخاب همسر: زن ها بر خلاف مردها به آسانی عاشق نمی شوند. مردها زودتر تحت تأثیر احساسات قرار گرفته و دل می بندند. ولی خانم ها در این مورد خودداری بیشتری دارند و در انتخاب همسر احتیاط و دقت می کنند. آن ها به صفات اخلاقی مردها زیاد توجه میکنند و آینده نگری از خود نشان می دهند و با تفکر خود احساسات را کنترل می کنند. ممکن است به مردی علاقه زیادی پیدا کنند ولی باز هم این سوال را از خود می کنند که آیا می توانم به این مرد اعتماد کنم؟ بنابراین به آسانی در این باره تصمیم نمی گیرند.

آزادی شخصی: برخی از مردها خواهان آن هستند که همسرشان پیوسته در کنار آن ها باشد و از تنهایی ناراحت می شوند، همسران خود را تحت کنترل قرار داده و آزادی آن ها را محدود می کنند. در حالی که خانم ها نیز به اوقات فراغت نیاز دارند تا گاهی کتاب بخوانند، به امور شخصی بپردازند و احساس آرامش کنند.

روابط محبت آمیز: زنانی که از کارهای سنگین خانه و نگهداری از بچه ها خسته می شوند به اندازه کافی فرصت و حوصله آن را ندارند که با شوهر خود روابط عاشقانه و محبت آمیز داشته باشند.برخی از مردها به این مسئله توجه ندارند که کمک به همسر در خانه و نگهداری از بچه ها تا چه حد به ازدیاد محبت بین زن و شوهر کمک می کند.

رفاقت صمیمانه: زن مایل است دوست صمیمی شوهر خود باشد. کمتر زنی است که به این قانع باشد که مادر بچه ها بوده و امور خانه را اداره کند. بلکه با گذشت زمان و اینکه تمایلات و هیجانات عاشقانه رو به تسکین می گذارد عشق به خانواده جایگزین آن می شود و احتیاج به آن دارد که شریک زندگیش با او رفاقتی صمیمانه داشته و به خواسته های او توجه کند و محیطی آمیخته با صفا و صمیمیت وجود داشته باشد.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


خلاقیت درونتان را آزاد کنید
دو شنبه 12 اسفند 1392 ساعت 16:43 | بازدید : 149 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 

خلاقیت درون,قوه تخیل,تحریک  خلاقیت

همه ما بالقوه خلاق هستیم  تنها باورهای غلطی درباره خود و دیگران داریم که مثل قفل هایی ذهن ما را محدود می کنند وقت آن رسیده که این موانع را دور بریزید، فقط کمی تلاش و پشتکار لازم دارید .

حدس زدن ادامه سریال های تلویزیونی ، صحبت کردن با همکاران درباره مشکل یکی از مشتریها و یا درک معنی برخی از کنایه های فیلم ها ، گرچه به نظر اتفاق تازه ای نمی آید اما کلیه این مثال ها جزو مواردی هستند که باعث می شوند خلاقیت شما تحریک شود و همانند ماهیچه های بدن ، هرچقدر بیشتر از قوه تخیل خود استفاده کنید ، آن را قویتر می کنید. این کار را در هر جایی انجام می دهید در منزل ، سرکار و در موقعیت های اجتماعی. بیشتر افراد تصور غلطی درباره " خلاق بودن" دارند و همین امر باعث می شود که نتوانند این امر بالقوه را به فعل برسانند. در ادامه ما شما را با 6 تصور غلط درباره خلاقیت آشنا می کنیم و به شما یاد می دهیم که چطور از قوه تصویرسازی ذهنی خود استفاده کنید.

اشتباه 1: من خلاق نیستم.
آیا با شنیدن کلمه خلاقیت به جای اینکه چیزی به شما الهام شود،چهارستون بدنتان به لرزه می افتد ؟ این مساله به معنی فقدان تصویر سازی در شما نمی باشد، تنها به این دلیل است که جایی آنرا مخفی نگه داشته اید. به گفته دیوید گلدشتاین مشاور و همکار نویسنده کتاب "Creative you" ( کتابی که در جستجوی ارتباط بین خلاقیت و شخصیت فرد می پردازد)، هر کسی می تواند خلاق باشد ، اما واقعیت این است که قوه تصویر سازی بسیاری از افراد در ابتدای کودکی خاموش می شود. برای مثال ، یک کودک 5 ساله آسمان را به رنگ بنفش نقاشی می کند چراکه فکر می کند زیباست، اما اگر کسی نقاشی اش را به باد انتقاد گرفته و مسخره کند، او دیگر به انگیزه و خلاقیت درونی خود اعتماد نمی کند."
خوشبختانه ، برای بسیاری از ما که از دوران مدرسه هنوز واهمه داریم ، خلاقیت فقط در نقاشی کشیدن و یا نمره کامل گرفتن از معلم نقاشی خلاصه نمی شود.

خلاقیت درون,قوه تخیل,تحریک  خلاقیت

اشتباه 2: خلاقیت=هنر
شناخت خلاقیت های ذاتی ، اولین گام در رشد آن است. به گفته گلدشتاین اینکه شاعر یا نقاش نیستید، دلیل نمی شود که خلاق نباشید. آیا شما می توانید در جلسات شرکای کاری مثل حرفه ای ها خوب صحبت کنید؟ آیا به نظر می رسد که همیشه می دانید در موقعیتی که دیگران حرفی برای گفتن ندارند حرف درست را بزنید؟ پس شما نیز در زمینه ارتباط با دیگران خلاقیت دارید.شاید شما هم همانند مربی باشگاه دارای این قابلیت باشید که یک ورزش جالب و مفید را بوجود آورید. این هم نوعی خلاقیت است. شاید هم از فیلم های سه بعدی لذت می برید ، در اینصورت می توانید یک وبلاگ ایجاد کرده و درباره یک موضوع تخیلی مطلب بنویسید.

 

اشتباه 3: خلاقیت بیهوده و بی معناست
وقتی در حال غرق شدن هستید باید در جریان آب شنا کنید نه در آسمان. استراحت دادن به ذهن وقتی که در گیر یک مساله گیج کننده هستید باعث می شود که زمانی که سر کار خود بر میگردید راه حل های فراوانی به فکر شما خطورکند. مطالعات نشان داده اند که خلاق بودن ارتباط مستقیمی با آزاد بودن فکر، سلامت عاطفی و جسمی ، اعتمادبنفس و حتی خواب کافی دارد.

اشتباه 4: بعضی ها ذاتا خلاقند بعضی های دیگر نه!
"هر کسی سبک و روش خودش را دارد "به گفته گلدشتاین خلاقیت باتوجه به تفاوت شخصیت در افراد ، متفاوت است. یکی از عوامل مهمی که روی خلاقیت تاثیر زیادی دارد درون گرایی در مقابل برونگرایی می باشد.فرد برونگرا با تعامل بهترین نوآوری ها را دارد در حالیکه فرد درونگرا بوسیله بازتاب آرام خود نوآوری می کند. اگر شما بشدت برون گرا هستید ، یعنی وقتی که با دوستان خود صحبت می کنید از خلاقیت خود استفاده می کنید نه وقتی که در ماشین خود تنها هستید. ولی اگر فردی درونگرا باشید ، وقتی که با مساله ای روبرو می شوید در همان لحظه چیز خاصی به ذهنتان نمی رسد ولی مثلا وقتی که صبح فردا در حال دوش گرفتن هستید یک راه حل فوق العاده سراغتان می آید. دانستن " زمان" خلاقیت مثل این است که ضربه ای به شما وارد شود و ذهنتان را روشن کند. برای فهمیدن اینکه درونگرا هستید یا برونگرا می توانید از تست هایی که در این رابطه موجود است بعنوان نخستین گام برای هدایت جرقه های ذهنی خود استفاده نمایید.

خلاقیت درون,قوه تخیل,تحریک  خلاقیت

اشتباه 5: من برای فعالیتهای خلاقانه وقت ندارم.
ممکن است تحت تاثیر هنرمندان ، نویسندگان یا کارگردانان مختلف قرار بگیرید. وقتی که می شنوید یا می بینید که چقدر زمان برای کار خود وقت می گذارند مثلا نویسنده ای 5 ساعت در روز یا کارگردانی 10 سال روی اولین پروژه کارگردانی خود وقت می گذارد احساس فلج شدن می کنید. زمانی که یک هنرمند برای یک پروژه می گذارد شاید " خلاقیت" را برای مردم عادی امری وقت گیر نشان دهد اما شما می توانید خلاقیت خود را فقط در عرض چند دقیقه بالاببرید. و این به نوبه خود باعث می شود که ظرفیت شما به همراه لذت و ابراز وجود شما بیشتر شود. روزی یک عکس گرفتن و یا نوشتن یک صفحه داستان در یک هفته هم جزو خلاقیت شما به حساب می آید. استفاده از چنین روشهایی بدون در نظر گرفتن خوبی یا بدی آن برایتان لذت بهمراه خواهد داشت.
اگر می توانید هر روز صبح بنشینید و 5 صفحه بنویسید ، به هربهانه ای که شده این کار را انجام دهید. اما اگر ترجیح می دهید که فقط چند خطی را در دفتر روزانه خود بنویسید آنهم وقتی که کاملا حس نوشتن داشتید چیزی از تعهدتان کم نمی کند.

اشتباه 6: خلاقیت یعنی کاری انجام دهید.
تماشای فیلم ، خواندن کتاب یا در نهایت تماشای سریال " breaking bad" از ابتدا شاید بنظر وقت گذراندن باشد اما هر کدام آنها نیز می تواند به نوعی خلاقانه تلقی شود اگر با نیتی همراه باشد. به جای اینکه فقط به تلویزیون زل بزنید، در مورد اتفاقاتی که در فیلم یا کتاب می افتد فکر کنید و در موردش از خودتان سوال بپرسید مثلا چرا کارگردان از این نما فیلم گرفته یا منظور شخصیت داستان از گفتن جملات شکسپیر چه بود؟ هدف هر پروژه خلاقانه ای گفتن چیزی است ، بنابراین سوال کردن درباره یک چنین پروژه هایی کمک می کند که بفهمید چه جوابی را باید به خودتان بدهید.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


تصویر ذهنی خود را بسازید!
دو شنبه 12 اسفند 1392 ساعت 16:41 | بازدید : 107 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 

تصویر ذهنی ,دید مثبت‌ به زندگی,تفکر مثبت

 

بسیاری بر این باورند که هر طور به زندگی نگاه کنی، زندگی با همان دیدگاه جلو می‌رود و هر چه دید مثبت‌تری به زندگی داشته باشی، موفق‌تر خواهی بود.

 

تفکر مثبت

هر چقدر پس انداز خود را انباشته کنید، به همان میزان از حساب ذهنتان برداشت خواهید کرد. همه ما پیش از به اجرا در آوردن برنامه های زندگیمان مدت ها آن را در ذهنمان پرورش می دهیم و حتی چه بسا سال ها تصویر کاری را در ذهنمان نگه می داریم تا شرایط موافق پیش آید و آن را عملی سازیم. اغلب افراد می پرسند: «بعد از آنکه درباره آرزو و هدف مورد نظرم فکر کردم، دیگر چه کار باید بکنم» پاسخ بسیار ساده است. شما باید تمام کارهایی را که برای تحقق آرمان خود لازم می دانید انجام دهید.

 

این را بدانید اعمال ما پاسخ و واکنش اتوماتیک تحرکات عمیق روح و احساس و اعتقادات باطنی ما می باشد. برای دور کردن ترس و هراس از خود ، حواستان را خوب جمع کنید و فکر خود را بر روی مشکلتان خوب متمرکز نمایید و سعی کنید با شعور روشن خود مشکلتان را حل کنید و چنین تصور کنید که مشکلتان حل شده و از این بابت احساس شادی و شعف می کنید.

 

برای داشتن یک تصویر ذهنی خوب چندین شرط لازم است که در زیر به آنها اشاره مختصری خواهیم داشت.

 

تلقین کنید : تمام اعمال و رفتار ما نتیجه افکارمان می باشد، به عبارتی «فکر» پیش از «رفتار» به حرکت در می آید. البته اگر هدف مشخص باشد، راه های رسیدن به آن نیز مشخص خواهد بود. ایمان به هدف و سپردن آن به ذهن باعث می شود که ضمیر ناخودآگاه به راه ها و وسائل نیل به آن هدف توجه بیشتری نشان بدهد. با شناسایی عملکرد روح و ذهن خود به این نتیجه می رسید که خود تنها منجی خویش هستید و سرنوشتتان بستگی به طرز فکر و احساستان دارد و سلامتی، تندرستی را برایتان به ارمغان خواهد آورد. فکر بی نیازی، غنا و ثروت، تلقینات و افکار بد، شادابی و تحرک را از شما می گیرد و با افسردگی و خمودگی مبادله می کند. یک تلقین منفی (مثلاً فقر) به خودی خود قدرت ندارد، اما قدرت واقعی در فکر و احساس شخص قرار دارد. باید ذهن را از باورهای نادرست، ترس و اضطراب ، شک و وسواس پاک کرد و شادمانی و موفقیت و امید و آرامش را به سر راه داد.

 

مثبت اندیش باشید: مثبت‌اندیشی فـرآینـدی همه‌گیر است؛ پس سعی کنید تا جایی که می‌توانید به خوشحالی، مـوفـقـیت و سلامت فکر کنید. به منظور بهره‌گیری تمام و کمال از انرژی مثبت درونی، شما ملزم هستید تا تغییراتی را در درون خود ایجاد کنید. باید با دیدی مثبت به زندگی نگاه کنید. نتیجه‌ی موفقیت‌آمیز تمام تلاش‌های خود را از ابتدا در ذهن‌تان مجسم کنید. همچنین از هرگونه اقدام لازمی برای تثبیت موفقیت‌تان کوتاهی نکنید. چنین طرز فکری خیلی بیش‌تر از تکرار چند جمله‌ی مثبت و یا این‌که دائماً به خودتان تلقین کنید، «همه چیز به خوبی پیش خواهد رفت»، نتیجه‌بخش است.

 

باید طرز فکر و نگرش خود را به طور کلی تغییر دهید و در عمیق‌ترین لایه‌های مغزی خود، انرژی مثبت را جای دهید. مثبت‌اندیشی موقتی، آن هم تنها برای چند لحظه‌ی کوتاه، چیزی عایدتان نخواهد کرد. باید‌ ترس‌های خود را کنار بگذارید و سست‌ ارادگی و بی‌عقیدگی را از خود دور کنید.

 

دست از مقایسه خود با دیگران بردارید: هیچ کس و مطلقاً هیچ کس نیست که بتواند در شما بودن بهتر از شما باشد!

 

هیچگاه با پیدا شدن کوچکترین مشکلی در زندگی ناامید نشوید. فراموش نکنید که خورشید از پس ابرهای تیره سر از افق بر خواهد آورد و همه جا را تابناک خواهد کرد

تصویر ذهنی ,دید مثبت‌ به زندگی,تفکر مثبت

سعی نکنید همه را راضی نگهدارید: وقتی سعی می‏کنیم همه‏ را از خود راضی نگهداریم، در واقع محتاجیم که مورد تأیید آنها قرار بگیریم و این به خاطر آنست که هنوز مورد تأیید خودمان قرار نگرفته‏ایم! راضی نگهداشتن همه آدم‏ها غیر ممکن است. عزت‏ نفس را نمی‏توان از دیگران بدست آورد، اصولاً ارزشی که به تأیید دیگران وابسته باشد، ارزش محسوب نمی‏شود. نیاز به تأیید دیگران ‏مثل این است که بگوئیم من به تأیید شما بیشتر اهمیت می‏دهم تا به‏ نظری که خودم درباره خودم دارم! بیل گازبی کمدین مشهور در اینباره می‏گوید: تلاش برای ‏خوشنودسازی همه آدم‏ها، کلید همه شکستهاست!

 

گذشته را به دست فراموشی بسپارید: همه ما در زندگی شکست هایی داشته ایم و چه بسا سختی ها و ناکامی های زندگی چنان به ما فشار آورده اند که ما را به طور کلی از زندگی ناامید کرده اند. گاهی اوقات صبر بهترین درمان است. به خاطر داشته باشید که بیشتر کارها به زمان احتیاج دارد. گذشت زمان تلخ ترین شکست ها را به یک پیروزی شیرین تبدیل کرده است. اگر به وجود یک عقل کل که تمام کائنات را می گرداند، باور داشته باشیم، این حقیقت بزرگ را از یاد نخواهیم برد که قانون هستی تمام افراد بشر را به نحوی مورد حمایت و پشتیبانی قرار می دهد و بنابراین نباید هیچ هراسی از بابت شکست، ورشکستگی، بیماری و غیره داشته باشیم. ما برای حل مشکلات و مسائل زندگی خود باید کار خود را به قدرت روحی و عقل خویش بسپاریم. بنابراین هر روزی که به مشکلی برخوردید، این جمله را پیش از خواب با خود تکرار کنید و آن را به ضمیر باطن خویش بسپارید: «من در نهایت آرامش به خواب می روم. من این کار را به عقل و خردم می سپارم و خود او جواب را پیدا خواهد کرد.» پس از آن راحت بخوابید. هیچگاه با پیدا شدن کوچکترین مشکلی در زندگی ناامید نشوید. فراموش نکنید که خورشید از پس ابرهای تیره سر از افق بر خواهد آورد و همه جا را تابناک خواهد کرد.

 

با خود منطقی باشید : زندگی همین است که هست! جدی‏نگرفتن بیش از اندازه زندگی و خندیدن گاه و بیگاه به خویشتن ویژگی ‏مهمی است. منظورم را که می‏فهمید! زندگی کنیم یا فقط زنده باشیم.

 

در ضمیر خود شادی و امید را جای دهید : همیشه این نکته را به خاطر داشته باشید که بانک ضمیر باطن ما سود کلانی بابت سرمایه گذاری به شما خواهد داد. اما شاد ی، عشق ، آرامش ، مهربانی، راستگویی و صفات پسندیده سرمایه های شما در این بانک هستند. هرگاه خواستید برای مشکلتان راه حلی بیابید، درباره آن خوب فکر کنید و البته سعی کنید افکارتان مثبت باشد نه منفی. بیشتر ترس و هراس ما در زندگی ناشی از برداشت غیر اصولی و ناصحیح ما از مسائل زندگی است. گاهی اوقات صبر بهترین درمان است. به خاطر داشته باشید که بیشتر کارها به زمان احتیاج دارد.

 

بنابراین برای دور کردن ترس و هراس از خود ، حواستان را خوب جمع کنید و فکر خود را بر روی مشکلتان خوب متمرکز نمایید و سعی کنید با شعور روشن خود مشکلتان را حل کنید و چنین تصور کنید که مشکلتان حل شده و از این بابت احساس شادی و شعف می کنید. ایده های نو و مثبتی در زندگی داشته باشید ضمیر باطن انسان پر از طرح ها و نقشه هایی است که آماده است تا به درخواست شخص آن را از اعماق ذهن او به سطح شعور بیاورد. در این فرآیند با وجود هرگونه دگرگونی و تغییرات خارجی، ضمیر باطن به فعالیت خود ادامه می دهد. بنابراین اگر در ضمیر باطن خود ایده ثروت را جای دهید، یقین داشته باشید هرگز محتاج پول نخواهید شد. اگر فکر می کنید که پول ندارید و یا گرفتاری مالی پیدا کرده اید، زمین و زمان را محکوم نکنید و بدانید که تنها خودتان مانع عبور آزادانه افکار و ایده های مثبت در ذهن و ضمیر خود شده اید. باید بدانید که می توانید این موانع ذهنی را از سر راه بردارید و به جنگ مشکلات زندگی بروید.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


6 راه پس انداز کردن بدون تغییر در شیوه زندگی
دو شنبه 12 اسفند 1387 ساعت 16:37 | بازدید : 120 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 

پس انداز کردن,روشهای پس انداز کردن,طریقه پس انداز کردن

راههای پس انداز کردن بدون تغییر در شیوه زندگی

 

اقتصاددان‌ها و مشاورها راهنمایی‌هایی را برای پس انداز کردن، بدون تغییر در شیوه زندگی افراد، ارائه کرده‌اند که عبارتند از :

مدیریت اقتصادی یکی از هنرهای بزرگ افراد در زندگی است که با روش‌هایی ساده می‌توان این کار را عملی کرد.

برخی از افراد از توان مدیریت بالایی برخوردارند و به راحتی قادر به پس‌اندازه کردن برای تامین اهداف و آرزوهای خود هستند اما برای گروهی دیگر، سعی در تامین هزینه خوراک و پوشاک ماهانه یکی از تلاش‌های بزرگ زندگی محسوب می‌شود و این افراد نمی‌توانند به راحتی هزینه‌ای را پس انداز کنند. اقتصاددان‌ها و مشاورها راهنمایی‌هایی را برای رسیدن به اهداف مالی، بدون تغییر در شیوه زندگی افراد، ارائه کرده‌اند که عبارتند از:

1 - برای پس انداز کردن هزینه‌های ضروری را تعیین کنید
اولین قدم در ایجاد بودجه، تعیین هزینه های ضروری یا ثابت از قبیل اجاره، قسط ماشین، قبض آب و برق است.
شما می‌توانید هزینه‌های مواد غذایی و گاز را نیز در این دسته قرار دهید. این هزینه را با هم جمع کنید و از درآمد ماهانه خود کم کنید، مقدار باقی‌مانده پولی است که برای هزینه‌های اختیاری مانند تفریح، خرید، مسافرت، رستوران و یا غیره قابل خرج کردن است.

2 - استفاده از برنامه ها جهت پس انداز کردن
برنامه‌های تلفن‌ همراه و کامپیوتر بسیاری برای بررسی خرج‌های مالی و بودجه‌بندی‌ها در دسترس می‌باشد.
شما می‌توانید با استفاده از این برنامه‌ها به صورت مداوم هزینه‌های خود را بررسی کرده و تصمیم‌های مالی هوشمندانه‌تری بگیرید.
این را به خاطر داشته باشید که بودجه‌بندی امری انعطاف‌پذیر است و می‌توان اولویت‌ها را تغییر داد. می‌توان در هزینه برخی از خواسته‌ها صرفه‌جویی کرد و یا خرید آن‌ها را به ماه بعد موکول کرد.

3 - جهت پس انداز یک صندوق اضطراری داشته‌ باشید
تعیین زمان خراب‌شدن خودرو یا هزینه‌های منزل و یا بیماری‌ها قابل پیش‌بینی نیست. این ضروری است که بودجه‌ای را برای حوادث غیرمنتظره زندگی کنار گذاشت و یک صندوق اضطراری را تهیه کرد. اگر شما بتوانید تدریجی، سه تا شش ماه از هزینه‌های خود را ذخیره کنید، می‌توانید از قرض گرفتن در امان بمانید. اگر شما این صندوق را ندارید، از همین امروز شروع کنید.

4 - برای پس انداز کردن همواره مواظب تغذیه خود باشید
غذا خوردن یکی از واجبات زندگی همه افراد است. راه‌های زیادی برای داشتن تفکر هوشمندانه‌تری درباره هزینه غذا وجود دارد. بیرون غذا خوردن در اکثر موارد بیشتر از پخت‌وپز در خانه هزینه دارد، بنابراین حتی اگر از غذا پختن متنفر هستید، غذاهای سریع را برای پختن انتخاب کنید و از بیرون غذا خوردن اجتناب کنید.

5 - جهت پس انداز کردن هزینه مسکن خود را ارزیابی کنید
سعی کنید اگر از خانه‌های مجردی استفاده می‌کنید با پیدا کردن یک همخانه خوب این هزینه را کاهش دهید.
به جای تعویض مبلمان و وسایل منزل نیز سعی کنید آن‌ها را تمیز نگاه داشته و یا بازسازی کنید. شما می‌توانید بسیاری از مشکلات منزل را بدون دعوت از یک تعمیرکار به راحتی خودتان انجام دهید و در این هزینه‌ها صرفه‌جویی کنید.

6 - در راه پس انداز کردن معقول باشید
این را به خاطر داشته‌باشید که شما هرگز نمی‌توانید صد در صد بودجه‌بندی خود را رعایت و پس انداز کنید.
بودجه‌بندی نیز مانند رژیم یا برنامه ورزشی به تمامی انجام پذیر نیست و باید واقع بین بود. سعی کنید با شروع تنظیم اهداف کوچک و عملی کردن آن، اراده خود را برای دستیابی به خواسته‌های بزرگ تقویت کنید.
بودجه‌بندی نوعی ماراتن است و دو سرعت نیست.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نگرانی تغییرات در زندگی و راه حل آنها
یک شنبه 11 اسفند 1392 ساعت 22:39 | بازدید : 100 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 

تغییردادن زندگی, زندگی جدید

نگرانی تغییرات در زندگی و راه حل آن

 

خیلی وقت‌ها لازم است تغییراتی اساسی در زندگی‌مان ایجاد کرده و برنامه‌های عادی و همیشگی زندگی را عوض کنیم تا شادی بیشتری هم به زندگی‌مان راه یابد. البته دلیل این کار هر چه که باشد، چندان مهم نیست چون بالاخره چنین وضعی باید اتفاق بیفتد، ولی گاهی ایجاد این تغییرات زندگی اینقدر سخت و دشوار به نظر می‌رسد که بعضی‌ها را پشیمان می‌کند.


در صورتی که روان‌شناسان می‌گویند نباید در زندگی گرفتار روزمرگی‌ها بشویم و براساس نظر آنها خوب است با تغییراتی هر چند کوچک و جزئی، حال و هوای زندگی را دگرگون کنیم.

پس اگر شما هم نگران ایجاد چنین تغییراتی هستید یا می‌ترسید نتوانید با آنها کنار بیایید، خوب است این مراحل را امتحان کنید:
_ عواقب ناشی از ایجاد تغییرات در زندگی را بررسی کنید و آنها را به طور دقیق و کامل در نظر داشته باشید
گاهی ممکن است این تغییرات بشدت زندگی‌تان را عوض کند و مسیر جدیدی را پیش‌روی شما قرار دهد. به همین دلیل هم حتماً باید درباره تصمیم‌هایی که گرفته‌اید، فکر کنید و با اطمینان آنها را اجرا نمایید. یعنی اول باید مطمئن شوید و پس از آن اقدام کنید.

_ پس از این که از درست بودن تصمیم‌ها مطمئن شدید، زندگی‌تان را بعد از اجرای آنها تصور کنید؛ البته با در نظر گرفتن تمام جزئیات
مثلا باید بدانید پس از ایجاد تغییرات دلخواه‌تان، کجا زندگی خواهید کرد؟ روابطی که با دیگران برقرار می‌کنید، چطور خواهد بود؟ در آن موقعیت چه شغلی خواهید داشت؟ و... به عبارت دیگر باید آنچه را که می‌خواهید در عمل به آن برسید، در ذهن‌تان به طور دقیق مشخص کنید و نسبت به آن آگاهی کافی داشته باشید.

_ نباید به اشتباه فکر کنید زندگی‌تان فقط در صورتی تغییر خواهد کرد که همه جزئیات آن را تغییر دهید
گاهی با یک یا دو تغییر کوچک و کم‌اهمیت هم می‌توانید به هدف‌تان برسید. مثلا خوب است تزئینات خانه یا حتی ظاهر خودتان را کمی عوض کنید. البته منظور این نیست که کلاً مانند فرد دیگری خانه‌تان را بچینید یا همانند شخصی غریبه لباس بپوشید، بلکه فقط خوب است کمی از عادت‌های همیشگی‌تان فاصله بگیرید و نوع دیگری از زندگی را امتحان کنید. این تغییرات ساده می‌تواند اثراتی فوق‌العاده بر روحیه شما هم داشته باشد.

_ در تغییر زندگی نگرش‌تان را اصلاح کنید
افکار نادرستی را که تا کنون داشته‌اید و شما را از طی کردن ادامه مسیر بازداشته است، دور بریزید و نگذارید راه موفقیت شما را ببندد. یادتان باشد قرار است زندگی جدیدی برای خودتان بسازید و محدودیت‌ها و اشتباهات زندگی گذشته را از بین ببرید. پس با اعتماد به نفس در این راه قدم بردارید و مطمئن باشید اگر بخواهید به موفقیت هم دست خواهید یافت. پس اطلاعات‌تان را افزایش دهید و نکات مثبت و درست زندگی را بیاموزید تا به کمک آنها بتوانید نوع دیگری از زندگی را تجربه کنید.

_ اتفاقات ناخوشایند گذشته را فراموش کنید و نگذارید تجربه‌های تلخ گذشته، شما را از ادامه زندگی بازدارد
 البته درس گرفتن از شکست‌هایی که در طول زندگی داشته‌اید، تجربه خوبی است اما این نبود موفقیت‌ها نباید باعث شود نسبت به آینده هم بدبین باشید. پس همان‌طور که از گذشته‌تان درس‌هایی را آموخته‌اید و به کار می‌گیرید، ناراحتی‌ها و دشواری‌های گذشته‌ را از ذهن‌تان پاک کنید و منتظر آینده‌ای بهتر باشید.

_ برنامه‌ها و تصمیم‌هایی را که برای  زندگی آینده‌تان دارید، باید به طور دقیق و مشخص برای خودتان تعیین شده باشد تا حرف‌ها و نظرات متفاوت اطرافیان نیز شما را مردد نسازد
 پس​ قبل از این که کارتان را شروع کنید، تمام برنامه‌ها را به طور دقیق برای خودتان مشخص کرده و براساس آنها پیش بروید. یادتان باشد برای تغییردادن زندگی نمی‌توانید بدون برنامه را فقط منتظر رخ دادن اتفاقات بنشینید.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 164 صفحه بعد

منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



دیگر موارد

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 42
بازدید کل : 6710
تعداد مطالب : 164
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1



تعبیر خواب آنلاین




تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان اندیشه طلایی روانشناسی کلیدی و پیشرفته,تکنولو ژی فکر و آدرس andishe.talaiee.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 164
:: کل نظرات : 0

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 7

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 1
:: باردید دیروز : 0
:: بازدید هفته : 2
:: بازدید ماه : 42
:: بازدید سال : 1169
:: بازدید کلی : 6710